سارا
سارا
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

آخرین باری که کاری رو برای اولین بار انجام دادید کی بوده؟

اولین کتابی که در سال 1399 در حال مطالعه اون هستم، کتابی هست با عنوان با جعبه بازی کن. نویسنده این کتاب ست گودین و ترجمه اون رو هم آقای ارس کاتوزیان و روزبه کتب زاده انجام دادند. این کتاب همون طور که از اسمش هم پیداست تلنگری برای اینکه آغازگر باشیم و ایده‌هامون رو جدی‌تر دنبال کنیم.

اگر از اینکه فقط رویاپردازی کنید و ایده بدید راضی هستید شاید مطالب کتاب بدردتون نخوره، اما اگر مثل من کسی هستید که نیاز دارید یکی هلتون بده پس ادامه بدید :)

آخرین باری که کاری رو برای اولین بار انجام دادید کی بود؟ این اولین بار می‌تونه یه کار خیلی کوچیک یا یک کار خیلی بزرگ باشه. این سوال رو مترجم کتاب با عنوان #چالش_آغازگری منتشر کرد و باعث شد من یه فلش بک به سال 98 خودم و همچنین سال‌های قبل‌تر از اون بزنم و یه لیست از آغازگری های خودم تهیه کنم. مثلا:

  • برای اولین بار 5 ماه پیش شروع به تمرینات حرفه‌ای دویدن کردم.
  • برای اولین بار 3 ماه پیش توی مسابقه دو شرکت کردم.
  • برای اولین بار 10 ماه پیش خودم در یک سفر دوستانه، رانندگی خارج از شهر رو تجربه کردم.
  • یا مثلا همین هفته آخر اسفند برای اولین بار یه کیک خاصی رو درست کردم.

قاعدتا اگر لازم شد خیلی برگردید عقب و تعداد این اولین بارها کم بود یعنی تو این سال‌ها دچار روزمرگی شدید. پیشنهاد می‌کنم بشینید به اولین بارهاتون فکر کنید و حتی اگر دوست داشتید زیر این پست اولین بارهاتون رو بنویسید تا از همدیگه ایده بگیریم. راستی تو این روزهای قرنطینه و البته شروع سال جدید چه برنامه برای اولین بارهای جدیدتون دارید؟

شروع سال جدید زمان مناسبی برای فکر کردن و برنامه‌ریزی و تمرین آغازگر بودنه. برای انتقال بهتر مفاهیم کتاب بخش هایی از اون رو نوشتم که می‌تونید در ادامه بخونید.

بخش‌هایی از کتاب رو با هم بخونیم:
  • نه، شروع کنیم. به نقطه‌ای برویم که بعد از آن بازگشتی نباشد. رو به جلو حرکت کنیم. متعهد باشیم و کاری را به نتیجه برسانیم.
  • کار شما در این سازمان چیست؟ این سوالی است که اغلب از کارکنان سازمان‌ها می پرسم. شنیدن توضیحات افراد درباره نقش ها، شغل‌ها و مجموعه وظایفشان جالب است. بعضی‌ها خودشان را محدود می کنند « من پنجشنبه ها گزارش‌های معیارهای روش تست را مرتب می‌کنم»، در صورتی که برخی دیگر با آب و تاب به بزرگنمایی نقششان می‌پردازند « من مسئول امور فرهنگی مجموعه خودمان هستم».

تقریبا هیچ کس نمی‌گوید: « من فلان کار را شروع کردم.» اگر به این موضوع فکر کنید، می‌بینید یک جای کار عیب دارد. اگر هیچ شخصی کاری را شروع نمی‌کند، پس نوآوری و ابتکار از کجا می‌آید؟ نه، از ایده نمی‌آید. ایده که زیاد است، مهم « شروع کردن است

  • اگر فلان کار را بکنید چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر بهمان کار را بکنید چه اتفاقی می‌افتد؟ جعبه خودش را در اثر "ور رفتن" به شما می‌شناساند و هرچه شما در ور رفتن خبره تر شوید، چند و چون کار را بهتر خواهید شناخت و مالک واقعی جعبه می‌شوید. مالکیت لزوما داشتن سهام و یا حتی کنترل چیزی نیست. مالکیت نتیجه فهمیدن و توانایی اجرایی کردن ایده‌هاست.
  • حتی اپرا هم اجراهای ناموفق، پروژه‌های شکست خورده و پیش بینی‌های اشتباه داشته است. ولی هیچکس دنبال آن لیست نمی‌گردد، چون بازار، یعنی جامعه ما، احترام خاصی برای کارهای موفق او قائل است و کارهای شکست خورده‌اش را به خاطر نمی‌سپارد.
  • هرچه بیشتر کار کنید بیشتر شکست می‌خورید.
  • اگر در حالی که بقیه نگران «کیفیت» و «قابلیت پیش‌بینی» هستند، وارد مسیر آغازگری بشوید و این مسیر را ادامه بدهید، در نهایت موفق خواهید شد (مثلا خود من "سارا" چند سال که می‌خواستم نوشتن و تمرین نگارش رو شروع کنم ولی همیشه می‌خواستم تا بهترین خودم در نگارش باشم و به اصول اون مسلط بشم و بعد بنویسم. اما الان شروع کردم :) )
  • وقتی مردد هستید دنبال ترس خود بگردید. در بیشتر موارد ریشه تردید ترس است.

بقیه کتاب رو به خودتون می‌سپارم. امیدوارم تونسته باشم حق مطلب کتاب رو ادا کنم.

ست گودینمعرفی کتابقرنطینه
روزهایی که می‌نویسم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید