سارا - پ (پاییز)
سارا - پ (پاییز)
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

چشم چشم، دو ابرو

می‌گوید؛ اتفاقی افتاده که کم‌حرف شده‌ای؟

و با‌خنده جواب می‌دهم؛ نه! فقط بُعد درونگرايم عود پیدا کرده. انگار كه دچار "حملهء سكوت" شده‌ام!

- يعنى چطورى؟

- دلم می‌خواهد كه فقط بنويسم، بخوانم، و به صدای كسانی كه دوستشان دارم گوش بدهم.

.

.

بنظرتان انسان در يك شبانه‌روز چقدر می‌شنود؟ اصلا تعداد كلماتی كه بر زبان می‌آوریم بيشتر است يا تعداد آن‌هایی كه داخل گوش‌هايمان می‌روند؟ البته يك دستهء سومی هم هستند كه نمی‌دانم در كدام ورودی قرارشان بدهم؛ و آن هم همان واژه‌هايی‌اند كه مثل الآن داريد در سكوت و از مسير چشم‌هايتان به سمت پردازشگرِ مغزتان می‌بريد.

ولی برگرديم به همان سوال اول؛ كه آدميزادِ اهلِ هزارهء سوم، چقدر متوجه صداهای اطرافش می‌شود؟ مثلا آخرين باری كه صدای آتش و سوختن هيزم، مردمك‌های چشمتان را از حالت مدور به شكل پنجِ برعكس درآورد کی بود؟ يا آخرین باری كه خسته زير پتوی نرمتان مچاله افتاده بوديد كه يك صدای تق‌تق از دريچهء كولر به سمت پنجره پرتابتان كرد؟ شده است كه يكدفعه به خودتان بياييد و بگوييد "اين چه پرنده‌ای است كه می‌خواند؟ گنجشك كه نيست، پس چی هست كه اينطوری وسط شهر خدا چه‌چه می‌زند؟" يا سرتان گرمِ كارهای خانه باشد كه يك لحظه رويتان را به سمت ساعتِ ديواری بكنيد و باتعجب توی دلتان بگوييد "عقربه‌های اين هم عجب گذر عمر را بلند اعلام مى كنند!"

پست‌چی بيايد و يك بسته بدهد دستتان و شما از شوقِ صدای كشيده‌شدنِ خودكار بر روی محل امضای گيرنده به‌جای گوش‌هايتان دو عدد شكوفهء گيلاس روی سرتان احساس كنيد. يا پست‌چی بيايد و يك بسته بدهد دستتان و شما به جان مقوای دورِ محموله بيفتيد، و با هر خش‌خشی كه می‌كند و شرحه‌ای كه می‌شود، هورمون شاديتان چند سی‌سی افزايش پيدا كند.

وقتی با عجله يك يادداشت می‌نويسيد و از اقبال بد، سرِ زغالیِ مدادتان، يك تق می‌كند و می‌شكند. يا وقتی كه وسط دم و بازدم و يوگای عميقتان توی پارك، يك دختربچه سنگی روى زمين می‌اندازد و يك‌لنگه‌پا، روی مربع‌ها و روی تمرکز شما بپر بپر می‌كند.

شده است گوش بدهيد؟

شده است بشنويد؟

اصلا امشب با گوش‌هايمان خلوت كنيم و ببينيم توی حافظهء داخلی‌اش ديگر چه خبر است. چيز مشكوكی يا مهمی به چشمِ گوشمان نمى‌خورد؟ هان؟... چی؟... يك چيز عجيب می‌شنويد؟ بگذار ببينم...

آره...

اين خودش است. اين صدای شكستن است. شايد يك قلب باشد... شاید هم یک غرور.

آفرين. خوب پيدايش كرديد. ولی... آن موقع كه می‌شكست چه؟ می‌شنيديدش؟ آخر آن موقع هم حتما يك همچين صدايی داشته... همين‌قدر بلند، و همين‌قدر ساكت.


عقلاً دندان پزشکی، قلباً هنر و ادبیات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید