Sarleoma
Sarleoma
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

2. نبود رسانه های معماری، یا رسانه های همدست معماران با هم

دومین متن از مجموعه آنچه بر پشت صحنه دستاورد های پرزرق و برق معماری رو از همین تریبون حضورتون منتشر میکنم. جهت بررسی نقطه ی شروع و قصد و نیت اینجانب از نگارش چنین متونی رو میتونید در شماره 1. بخونید با عنوان"معماران امروز معمارانی دلزده تربیت میکنند".

اکثر تعارض های ما یک مقایسه ساده رو در دل خودشون دارن. این مقایسه کردن چه در جامعه شناسی، چه در هنر، و چه و چه و چه یک روش تحقیق جدی محسوب میشه. اما خب ما اگر خیلی ساده تر بخوایم به مقایسه کردن نگاه کنیم میتونیم یک خانواده رو در نظر بگیریم که همه ی اعضای اون معتقدند برای اینکه بچه آدم شه باید کتک بخوره. خب اگر خودمون رو جای اون بچه بذاریم میتونیم تصور کنیم که بعد از مدتی این کتک خوردن رو نه تنها بد نمیدونه بلکه معتقده که به ازای هر کاری که از نظر دیگران پسندیده نیست مستحق کتک خوردنه. اون بچه یاد میگیره که رفتار بدی که باهاش میشه رو طی سناریوهایی که از اطرافش میگیره نرمالایز کنه و طبیعی جلوه بده. اون بچه اگر کاری کنه که بد باشه حتی زمانی که کتک نخوره چون حق خودش میدونه که باهاش بد رفتاری شه، بابت کتک نخوردنش سپاسگزاری رو پیشه میگیره.

حالا بچه داستان ما یک روز میره خانه ی آقا بیژن در محله ای دیگر. بچه آقا بیژن ولی اگر کار اشتباهی کند کتک نمیخورد!

و بنگ.

این نقطه ی اوج داستان هست. نقطه ای که بچه ما قیاس رو تجربه میکنه. دوست دارم این نقطه رو تصور کنیم.

قیاس با خودش شک میاره. سوال میاره.

بچه میگه چرا؟

و این چرا سوال بسیار بسیار مهمیه. این نقطه ی پدید اومدن تعارض است. حالا برای اینکه این چرایی رو بررسی کنیم باید دو تا نقطه رو به دقت بشکافیم:


  • نقطه اول: تشریح دقیق موقعیت، مسائل و وضعیت در حال وقوع برای بچه (شما بخون یک معمار جونیور تا سنیور- زیر دست معمار ارشد)
  • نقطه دوم: تشریح دقیق موقعیت، مسائل و نوع برخورد با بچه آقا بیژن ( شما تصور کن یک برنامه نویس جونیور تا سنیور)
  • نقطه سوم: حد فاصل این دو نقطه


بررسی نقطه اول

برایند دنیای دفتر معماران مطرح امروز خیلی ساده شامل موارد زیر است:

  1. من از شما بهترم
  2. چون من از شما بهترم و شما نیاز به کار دارید باید برای من کارآموزی کنید
  3. پرتفولیوی شما باید به اندازه یکی که بیست ساله کار کرده قوی باشه.
  4. چون شما تجربه کاری ندارید و عملا من برای دفترم هزینه محسوب میشید من حقوق نمیدم (نهایتا عیاب زهاب)
  5. برای گرفتن حقوق حداقل باید چندوقت کارآموزی رایگان یا با حداقل حقوق کنید
  6. بعدا درباره حقوقتون حرف میزنیم
  7. قرارداد نمیبندیم. چون برای شرکت مالیات و داستان و اینا داره نمیتونیم. اینجا هیچکس قرارداد نداره
  8. اگر نمیخوای اینجا کار کنی بهتره سریعتر بگی چون همین الانشم افراد خیلی زیادی متقاضی هستن که بخوان کار کنن
  9. بیمه نمیکنیم مگر چند وقت (نامعلوم) بگذره از کارتون اونم شرایط داره و حداقلی هست
  10. ساعت کاری اینجا فلکسیبل هست شما از صبح زود اینجا هستی تا هر وقت که کار باشه(شما بخون نصفه شب).
  11. ما همیشه شارت (در وقت اضافه ی تحویل پروژه) هستیم و اگر شارت باشیم زندگی شخصی شما باید کنار زده شه (که همیشه به لطف مدیریت عالی پروژه ها هستیم) و همونطور که میدونی ما آدم هایی رو میخوایم که کار ما تو اولویتشون باشه.
  12. شما زندگی شخصی یا خانوادگی یا تفریح یا سلامت نداری.
  13. تلفن زیاد حرف زدن ممنوعه بعد ساعت کاری. عملا توی بیش از دوازده ساعت کار کردن شما ارتباط با دیگر افراد زندگیتون معقول نیست.
  14. ما نیروی منابع انسانی نداریم چون وقت داستان و حاشیه نداریم. اینجا یه جنگله که هرکی هر آسیب روانی دلش خواست میتونه به دیگری بزنه و من مدیر چیکار کنم این وسط؟ باید گذشت کنم و گه رو هم نزنم.
  15. برای بیشتر کارکردن نیرو ها رقابت بینشون میندازیم. دیگه اینکه فلانی فلان کرد و این خاله زنک بازی ها به ما مربوط نیست بچه ها باید یاد بگیرن خودشون مشکلاتشون رو حل کنن. اون فایلی که به من باید برسه برسه.
  16. حقوق بر اساس کارت ساعت هست نه عملکرد. شما یک کار رو ده روز طول بدی بهتر درمیاری تا یک روزه جمع کنی. ولی خب من با شدت مسئولیتی که میندازم روی شونه هات نمیتونی انقدر کش بدی. از اون سمت اون یکی همکارت ساعت کاریشو زده 600 ساعت! (ماه 720 ساعت است) من شده ام 120 ساعت! چه نظام عادلانه ای برای توزیع و تنظیم حقوق. چقدر عملکرد و اخلاق محور.
  17. من دوست دارم فقط خودم تو تصویر باشم. اگه فلان جایزه رو گرفتم من کردم من. حالا یه گوشه ای هم ممنون از بچه های دفتر. ولی خب باید بدونن من نباشم اونا هم نبودن.
  18. ما همه یک خانواده ایم (که همتون برای پیشبرد اهداف شخصی من وظیفه دارید فدا شید مشکلی هم دارید من وقت ندارم)
  19. قدیما بهتر بود ما خودمون شارت بودیم همش حقوق نمیگرفتیم جیکمونم در نمیومد
  20. پیش پرداخت از کارفرما گرفتم پول کل حقوق بچه هایی دفتر رو تا پایان سال تامین میکنه ولی خب اینا که با کم تر از حقوق کارگر روزمزد کار میکنن چه کاریه حقوقشونو اضافه کنم. بذار برم کلاس تنیس از هم رده هام عقب نمونم.
  21. کار های دفتر زیاده ولی نیرو کم. چرا باید نیرو بیشتر اورد وقتی تو میتونی دو شیفت با حقوق یک دهم یک شیفت وایستی و کارو جمع کنی؟
  22. من پروژه های کوچیک جمع نمیکنم از اون سمت هم اگر به کارفرما گفتم نه مرسی، شلخته درو نمیکنم که بگم ولی یکی رو میشناستم این پروژه رو براتون اوکی میکنه. پروژه به نیرو هام نمیدم که زندگیشون بهتر بگذره و کار بگیرن چون تمرکزشون روی کار من میاد پایین. وضعیت مالی و ایناشم به من ربطی نداره.
  23. نیرویی که رفت و از این منجلابی که من دست و پا کردم خودشو کند دشمن متخاصمه. بی لیاقته. میتونست هفت سال دیگه اینجا کار کنه تا من افق های درخشانی رو درش پدید می اوردم ولی خب خودش نخواست و فرصتش رو سوزوند.
  24. بخوادم بره پیش معمار دیگه ای کار کنه خیالم راحته از این باتلاق بدتر نباشه بهتر نیست
  25. در آرکتایزر برید و رای بدید که ما بهترین دفتر در آسیا هستم. بردیم براتون کیک میخریم
  26. ...


بررسی نقطه دوم و حد فاصلش رو میشه خیلی ساده با اکوسیستم استارتاپی و حوزه تکنولوژی بررسی کرد. البته ما نمیخوایم بگیم هیچ یک از موارد بالا در حوزه های تکنولوژیک وجود نداره و یوتوپیایی مثال زدنیه. اما شاید اصلی ترین قسمت این فاصله ی در دست بررسی میان معمار و حوزه تکنولوژی حضور رسانه های فعاله.

رسانه های معماری مرجعی برای اعلام این نشست و آن نشست و جایزه فلان معمار و تقدیر از فیلان است. که معماران بنام را گنده و گنده تر میکند بی آنکه درمورد آنچه وقعا در پشت پرده های معماری دستاورد گرای امروز میگذرد چیزی علاقه داشته باشد بداند و یا اگر میداند منتشر کند. چرا که رسانه های معماری را همان معماران که دوست همان معماران هستند و از این منجلاب سود میبرد و دفتر خودش هم همین شلم شومبا است، تاسیس کرده که نمیخواهد با یک متن دوستش را خراب کند و مهمانی های آخر هفته اش را از دست دهد یا آنکه چپ چپ نگاهش کنند. این میشود که رسانه ی عدم مستقل معماری امروزی این چنین میشود. اما رسانه های حوزه تکنولوژی و استارتاپ باری کنترل گر هم دارند و آمار دارند و ارقام. موسس فلان استارتاپ میداند تا نوشته شدن اسمش در سرتیتر خبرهای روزنامه ها و پایین کشیده شدن سهام شرکتش یک خطا مانده.

این میشود که رسانه ای سربرمیآورد با نام شیت ایتینگ آرکیتکچر (گوه خوری معماری) که همه بدبختی های معماران امروز ما را در حد عکس های طنز و اسکرین شات از پیام های تلخ معماران جان سوخته منتشر میکند که میشود تنها مرجع.


حالا شما دیگر مورد سوم را که بالا عرض کردم "حد فاصل" را جوری دیگری نگاه کن.



رسانه‌های معماریمعماریمعمارکارآموزیرسانه
معماری که نقاشی میکرد و الان برای کشف خودش به نوشتن پناه میبرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید