سرو سیمین قلب
سرو سیمین قلب
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

نافرمانی سلولی شروع شد...+ احوالاتم از سرطان

قرار بود ساعت ۷ صبح در کلینیک بیمارستان جم با یکی از شاگردهای دکتر الهی درباره بیماری بابا صحبت کنم. حالا کجام؟ وسط اتوبان قفل شده کرج به تهران... ‌

امان از ترافیک، ترافیک ماشین، ترافیک فکر، ترافیک حرف‌های نزده و ترافیک بیماری..‌

از روزی که بابا و خاله متوجه غده‌های عجیب در بدنشون شدن دو ماه و نیمی می‌گذره و امروز که اینجا می‌نویسم، خاله اولین جلسه شیمی درمانی رو گذرونده و منتظر جواب آزمایش ژنتیک برای تعیین شروع شیمی درمانی بابا هستیم.‌‌

نوع سرطان بابا را خون - لنفوم تشخیص دادن، غده‌ها روی گردن خودشون رو نشون دادن اما بی‌خبر بودیم که توی شکم و ریه و سمت کلیه مدتهاست که رشد کردند و پاشون به مغز استخوان هم رسیده.. لعنتی‌های بی‌صدا...‌

وقتی مطمئن شدیم که این بیماری چیه بابا با یک لبخند محو و چشمانی پر از احساسات متناقض به من گفت : " من دچار نافرمانی سلولی شدم ... " ‌‌

......‌

راستش حرف‌های زیادی برای نوشتن دارم اما شدت اضطرابم برای گرفتن نتایج امروز اجازه نمیده متمرکز باشم.‌

امروز با سه دکتر باید صحبت کنم و شیوه درمان که نه مدارا با سلولهای نافرمان بابا تعیین میشه.‌..‌

میخام هر روز اینجا بنویسم اگر کامتون تلخ نمیشه، به خواندن من ادامه بدین...‌

۱۹ اسفند۹۹‌

س.م.ک


سرطان سینهبیمار سرطانیهمدلی
احوالاتم را در روزهای ابتلای عزیزانم به سرطان در اینجا می‌نویسم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید