CrazyMind
CrazyMind
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

خطرناک ترین اجسام تسخیر شده دنیا - پارت۱

سلام امروز میخوام راجب وسایل تسخیر شده ،نفرین شده و جن زده صحبت کنیم وسایل که باعث زجر صاحباشون شده و توی بعضی از مورد ها حتی باعث مرگ شده.

وسایلی که آدم فکر میکنه فقط توی فیلم ها و افسانه ها می بینه اما همین امروز توی دنیای ما وجود داره و هرکی که بهشون نزدیک شه یا دست بزنه خودش و نفرین کرده.

اگه براتون جالبه که ببیند این وسایل چی هستن تا ازشون دور بمونید ، این مطلب دنبال کنید .

با معروف ترینش شروع میکنم:

آنابل

شاید فیلم ترسناک آنابل دیده باشین و با این عروسک آشنا شده باشین ، عروسکی که توسط یک روح شیطانی تسخیر شده ولی میدونستین که این عروسک واقعیه و آنابل واقعا وجود داره؟

قیافه واقعی آنابل اما اون چیزی که توی فیلم میبیند نیست ، قیافه واقعیش این شکلیِ

شاید به قیافش نیاد ولی کارای خیلی وحشتناکی انجام داده که براتون تعریف میکنم تا بفهمید واقعا و عمیقا این عروسک تسخیر شده چقدر شیطانیه.

اگه مجموعه فیلم های Conjuring دیده باشین ، یک زوجی میبینیم به اسم Ed and Lorraine Warren ، که جن گیر بودند و به آدمهایی کمک میکردند که احساس میکردند تسخیر شدند یا حتی وسایل تسخیر شده ای توی زندگیشون دارن.

چیز هایی که توی فیلم Conjuring و Annabelle دیدین اکثرشون واقعا اتفاق افتادند و این حرفی که loren Ward تائیدش کرده

لورن و اِد وقتی آدما نجات میداند، اون وسایل تسخیر شده رو جمع میکردند و توی خونشون نگه میداشتند و ازشون یک موزه درست کرده بودند و به گفته لورن وارد شدن به اون موزه حتی برای خودش هم خیلی سخت بوده، یک جورایی تداعی خاطرات بد بوده واسش!

لورن گفته بدترین و وحشتناک ترین چیز که توی اون موزه وجود داشته ، آنابل بوده در حدی که خودش نمی‌تونه بیش از حد آنابل و نگاه کنه بخاطر اینکه باور داره این عروسک به اندازه ای تسخیر شدست که حتی نگاه کردن بهش باعث میتونه خطرناک باشه ،بخاطر همین هم آنابل توی یک باکس مخصوص که خودشون درست کردند و با هزاران آیه و دعاهای مختلف اون رو تقدیس کردند نگه میدارند تا نتونه انرژی بدش رو انتقال بده و حتی اگه بخوان عروسک تکون بدن ، با باکسش تکون میدن و هیچوقت به عروسک دست نمی‌زنند و از توی باکس بیرون نمیارنش .

همینطور کشیشی هست که هر هفته میاد و اون محیط و مخصوصا آنابل رو تقدیس میکنه و همه این کارا بخاطر اینه که شیطانی که درون آنابل محفوظ شده رو اونجا نگه دارند و اجازه ندن که دوباره کسی و اذییت کنه.

داستان آنابل از سال ۱۳۷۰ شروع میشه که یک نفر به یک پرستار این عروسک کادو میده این پرستار از این عروسک خیلی خوشش میاد در حدی که شروع میکنه مثل یک آدم واقعی باهاش صحبت میکنه و موقع غذا خوردن ، عروسک با خودش می‌بره و اون و پیش خودش مینشونه

کارایی که می‌دونید آدم بزرگا مخصوصا کسایی که فیلم ترسناک زیاد میبینن هیچوقت نباید انجام بدن

تا وقتی که این پرستار و هم اتاقیش شروع میکنن به چیزای عجیب درباره آنابل پیدا کردن و حس کردن پس تصمیم میگیرن آنابل ببرن پیش یک سایکیک کسی که میتونه با روح ها ارتباط بگیره و حرف بزنه تا بفهمن داستان از چه قراره.

این فرد بهشون میگه که روح یک دختر۶-۷ سالِ که تصادف کرده، توی این عروسک گیر افتاده ، اسمش آنابلِ و کمک لازم داره ولی این واقعیت نبوده و اون روح داشته گولشون میزده و اونها هم چون اطلاعات بیشتری نداشتند ، قبول می‌کنند .

از اون به بعد خیلی خاص با اون عروسک رفتار می‌کنند و یک مدت میگذره و اتفاقات بد و عجیب شروع به افتادن میکنه ، وسایل میشکنه ، اونها تکون خوردن آنابل و میبینند و حتی صدای خندش میشنوند اما مشکل اصلی جایی شروع میشه که هم اتاقیِ خواب بوده و با وحشت از خواب بیدار میشه و وقتی صاحب آنابل ازش میپرسه که چیشده میگه که من خواب دیدم آنابل میاد روی تختم ، گردنم و میگیره و شروع به خفه کردنم می‌کنه .

پرستاره هم آنابل بر می داره و جلوی هم اتاقیش میگیره و میگه این؟! این فقط یک عروسکه! کاری نمیتونه بکنه و پرتش میکنه اون ور اتاق .

اما اصلا نباید این کار میکرد چون همون موقع ، روی تن پرستاره چندتا ضخم بزرگ بوجود میاد انگار که کسی چنگ زده باشه بهش و ازش خون میاد

اونجا تازه میفهن که این روح یک دختربچه ۶-۷ ساله نیست بلکه یک روح خیلی خبیث و خیلی قدرتمنده! اونها تحقیق میکنن و اِد و لورن پیدا میکنن و اونها میان و عروسک میبرن و به موزشون اضافه میکنن اما اونا نمی‌دونستن که چقدر این عروسک میتونه خطرناک باشه برای همین توی باکس نمیذارنش و روی یک صندلی توی موزه قرارش میدن

وقتی کشیش برای تقدیس موزه میاد این عروسک میبینه و از اِد میخواد که داستان عروسک واسش تعریف کنه ، اِد وقتی به قسمت چنگ انداختن عروسک روی سینه پرستار میرسه ، کشیش کنجکاو میشه که این کارو دور از چشم اِد انجام بده و عکس العمل آنابل ببینه پس به آنابل میگه که تو هیچی در مقابل قدرت خدا نیستی و هیچ صدمه ای نمی تونی به من بزنی!

وقتی اِد متوجه میشه، بهش میگه که نباید اینکارو میکردی و درسته خدا قدرتمند ترینِ ولی تو انسانی و زورت به آنابل نمی‌رسه کشیش اهمیتی نمیده و همون روز موقع برگشتن به خونه یک تصادف وحشتناک میکنه و به بیمارستان منتقل میشه و حتی بعد اینکه از بیمارستان مرخص میشه به اِد زنگ میزنه و پای تلفن گریه میکنه و میگه حق با تو بود نباید به عروسک دست میزدم باید چیکار کنم که دست از سرم برداره؟ من موقع تصادف آنابل از آیینه ماشین دیدم و شوکه شدم و این باعث تصادفم شد.

اما داستان آنابل اینجا هم تموم نمیشه بعد این ماجرا اِد و لورن ، عروسک توی باکس میذارن و روش مینویسن که دست نزنید، اما چندتا نوجوون به موزه میان و بعد اینکه داستان آنابل میشنون ، یکی از اونها وارد محدوده انابل میشه و با مشت به جعبه انابل مبکوبه و بهش میگه که تو هیچ کاری نمی تونی با من بکنی .

اِد اونهارو از موزه بیرون ولی اونها هیچوقت به خونه نمیرسن ،یکیشون در اثر همون تصادف میمیره و دوستش هم بعد از مرخص شدن از بیمارستان میگه "ما انابل دیدیم" ! اون به ما حمله کرد!


برای ادامه اینجا ضربه بزنید.

crazymindscarylandannabelleترسناک
دنیا ترسناک نیست؛ حقیقته که اون رو ترسناک نشون میده.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید