از دیگر عوامل #پیک_زمین بخواهم بنویسم.. عمیق ترینش را برمیگزینم
دریا یکی از الهام بخش ترین مخلوقات خداوند است، سراسر زیبایی، لطافت، بزرگی و آرامش … دریا که می گویی همه ذهنت را رنگ آبی در برمیگیرد و گویی آبی نیلگون از لابه لای ذهنت به دهان و در میان کلمات جریان پیدا می کند.
دریا منشا حیات است و مظهر زندگی. تماشای اولین تلالو خورشید صبحگاهی و تلاقی پهنای طلایی آسمان و آبی دریا هنگام طلوع آفتاب قلبم را سرشار از حیرت میکند و جذاب تر از آن لحظه غروب است، زمانی که آسمان سرخگون و دریای نیلگون با خورشید وداع می کنند و در این لحظات پر احساس، کمتر کسی است که در دل و در برابر خالق با عظمت این همه زیبایی سر تعظیم فرود نیاورد! نشستن در ساحل دریا و خیره شدن به امواج کوچک و بزرگی که پشت سر هم می آیند و می روند یکی از دوست داشتنی ترین کارهای دنیاست، وقتی در سکوت به صدای موج ها گوش می کنی به نظر می رسد دریا می خواهد با تو حرف بزند و داستان هایی از گذشته های دور برایت تعریف کند، از کشتی هایی که از صدها سال پیش در دل آن رفت و آمد کرده اند.
البته از اعماق آب ها نباید ساده گذشت گیاهان دریایی، لاک پشت ها، هشت پا و ماهیان رنگارنگ بزرگ و کوچک که گویی شهروندان یک سرزمین پر رمز و راز هستند و به زبان دریا با هم سخن می گویند.
دریا یعنی بیانتهایی. یعنی تماشای طغیان موجها. نه طغیان زباله ها!
دریا معنای شوری آب بود با ماهیهای کوچک و هزاران صدف رنگارنگ. نه ماهی های ناخواسته به دام افتاده.
دریا صدای هیاهوی موجهای کف کرده، باران قطرهها، و فریادهایی سرشار از هیجان بود که در این بازار هیاهو در فضای نامتناهی به انتها نمیرسید. نه صدای ناله کودکی که میگوید: اَه مامان! اینجا چقدر کثیفه!
دریا یک ساحل شنی بود با خرچنگهایی که بیخبر از شنها سر بیرون میآوردند. نه هراس از بیرون آمدن و خبر انقراض ثانیه به ثانیه آنها!
دریا ساعتها در جستجوی صدفها بود .. آری! میتوانم بگویم همه ی ما حداقل یکبار این کار را کرده ایم! ولی چرا اینقدر دیر فهمیدیم که این کار چه بلایی سر خرچنگ ها میآورد!
بیا صدف ها را برداریم تا خرچنگ هارو بکشیم! درباره چه حرف میزنم؟
حتما تا حالا وقتی داشتی در کنار ساحل قدم میزدی با دسته از پر از صدف مواجه شدی و وسوسه شدی تا چندتا از آنها را خودت ببری
خب که چه؟ آخِر آن صدف خانه های اجاره ای یک موجود منزوی و آسیب پذیر به نام خرچنگ هرمیت است و بدن این خرچنگ ها نرم و به شدت آسیب پذیر است.
بدن خرچنگ هرمیت به هیچ عنوان تحمل گرمای مستقیم آفتاب را ندارد و اگر در برابرش قرار گیرد ، جان خود را از دست میداد برای همین صدف های ساحل را برای مدتی اجاره میکند.
قسمت بدتر ماجرا آنجاست که این خرچنگ ها وقتی در حال رشد هستند بدنشان بزرگ میشود باید مدام با دنبال خانه های جدید یا همان صدف های تازه و بزرگ بگردند
ممکن است سوال پیش بیاید که حالا صدف کم نمیآورند؟ البته که نه! اگر ما دخالت نکنیم به اندازه کافی صدف دارند و به صورت طبیعی چرخه عوض کردن صدف هایشان را انجام میدهند ولی امان از ما انسان ها و میل به برداشتن صدف ها..!
با خودم فکر میکنم چرا اینقدر دیر متوجه این ماجرا شدم که دفعه بعدی که در ساحل قدم میزنم و زیبایی هایش رو تحسین میکنم، با دیدن یک صدف زیبا ، خودخواه نباشم و آن را برندارم!
که یادم باشد شاید من این صدف را دوست داشته باشم ولی این ها همه آرزوی یک موجود کوچک است که با خودخواهی من ممکن است بیخانه بماند و خدایی نکرده زیر دست و پای ما لِه شود و احتمالا در چند روز آینده بخاطر پیدا نکردن خانه جانش را از دست بدهد.
اگر صدف پیدا نکنند چه ؟ میدانی جانم؟ آنها اگر صدف مناسب خود را پیدا نکنند به ناچار سراغ زباله های رها شده در ساحل میروند و خیلی زود یا از گرما تلف میشوند یا شکار میشوند و یا در آن زباله گیر کرده و میمیرند.
دریا یعنی ساعتها شنیدن داستان و بازی دلفینها، نه تماشای آنها در دلفیناریوم(پارک دلفینها) ! میدانم جانم! آنها زیبا و دوست داشتیاند، ولی بیا قبول کنیم که دلفیناریوم جای آنها نیست! بیا قبول کنیم آنجا بیرحمانه ترین شکنجه گاه دنیاست و ما بیرحمانه ترین خلقت خداییم که از آن استقبال میکنیم!
دریا یعنی لنجهایی که کشتی مینامیدیمشان یا حتی کشتی به گِل نشسته ای که هر بار با دیدنش از هیجان جیغ میکشیدیم و از شور دیدنش میلرزیدیم.
دریا یعنی صخرههای بزرگی که به موجها اجازه ورود به شهر را نمیدادند. دریا یعنی فریاد موجها برای عبور و چشمهای مشتاقی که این مبارزه را به تماشا مینشستند.
دریا یعنی دیدن پرواز زیبای مرغهای دریایی بودن نه شاهد آزار دیدن آنها حتی در زیستگاه خودشان!
دریا یعنی بازی رفت و آمد موجها تهی از آلودگی دریا یعنی هزاران زندگی، پس زندگی را منجر به مرگ نکنیم!
هزاران شور و شوق، هزاران امید و آرزو ،پس آن وسعت بیانتها را در خودخواهی خود غرق نکنیم!
دریا را دوست بداریم ،نسبت به ساکنینش خودمان را مسئول بدانیم و آنها را در اعماق وجود خود جای دهیم. باید از خودمان شروع کنیم. شاید تصور کنی با تغییر تو اتفاق خارق العاده ای رخ نخواهد داد ولی جانم اگر تو بخواهی ، دریا که هیچ! کل دنیا دگرگون میشود.
?برای زیستن تنها همین یک زمین را داریم! آن را از بین نبریم.