یکی از نقاط ضعف هوش مصنوعی این است که عامل موثر در تصمیمات انسان را فقط تاثیرات محیطی میداند و برای پیشبینی تصمیم بعدی انسان گذشته او را نگاه میکند. درحالی که انکار و نادیده گرفتن ارادهی شخصی و ذاتی هر شخص با این نکته که انسان فطرت و نفس هم دارد بسیار کوچک انگاری مسئله است. به همین خاطر است که دو انسان که کاملا در یک شرایط محیطی و خانوادگی یکسانی بوده اند و از یک ژن هم برخوردارند میتوانند در اثر یک محرک واحد، دو عکس العمل متفاوت نشان دهند.
آنچه فیلمی مثل nymphomaniac به دنبال آن است این است که نشان دهد انسان فقط تحت تاثیر محیط عمل میکند و این یعنی خوب بودن یا بد بودن رفتار های یک فرد چون صرفا عامل محیط است ، ذات آن فرد را نشان نمیدهد و هیتلر هم میتوانست اگر در محیط دیگری رشد میکرد فرد خوبی باشد پس سرزنش و ملامت افرادی که از نظر ما عملکرد درستی ندارند غلط است چون این صرفا محصول محیطی است که آن فرد در آن رشد کرده است و خود او در آنچه انجام میدهد کوچک ترین تاثیری ندارد. پس ما چیزی به عنوان انسان خوب یا بد نداریم و ارزش گذاری اخلاقی رفتار ها درست نیست.
جبرگرایی مدرن ، جابر را نه خدا، بلکه محیط میپندارد و انسان را نه فاقد اراده، بلکه با اراده ای که کاملا تحت تاثیر محیط انتخاب میکند فرض میکند. از آنجا که انسان اراده مستقل از محیط ندارد پس مسئولیتی در قبال تاثیراتی که میگذارد هم ندارد. چون خودش محصول محیط است و آنچه از او صادر میشود هم محصول محیط. این نوع نگاه کارگردان به ماجرای انسان نه فقط تفکر فون تریه ، که تفکر بخش زیادی از جامعه روشن فکر اروپا را نشان میدهد. «انسانی که اگر شرور است مجبور است شرور باشد و معلوم نیست که طرف خوب ماجرا هم واقعا خوب باشد چون به هر حال همه انسان ها تحت تاثیر محیط خواهند بود!» جدای از نقد فنی این فیلم و مسیحیت ستیزی که در فیلم به چشم میخورد، خطرناکترین نکتهای که این فیلم به دنبال نشر آن است همین است: انسان مجبور است تابع محیط باشد. این ها را نوشتم تا اگر کسی خواست این فیلم را ببیند حداقل بداند چه تفکری به خوردش داده خواهد شد.