جمله ای از بزرگی نقل شده است : بزرگ فکر کنید ، کوچک و با برنامه های خرد شروع کنید ، منتها حتما شروع کنید . شاید یکی از بزرگ ترین مشکلات نوع انسان در همین بخش پایانی این جمله نهفته است . ما به طور عمده فکرهای بزرگ داریم . حتی بعضی از ما این فکرهای بزرگ را به گام های کوچک و برنامه های خرد هم تقسیم می کنیم ، منتهی نه آن فکر بزرگ و نه این گام های خرد ، هیچ گاه محقق نمی شوند ، چون اساسا تصمیم یا جرئت شروع را نداشته ایم ! اینکه از کجا شروع کنم ، خودش شده است مهمترین مسئله ما برای ایجاد تغییر و تحول در زندگی شخصی و شغلی ! سختی همین شروع اولیه ، « شروع کردن را تبدیل کرده است به اتفاقی بعید ! » گاهی به قدری در مرحله شروع اولیه می مانیم که کم کم نه آن برنامه ها و گامهای خرد جذابیت سابق خود را حفظ می کنند و نه آن ایده بزرگ اولیه دیگر برایمان چندان ارزشمند و قله تلقی می شود همین شروع نکردن اولیه ، خوره ای می شود در جانمان که ولش کن نمی شود ، حالا وقت هست ، از فردا و .. ! و بسیاری از همین توجیه ها که شده اند بلای جان پیشرفت شخصی و شغلی ما !
به همین دلایل است که مهمتر از اینکه بدانیم از کجا باید شروع کنیم ، مهم این است که شروع کنیم . البته این به معنای شروع کورکورانه و بدون برنامه و به اصطلاح یلخی و بی هدف نیست ، منتها زیادی در هدف و برنامه و تحقق شرایط و حال شروع و هوای مطبوع و امثال آن ماندن ، می شود سنگ راهمان که اصلا شروع نمی کنیم! اینکه چرا این یادداشت از اینجا شروع شده و بنای بیان چه نکته ای دارد ، عرض خواهم کرد . چه فرقی می کند حرف به درد بخور کی زده شود ؟ هر روزی که من و شما ایده جدیدی داشته باشیم و کار جدیدی ، ولو کوچک ، را شروع کنیم ( تأکید می کنم شروع کنیم ) آن روز آغاز فصلی نوست . آن روز فروردین است . آن روز عید است و نوروز آن روز ، مهر است و فصل بازگشایی ، خیلی خودمان را درگیر قراردادهای زمانی و مکانی نکنیم بهتر است ! نکته مهمی که بنای شرح آن را دارم ، این است که ما در کسوت معلمی و به دلیل ماهیت کارمان نیازمند این هستیم که به طور دائم خود در معرض نوشدن قرار بدهیم ، چون با زمینه ای سروکار داریم و در زمانهای هستیم که دائما در حال نوشدن است ؛ شاگردان ما ، محتوای درسی ، فناوری های آموزشی ، والدین و انتظارات آنها ، نظام آموزشی تحول خواهی آن ، کلیت جامعه و جهانی که در آن زیست می کنیم سرعت تحول بسیار بالاست و اگر بنا باشد معلمی به روز و کارآمد و اثربخش باشیم ، لاجرم به طور دائم در حال تغییر و چه بسا در حال تحول باید بود ! باید یادگیرنده ای مادالعمر بود . در جهان امروز این قاعده شامل همه مشاغل و حرفه ها می شود که اگر به روز نشوند ، درجا میزنند ؛ حتی آن بقال محله ! ولی معلمی از آن دسته مشاغلی است که اساساً دامنه تأثیر و مسئولیتش با بسیاری از حوزه های شغلی قابل مقایسه نیست و طبیعی است عقب ماندگی در این حوزه آثار زیان بار فراوان و گاه غیرقابل جبرانی را متوجه جامعه می کند. حالا فرض کنیم می خواهیم به قاعده جمله ابتدایی این نوشتار عمل کنیم ؛ یعنی بزرگ فکر کنیم و کوچک و با برنامه های خرد شروع کنیم ، ولی واقعا شروع کنیم . بنا بر آنچه بیان شده است ، سؤال یا مسئله بعدی ما این نیست که از کجا شروع کنیم ، بلکه به هر قیمتی شده باید شروع کنیم ؛ ولو از یک کار بسیار ناچیز و کم اهمیت . همین کار به ظاهر ناچیز و کم اهمیت ، مهم ترین اقدام اولیه و لازم برای تحقق تمام آن چیزهایی است که برایش نقشه کشیده ایم و افق ترسیم کرده ایم .
فرض کنیم فکر بزرگمان این است که معلمی نمونه ، اثربخش و کم نظیر شویم . خیلی هم خوب . حالا باید این فکر بزرگ را به برنامه ها و گامهای خرد تقسیم کنیم . طبیعی است برای تبدیل شدن به آنچه گفتیم ، باید واجد شرایط و ویژگی ها و شایستگی هایی شد مثلا اینکه دانش و علم خود را به قدر لازم توسعه دهیم و به روز کنیم، یا اینکه مسلط , یا اینکه بر روش های نو و اثرگذار تدریس مسلط شویم یا اینکه توان استفاده از فناوری های متنوع را در جریان تدریس خود داشته باشیم ، یا اینکه بر دانش طراحی آموزشی ، به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای معلم موفق ، به قدری آشنا و مسلط شویم بتوانیم در عمل از آن استفاده کنیم ، یا اینکه به قدری توان ارتباطی خود را ارتقا دهیم که در هر دو حالت ارتباطات همزمان و غیرهمزمان ، بهترین ارتباط را با بیشترین اثربخشی روی دانش آموزانمان داشته باشیم و ...
حالا می ماند شروع کردن !
هر چه فکر می کنم ، نقطه بایسته و شایسته شروع مقتدرانه و عاقلانه هدف و برنامه های گفته شده چیست ، به چیزی جز شروع از مطالعه نمی رسم خواندن ، خواندن و خواندن ! اما نه هر خواندنی و نه هرگونه خواندنی ! خواندنی آگاهانه ، مبتنی بر نیاز ، بر اساس شناخت صحیح از منابع ، با سیر مطالعاتی روشن ، با یادداشت برداری های هدفمند ، با مرورهای زمانمند ؛ خواندنی دارای تداوم و استمرار محکم ، که گفت : « رهروی ، اهسته و پیوسته روی است . » ظاهر یادداشت بی ارتباط با فناوری آموزشی شد ، ولی فناوری که فقط صحبت از ابزار سخت و نرم نیست ! وقتی ایده ای مطرح شود که بتواند راهی بگشاید برای شروع یادگیری دائمی ، خودش نوعی فناوری است .