مانی عسگری
مانی عسگری
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

فمینیسم و کج فهمی های نسخه ایرانی آن...

دیپلماسی ایرانی: فمینیسم مفهومی است که در ایران به طور دقیق تبیین نشده است؛ برخی، تعابیری مترادف با مردستیزی و یا روی آوردن زنان به امور مختص مردانه از آن دارند، و برخی نیز تصور می‌کنند فمینیسم به معنای عصیان و پرده‌دری زنان در مناسبات اجتماعی است. 

در ایالات متحده جریان فمینیسم با پوشیدن شلوار توسط زنان آغاز شد، امری که برداشت سطحی زنان آن دوره را از این نظریه نشان می‌داد. 

در سیاست به طور عمده، زنانی که وارد امر حکومت داری شده‌اند، غالبا دارای ویژگی های مردانه خلقی و رفتاری بوده‌اند. در بریتانیا به عنوان نمونه، مارگارت تاچر همانند یک مرد در کالبد زن رفتار می‌کرد به گونه‌ای که به او لقب بانوی آهنین دادند. او اقتصاد نئولیبرال را در بریتانیا، همزمان با دونالد ریگان در آمریکا اعاده کرد که موجب افزایش فشار بر طبقات متوسط و فرودست جامعه گردید، سیاستی که خیلی از مردان جسارت اجرای آن را نداشتند. 

فمینیست‌های پست مدرن اساسا به تفاوت‌های ذاتی و ماهوی بین زن و مرد قائل نبوده و آن را ناشی از یک قراداد نانوشته بین زن و مرد غار‌نشین می دانند. به باور آنها در دوره انسان‌های نخستین، یکی از دوجنس باید عهده دار شکار می شد و دیگری در غار می‌ماند و از بچه ها نگهداری می کرد. بدین نحو همین نقش های قراردادی بین زن و مرد باقی ماند و در طول سالیان دراز بر خلقیات و حتی تکامل فیزیولوژیک آنها تاثیر نهاد. 

فمینیست های لیبرال اما نظری منطقی تر درباره تفاوت های جنسیتی دارند. به باور آنها زنان باید نقش ذاتی خود را در سیاست و نظام بین‌الملل ایفا کنند؛ آنها نسبت به مردان صلح طلب ترند و ویژگی های ارتباطی بالاتری دارند، مسأله ای که از زمان کودکی و در تفاوت نوع بازی های آنها با پسران جلوه می‌کند. بنابراین اگر زنان بر مبنای جوهره ذاتی خود در سیاست بین‌الملل عمل کنند، احتمالا صلح فراگیری در جهان به وجود آید. 

در حال حاضر هنوز روح مردانه بر نظام بین‌الملل حاکم است و چنانچه گفته شد سیاست‌مداران زن می‌کوشند در عالم سیاست مثل مردان عمل کنند. با چنین تقلیدی اساسا فمینیسم چیزی جز تلاش زنان برای تشابه با مردان در همه ابعاد نمی‌تواند باشد.
دیپلماسی ایرانی: فمینیسم مفهومی است که در ایران به طور دقیق تبیین نشده است؛ برخی، تعابیری مترادف با مردستیزی و یا روی آوردن زنان به امور مختص مردانه از آن دارند، و برخی نیز تصور می‌کنند فمینیسم به معنای عصیان و پرده‌دری زنان در مناسبات اجتماعی است. در ایالات متحده جریان فمینیسم با پوشیدن شلوار توسط زنان آغاز شد، امری که برداشت سطحی زنان آن دوره را از این نظریه نشان می‌داد. در سیاست به طور عمده، زنانی که وارد امر حکومت داری شده‌اند، غالبا دارای ویژگی های مردانه خلقی و رفتاری بوده‌اند. در بریتانیا به عنوان نمونه، مارگارت تاچر همانند یک مرد در کالبد زن رفتار می‌کرد به گونه‌ای که به او لقب بانوی آهنین دادند. او اقتصاد نئولیبرال را در بریتانیا، همزمان با دونالد ریگان در آمریکا اعاده کرد که موجب افزایش فشار بر طبقات متوسط و فرودست جامعه گردید، سیاستی که خیلی از مردان جسارت اجرای آن را نداشتند. فمینیست‌های پست مدرن اساسا به تفاوت‌های ذاتی و ماهوی بین زن و مرد قائل نبوده و آن را ناشی از یک قراداد نانوشته بین زن و مرد غار‌نشین می دانند. به باور آنها در دوره انسان‌های نخستین، یکی از دوجنس باید عهده دار شکار می شد و دیگری در غار می‌ماند و از بچه ها نگهداری می کرد. بدین نحو همین نقش های قراردادی بین زن و مرد باقی ماند و در طول سالیان دراز بر خلقیات و حتی تکامل فیزیولوژیک آنها تاثیر نهاد. فمینیست های لیبرال اما نظری منطقی تر درباره تفاوت های جنسیتی دارند. به باور آنها زنان باید نقش ذاتی خود را در سیاست و نظام بین‌الملل ایفا کنند؛ آنها نسبت به مردان صلح طلب ترند و ویژگی های ارتباطی بالاتری دارند، مسأله ای که از زمان کودکی و در تفاوت نوع بازی های آنها با پسران جلوه می‌کند. بنابراین اگر زنان بر مبنای جوهره ذاتی خود در سیاست بین‌الملل عمل کنند، احتمالا صلح فراگیری در جهان به وجود آید. در حال حاضر هنوز روح مردانه بر نظام بین‌الملل حاکم است و چنانچه گفته شد سیاست‌مداران زن می‌کوشند در عالم سیاست مثل مردان عمل کنند. با چنین تقلیدی اساسا فمینیسم چیزی جز تلاش زنان برای تشابه با مردان در همه ابعاد نمی‌تواند باشد.

دیپلماسی ایرانی: فمینیسم مفهومی است که در ایران به طور دقیق تبیین نشده است؛ برخی، تعابیری مترادف با مردستیزی و یا روی آوردن زنان به امور مختص مردانه از آن دارند، و برخی نیز تصور می‌کنند فمینیسم به معنای عصیان و پرده‌دری زنان در مناسبات اجتماعی است.

در ایالات متحده جریان فمینیسم با پوشیدن شلوار توسط زنان آغاز شد، امری که برداشت سطحی زنان آن دوره را از این نظریه نشان می‌داد.

در سیاست به طور عمده، زنانی که وارد امر حکومت داری شده‌اند، غالبا دارای ویژگی های مردانه خلقی و رفتاری بوده‌اند. در بریتانیا به عنوان نمونه، مارگارت تاچر همانند یک مرد در کالبد زن رفتار می‌کرد به گونه‌ای که به او لقب بانوی آهنین دادند. او اقتصاد نئولیبرال را در بریتانیا، همزمان با دونالد ریگان در آمریکا اعاده کرد که موجب افزایش فشار بر طبقات متوسط و فرودست جامعه گردید، سیاستی که خیلی از مردان جسارت اجرای آن را نداشتند.

فمینیست‌های پست مدرن اساسا به تفاوت‌های ذاتی و ماهوی بین زن و مرد قائل نبوده و آن را ناشی از یک قراداد نانوشته بین زن و مرد غار‌نشین می دانند. به باور آنها در دوره انسان‌های نخستین، یکی از دوجنس باید عهده دار شکار می شد و دیگری در غار می‌ماند و از بچه ها نگهداری می کرد. بدین نحو همین نقش های قراردادی بین زن و مرد باقی ماند و در طول سالیان دراز بر خلقیات و حتی تکامل فیزیولوژیک آنها تاثیر نهاد.

فمینیست های لیبرال اما نظری منطقی تر درباره تفاوت های جنسیتی دارند. به باور آنها زنان باید نقش ذاتی خود را در سیاست و نظام بین‌الملل ایفا کنند؛ آنها نسبت به مردان صلح طلب ترند و ویژگی های ارتباطی بالاتری دارند، مسأله ای که از زمان کودکی و در تفاوت نوع بازی های آنها با پسران جلوه می‌کند. بنابراین اگر زنان بر مبنای جوهره ذاتی خود در سیاست بین‌الملل عمل کنند، احتمالا صلح فراگیری در جهان به وجود آید.

در حال حاضر هنوز روح مردانه بر نظام بین‌الملل حاکم است و چنانچه گفته شد سیاست‌مداران زن می‌کوشند در عالم سیاست مثل مردان عمل کنند. با چنین تقلیدی اساسا فمینیسم چیزی جز تلاش زنان برای تشابه با مردان در همه ابعاد نمی‌تواند باشد.

اینجانب مانی عسگری، فعال حقوق خانواده و عضو انجمن تحکیم بنیان خانواده، سال فعالیت از 1395-96 تا به امروز. خواسته به حق در جهت آسان سازی ازدواج و صحیح. تشکیل با ارزش ترین نهاد کشور یعنی خانواده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید