sedi
sedi
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: چگونه کمال‌گرا نباشیم

طی سالیان، کمال‌گرایی در مطالعه‌ی کتاب‌ها برای من به وسواسی تبدیل شده بود که حتی اگر از کتابی متنفر میشدم یا هیچ ارتباطی با آن برقرار نمیکردم هم باز با دقت و کلمه کلمه تا آخرش را می‌خواندم.
بعد یک‌جایی تصمیم گرفتم این کار را ادامه ندهم و هر جا حس کردم داستان را دوست ندارم یا همراهی با محتوای کتاب برایم آزاردهنده است، رهایش کنم یا با تورق به اتمام برسانمش.
حالا در مرداد ماه چالش کتابخوانی طاقچه انتخاب کتابی بود که در یک پادکست معرفی شده باشد. بعد از بالا و پایین کردن لیست کتاب‌های رادیو راه و بی‌پلاس، اول کتاب چرا ماهی‌ها وجود ندارند را شروع کردم، توضیحاتش جالب بنظر می‌آمد. اما به زور خودم را به نیمه کتاب رساندم و رهایش کردم‌. کششی برایم نداشت.
کتاب دوم چگونه کمال‌گرا نباشیم بود، این کتاب هم چنگی به دلم نزد، پر از حرفهای تکراری و راه‌حل‌های به ظاهر ساده بود. این یکی را از همان یک سوم راه با تورق ادامه دادم و اتفاقا تصمیم گرفتم معرفی و نقد کتابم را با همین مطالعه بنویسم، چرا که یافتن "بهترین" کتاب خود نوعی کمال‌گرایی می‌توانست باشد.
.
چگونه کمال‌گرا نباشیم
نویسنده در مقدمه‌ی کتاب می‌گوید خودش هم از کمال‌گرایی رنج می‌برده و حالا می‌خواهد آن را به ما معرفی کند تا در خودمان جست‌وجو کنیم و اگر آن را یافتیم در پی تغییر باشیم.
در فصول ابتدایی کمال‌گرایی را تعریف میکند و در مقابل کمال‌گرایی، معمول‌گرایی را می‌گذارد و می‌گوید تلاش همه‌ی ما باید این باشد که معمول‌گرا باشیم.
بعد چند مورد از مشکلات و سم بودگی‌های کمال‌گرایی را برایمان مثال می‌زند و دست آخر تلاش می‌کند راه‌حل‌هایی به ما ارائه کند که با به‌کار بردن آن‌ها از کمال‌گرایی رها شویم و به آغوش آزادی معمول‌گرایی برسیم.
.
در تعریف کمال‌گرایی آورده است:
به وضعیتی گفته می‌شود که فرد هر چیزی به‌جز نهایت کمال آن را، قبول ندارد.
برای کمال‌گرایی چهار ریشه را نام میبرد و توضیح میدهد هرکدام چگونه از دوران کودکی، موجب شکل‌گیری کمال‌گرایی در ما میشوند:
ناامنی
خودکم‌بینی
نارضایتی
والدین و مدرسه
.
تلاش اصلی نویسنده در این کتاب اینست که نشان دهد کمال‌گرایی به ما آسیب می‌زند و باید یک معمول‌گرا باشیم تا بتوانیم زندگی سرشار از آرامش و موفقیت و برتری را داشته باشیم.
.
اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید با احتیاط بازی کنید. ما که به طور طبیعی تا حد صد سال بیشتر زندگی نمی‌کنیم پس دلایل زیادی داریم که خود را بدون پروا (هوشمندانه) رها ساخته و به آغوش دنیا پرتاب کنیم. این همان نشانه معمول‌گرایی است. اینکه در پایان عمر خود، دلایل محکمی بیاورید که چرا کارهایی که دوست داشته‌اید را انجام نداده‌اید، متقاعدتان نخواهد کرد.
.
اما معمول‌گرایی چیست؟
کمال‌گرایی احساس گناه، اضطراب، حقارت، اعتماد به‌نفس پایین و رنجیدگی به‌همراه داشته و معمول‌گرایی با رضایت، شادی، لذت، آرامش و نیز حس سالم خود ارزشمندی مرتبط است.
نویسنده مدعی است دلیل درستی نظر فوق اینست که:
احساسات ما تا حد زیادی از انتظارات ما ریشه می‌گیرند. به‌طور کلی وقتی انتظاراتتان برآورده میشوند، حس مثبتی به شما دست می‌دهد و وقتی که برآورده نمیشود، حس منفی وجودتان را فرا می‌گیرد. به همین سادگی و درستی.
من تا حدودی با نویسنده موافقم؛ مسیر استدلالی او را قبول دارم اما نحوه‌ی بیانش برایم قابل قبول نیست. او ادعایش را مثل یک امر مسلم بیان می‌کند و در آخر توضیحاتش هم می‌گوید دیدید چه ساده بود. در حالیکه افراد می‌توانند مثال‌های نقضی برایش بیاورند و... بهتر بود از یک داده‌ی آماری یا پژوهش علمی در راستای تایید حرفش بهره می‌برد یا اگر چنین وجود نداشت، آن ایده را در حد فرضیه مطرح می‌کرد.
.
در آخر و بعد از تکرارهای فراوان در خصوص آنچه کمال‌گرایی و معمول‌گرایی هستند و نیستند و آنچه ما باید باشیم، این تمایز که نویسنده امر می‌کند برای معمول‌گرا بودن باید به آن ملتزم باشیم چنین است:
کمتر به نتایج اهمیت بدهید، بیشتر به شروع کار اهمیت بدهید.
کمتر به مشکلات اهمیت بدهید، بیشتر به این اهمیت بدهید که با وجود آن‌ها بتوانید پیشرفت کنید.
کمتر به اینکه مردم چه فکر می‌کنند اهمیت دهید، بیشتر به این فکر کنید که میخواهید چه کسی شوید و چه کاری کنید.
کمتر به درست انجام دادن اهمیت دهید، بیشتر به خود انجام دادن اهمیت دهید.
کمتر به شکست اهمیت دهید، بیشتر به پیروزی اهمیت دهید.
کمتر به زمان‌بندی اهمیت دهید، بیشتر به خود کار اهمیت دهید.
من با تمام این موارد موافق نیستم و فکر می‌کنم اینکه چرا ما به موضوعی بیش از مخالف آن اهمیت میدهیم، بیشتر ناخودآگاه است تا آگاهانه و با گفتن به این اهمیت نده، به آن اهمیت بده درست نمی‌شود.
.
احتمالا اگر شما در مسیر درمان کمال‌گراییتان به کمک یک متخصص باشید، مطالعه‌ی این کتاب به شما کمک کند.
یا اگر درواقع کمال‌گرا نیستید ولی ادای کمال‌گرایی درمیاورید (بهردلیلی).
اما اینکه فکر کنیم با خواندن یک کتاب و حل چند تمرین، می‌توان کمال‌گرایی را درمان کرد مثل اینست که کتابی درباره تنگی نفس بخوانیم و با چند تمرین تنفسی بخواهیم آن را درمان کنیم.


اگر علاقه‌مند هستید این کتاب رو بخوانید می‌توانید در طاقچه بی‌نهایت مطالعه کنید.

https://taaghche.com/book/87012



چالش کتابخوانی طاقچه
در جستجو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید