روزی زن حسودی ، دله دزدی را اجیر کرد تا گردنبند زیبایی را از جاری او بدزدد و آن گردنبند را به آن زن، تسلیم کند. او به جاری خویش حسودی میورزید.
دزد بعد از شنیدن پیشنهاد اندکی درنگ کرد و گفت وجدانم به این کار راضی نمیشود.
زن گفت: برایت آن را آسان تر میکنم. گردنبند را بدزد و به من هم تحویل نده. آن را نابود کن.
دزد که فهمیده بود همه چیز از حسد است گفت: به این کار هم دلم راضی نمیشود.
زن گفت: نگران نباش . برایت آسان تر میکنم تا وجدانت راضی شود.
کردنبند را بدزد و آن را در چاهی بینداز. در این صورت گردنبند را سالم نگاه داشته و به کس دیگری هم تحویل نداده ای. آن گردنبند تا ابد در ملکیت او در سلامت میماند.
دزد این دفعه نیز اندکی درنگ کرد و به زن حسود گفت: گویا تو درد دل مرا نمیدانی. من نه بر تصاحب تو بخل میورزم و نه بر گردنبند بی جان دل میسوزانم. من دلم برای جاری تو میسوزد که در هر 3 راهی که در پیشم نهادی، از گردنبندش محروم میشود.
آری. حق با او بود. فرق خیانت به علم و خیانت به واقع ، چنین است. گاهی حقیقت را از اصل نابود میکنند. و گاهی نابودش نمیکنند، اما آن را غیر قابل دسترسی میکنند.
علم دریچه ی حقیقت و واقعیت است. اگر دریچه را نابود کنی، حقیقت را تقریبا نابود کرده ای.
چون حقیقتی که هیچ گاه قابل دسترسی نیست، نابودشده است.
و چه بسیار است این حقیقت ها. و چه بسیار است
امروزه تورم علوم و ناکارامدی آن، حاصل ورود غیر واردانه مولفین و مدونین است. مولفینی که بعضا نیاز های روحی و جسمی خود را با ورود در عرصه علم ارضاء کردند. و به جای حفظ این ودیعه ارزشمند، سبب انحراف آن شدند.
خب خوش بینانه ترین حالت را بیان کردم. اما همیشه هم اینطور نیست.
ابر قدرت های جهان، توسط اهرم علم، حرکات و سکنات مردم را در راستای انگیزه های اقتصادی و منفعت طلبی خود به حرکت در آورده اند. آری این علم است. علمی که ممکن است برچسب روانشناسی و جامعه شناسی و علوم سیاسی و صد ها برچسب مقدس دیگر بخورد و لایه های زیرین و رویین آن ، آنچنان هنرمندانه واقع نمایی میکند که هیچ کسی حتی حدس نمیزند که یک علم ازاصل مغرضانه تالیف شده باشد.
علم بی زبان.
علمی که هیچ گاه مورد اتهام قلابی بودن قرار نمگیرد.
امروز میلیون ها خواننده تاریخ، تاوان مخفی کاری های بزدلانی را میدهند که دسترسی را به برخی وقایع تاریخی قطع کردند. چون فقط آن ها شاهد آن قضایا بودند.البته اگر چه بزدل بودند ولی خدا خیرشان دهد که سکوت کردند.
سکوت کردند و مانند برخی چاپلوسان ، تاریخ تحریف شده ننگاشتند. آری. خدا خیرشان دهد.
و .....
مجال تفصیل در این عریضه نیست. دیگر، شنونده است که باید عاقل باشد. و به قول شاعر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
اگر نویسنده ای سطور، روزی تصمیم بگیرد کتابی تالیف کند و پایش را به عرصه تدوین علم باز کند، طبیعتا باید بداند که اگر اهلیتش را نداشته باشد، هیچ گاه در این عرصه صدای لق لق کفش بزرگ برای پای کوچکش، شنیده نمیشود. و مانند هزاران خیانت های خودآگاه و ناخودآگاه به لیست خیانت های به علم اضافه میشود و در جهانی دیگر باید پاسخی برای جهان آفرین آماده کند.