خلاصه داستان:
روایتی خالصانه و زیبا از گذشته و زمان حال که درسهای پیچیده و تلخ تاریخ را درهمتنیده با داستانی سرشار از تمثالهای عینی و ملموس بیان میکند.
اما افسوس که اشکال سندیت محتواهای جزئی، او را به این راحتی رها نخواهد کرد. بااینحال، احضاریه قطعاً ارزش یکبار خواندن دقیق را دارد و جذابیت داستانیاش، مخاطب را نه جذب، بلکه احضار خواهد کرد ...
احضاریه حاصل تلاشی خالصانه و متفکرانه با تحقیق منابع تاریخی بوده است و زحمت چندسالهٔ نویسنده، بسیار قابلتقدیر و احترام است.
اما برخی ایرادات مخصوصاً محتوایی (قابل استناد نبودن) خدشهای به این اثر وارد کرده که این کتاب ارزنده را از کامل بودن میاندازد. کاش نویسندهی محترم، با کمی فاصله و چند قدم عقبتر، زندگانی یک معصوم (ع) را روایت میکرد.
(نکته 1: مجموع نمرات 5 معیار زیر، بیش از 100 میشود. چون گاهی بعضی عناصر داستان، بهقدری قدرتمند نگاشته میشوند که خلأ دیگر عناصر را میپوشانند.)
(نکته 2: اعطای نمرهی مجموعی «100»، یعنی این داستان از لحاظ کیفیت، استاندارد و عالی است. اما 25 نمرهی باقیمانده، به آثاری تعلق میگیرد که در بهکارگیری ابزارهای داستاننویسی، فوقالعاده عمل کردهاند.)
✔️ نمره نهایی: 01 + 100 (از 100)
قطعه خواندنی:
باز گمش کردم. دلم میخواست برایش درد دل کنم و بپرسم چرا فقط من باید این وسط مریض شوم و به آن حال بیفتم. شما که دکترید، راهنماییام کنید و بگویم دکتر جان من فکر میکنم از شدت ضعف دچار مالیخولیا شدهام و به قول شما پزشکها گرفتار سندرم حاج ناصر شدهام و ویروسی در ذهن من به فحش فعال شده است که هر چه بیشتر پیش میروم، سلولهای بیشتری را از من در برمیگیرد. بفرما. سروکلهاش پیدا شد و این بار مشتی بادام ریخت توی مشتم و رفت. هیچ سؤالی نکرد و نپرسید «خوبی؟» نگفت «تصمیمت چیست؟»، عین فرفره رفت. چهارده تا بادام بود. دستش را خواندم. حتماً به نیت چهارده معصوم. میخورم. بسیار خوب. فحشت هم نمیدهم. چون اینجا نجف است و علی هست و آه ...
این مقاله در سایتمون: