خلاصه داستان:
دختری بعد از گذران دورانی طولانی از زندگی خود در کنار پدربزرگ و مادربزرگ، به خانواده اصلی خود بازگشته است. او سؤالات زیادی دارد؛ از پدر که چرا در مقاطع متعدد و طولانی خانواده را تنها میگذارد و سؤالاتی در مورد زندگی و... حالا نوبت ازدواج این دختر رسیده؛ راهنماییهای دیگران فقط او را بیشتر سردرگم میکنند؛ ناگهان اوّلین خواستگار سر میرسد و او با کابوسش روبهرو میشود. رنج مقدّس، روایت جدال این دختر، با مسائل روزمرّه ایست که به خلاف دیگران، برای او بسیار مهم و مسئلهساز است؛ مسائلی از جمله، ازدواج ...
رنج مقدّس، داستانی با فرازوفرودهای جذّاب است. با اینکه طولانیبودن متن آن، گاهی خستهکننده میشود، اما تجربهی آن برای مخاطب، قطعاً حسّ خوبی از آگاهی توأم بااراده را بههمراه خواهد داشت.
(نکته 1: مجموع نمرات 5 معیار زیر، بیش از 100 میشود. چون گاهی بعضی عناصر داستان، بهقدری قدرتمند نگاشته میشوند که خلأ دیگر عناصر را میپوشانند.)
(نکته 2: اعطای نمرهی مجموعی «100»، یعنی این داستان از لحاظ کیفیت، استاندارد و عالی است. اما 25 نمرهی باقیمانده، به آثاری تعلق میگیرد که در بهکارگیری ابزارهای داستاننویسی، فوقالعاده عمل کردهاند.)
"قطعه خواندنی":
«دفترم را باز میکنم و مینویسم: دیوانه آن کسی است که در فضای مهآلود زندگی میکند و از آن نمیترسد. نمیخواهد از آن فضا بیرون بیاید و در روشنای روز زندگی کند. دیوانه کسی است که در فضای مهآلود دستش را در دست کسی میگذارد که مثل خودش است. تکیه بر کسی میکند که راه را بلد نیست و خودش محتاج کمک دیگری است. دیوانه انسانهایی هستند که به امید کسانی مثل خودشان دارند مسیر زندگیشان را میروند. بی چارهها.»
این مقاله در سایتمون: