خلاصه داستان: زنی در جستجوی خویش، گیر شوهری در جستجوی هیچ افتاده و همواره سعی دارد راهی برای خلاصی از او و دیدار دوباره فرزند مهاجرت کردهاش پیدا کند که ناگهان موجود جدیدی وارد زندگیاش میشود: مهمیرا..
+ نقاط مثبت:
1) زبان و قلم روان نویسنده
2) پرداختن به موضوعی ناشناخته و ماورایی
3) سعی در آموزندگی به صورت غیرمستقیم
4) تکگویی های اندیشمندانه راوی
5) حس متن، زیاد است و مخاطب در برخی موارد، غرق در داستان میشود.
- نقاط منفی:
1) تدوین اشتباه در فصلبندی کتاب که موجب سردرگمی مخاطب میشود. (بهعنوانمثال، تغییروتحول مهمیرا و مراحل زندگی شخصیت اصلی گنگ بود.)
2) طولانی بودن تکگوییهای شخصیت اصلی
3) پرداخت کم به ساختار و دنیای داستانی
4) سردرگمی مخاطب در مورد جنسیت شخصیت اصلی در ابتدای داستان
5) نبود سِیر منطقی از تحول شخصیتها که حاصل همان تدوین اشتباه فصلهاست.
= جمع بندی:
مهمیرا شروع خوبی بود برای نوشتن هفتگانهی هفت جن که تا به الان، 5 جلد آن به چاپ رسیده. امید کورهچی ژانر رئالیسم جادویی یا به قول خودش، شگفت را خیلی بد آغاز نکرده است.
نمره دهی از «100»:
(نکته 1: مجموع نمرات 5 معیار زیر، بیش از 100 میشود. چون گاهی بعضی عناصر داستان، بهقدری قدرتمند نگاشته میشوند که خلأ دیگر عناصر را میپوشانند.)
(نکته 2: اعطای نمرهی مجموعی «100»، یعنی این داستان از لحاظ کیفیت، استاندارد و عالی است. اما 25 نمرهی باقیمانده، به آثاری تعلق میگیرد که در بهکارگیری ابزارهای داستاننویسی، فوقالعاده عمل کردهاند.)
1) دنیای داستانی: 7 (از 20)❌
2) شخصیت پردازی: 23 (از 35)✅
3) پیرنگ: 13 (از 35)❌
4) درونمایه: 15 (از 15)✅
5) سبک: 12 (از 20)✅
✔️ نمره نهایی: 70 (از 100)
قطعه خواندنی:گاهی به خود میگویم، شاید تو هم مثل این شیشهها، در انتظار نهایی خرد شدن به سر میبری و تنها راه نجات، شاید این باشد که از مقام مشهود و دیدهشدن، به مقام شاهد و بیننده صعود کنی و بعد، میتوانی تحرک انسان را ببینی و آن را به هجو بکشی...