تو یه یک سال و چند ماهی که از اولین نوشتم تو ویرگول میگذره یاد گرفتم باید اینقدر سعی و خطا بکنی تا بفهمی به چی علاقه داری. همیشه شروع سختترین جای کاره حتی اگه هزار بارم شکست خوردی بازم پاشو دوباره از نو شروع کن ولی از مسیرت خارج نشو. تو این یک سال بارها هدفم عوض شد ولی هیچ وقت مسیری رو که اومدم برنگشتم! وقتی تصمیم میگیری تو مسیر علاقت قرار بگیری باید یه سری چیزارو فدا کنی،شاید مهمترینش عوض کردن شغلم بعد از سه سال و نیم بود.
به نظر من هرکسی تو زندگیش یه نقطه عطفی داره که قبل و بعد اون انگار واسش دوتا دنیای متفاوته! واسه من اسفند 97 بود همون موقعی که تصمیم گرفتم مسیرمو عوض کنم، شروعی سخت ولی مسیری لذت بخش. بخوام از مزایای این مسیر بگم تغییراتی بود که واسم به مرور اتفاق افتاد.
خب من اصلا اهل کتاب خوندن نبودم و علاقهای هم بهش نداشتم ولی الان کتاب جزیی از زندگی روزانه من شده و حتی چند صفحه در روزم که شده باید مطالعه کنم.( کتابهای "ساخت آمریکا"،"کفش باز"، "هر اتفاقی دلیلی دارد"، "اصل گرایی" بهتون پیشنهاد میکنم)
تو مسیر رفت و آمد از خونه به محل کار خب دیگه موزیک گوش نمیکنم و بجاش پادکست گوش میکنم.(پادکستهای بیپلاس، نوآنس، دیالوگ، چنل بی، هلی تاک و.... )
اهمیت دادن به زمان به طوری که اگه زمانم الکی هدر بشه واقعا اعصابم خورد میشه.(حالا اینو نمیدونم خوبه یا بد :))) )
میتونم بگم به طور کامل تلویزیون حذف کردم و استفاده از شبکههای اجتماعی هم هدفمند کردم.(البته این هنو کار داره و هنوزم بعضی موقعها وقتمو بیهوده تلف میکنم)
داشتن یه پارتنر که اونم خیلی بهم کمک میکنه و تو این مسیر بهم انرژی میده(یه چیزی که دوس دارم اینکه اخلاقا یا کارای اشتباهمو بهم میگه و واسه درست کردنشم بهم پیشنهاد میده)
خب این مسیر همچنان ادامه داره و اینا چندتا از تغییراتی بود که دوس داشتم باهاتون به اشتراک بذارم.