۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
پاتو از مطب دکتر میزاری بیرون با یه نسخه که باید بری داروخونه و یه پلاستیک دارو بخری و ماه بعدم بری بخری .بازم بری بخری .و بله درسته تا آخر عمرت بری بخری ....
این داستان فکر میکنم خیلی از ما آدماست.
آدمایی که یه بار چون قلبشون تند میزده یا ذهنشون درگیر بوده و یا آرامششونو از دست داده بودن پیش دکتر رفتن و حالا باید تا آخر عمر یه دارو رو بخورن .
ولی داستان اکثر بیماریهای اعصاب چیه؟
یه گوشی موبایل رو در نظر بگیرین وقتی باتری به ۱۵ درصد میرسه شروع میکنه به هشدار باتری دادن .کم کم عملکردهاش کاهش پیدا میکنه.وقتی به پنج درصد میرسه نور صفحه خود به خود کم میشه و ...
بدن ما هم درست مثل یه گوشی می مونه که با انرژی فعالیت میکنه و انرژیشو از طبیعت میگیره و البته از لحظه ی حال.
وقتی ما مدام توی ذهنمون هستیم و یا غرق در افکارمون هستیم و یا درگیر گفتگو ها و یا ارتباطات سمی شبیه این می مونه که گوشی رو از شارژر قطع کردیم و حالا داریم با برنامه های مختلف که توی پس زمینه باز شدن شارژ باقی مونده رو مصرف میکنیم .
اول متوجه این سو مصرفها نمیشیم ولی وقتی به مرز همون پونزده درصد میرسه گوشیمون میبینیم که وضعیت اورژانسیه و باید گوشی رو بزنیم به شارژ وگرنه خاموش میشه و شروع میکنیم دنبال شارژر گشتن.
بدن هم همینطوره بعضیا آگاهی دارن که چه چیزهایی انرژی بدنشون رو داره مصرف میکنه ،چه موقعیت هایی و چه افکاری برای همین اجازه دزدی انرژی رو نمیدن و از طرفی چون اطلاع دارن انرژی بدنشون رو چطور تامین کنن مدام خودشونو شارژ نگه میدارن .این کمکشون میکنه توی موقعیتهای اورژانسی و خارج از کنترل بتونن مقاومت کافی رو داشته باشن و اگاهانه با شرایط روبرو بشن .
ولی افرادی که ناآگاهانه خودشون رو در مسیر سومصرف انرژی قرار میدن و نمیدونن چطور باید انرژی مصرف شده رو تامین کنن وارد فاز پونزده درصد میشن و با اولین تکانه های کمبود شارژ مضطرب میشن و این اضطراب بصورت مضاعف باعث مصرف شدن انرژی باقیمونده میشه مریضی های پی در پی ،تپش قلب ،مشکلات عصبی و...
در حالت بیرونی تر فرد بصورت هجومی شروع میکنه نا آگاهانه به دزدی انرژی از دیگران با انتشار دادن اخبار منفی ،ترسها و درد و دل های غمبار و ...به این طریق انرژی دیگران هم کاهش پیدا میکنه .
فرد آگاه نیست از چه منبعی باید انرژیش رو تامین کنه چون جهانش محدود شده به شغلش و افراد دور و برش وآدمهای دیگه پس بدنبال تامین انرژی از اونهاست .
در حالیکه افراد دیگه هم نزدیک به نود درصد انرژی کافی رو برای دادن ندارن و خودشون نیازمند تامین انرژی هستن.
لحظه ی حال بزرگترین منبع تامین انرژی هست .اینکه بدون فکر به گذشته و آینده فقط این لحظه رو زندگی کنیم و در این لحظه باشیم .بدون هیچ رویا و آرزویی .بدون هیچ ترس و شرمی...
در مسیر طبیعت قرار بدیم خودمونو چون جزیی از وجود طبیعتیم.
تلویزیون نبینیم چون ما برای هر لحظه فقط به اندازه ی یک لحظه زمان داریم اینکه این لحظه رو با زندگی کردن در جا و مکانی که هستیم سپری کنیم یا با بودن توی ذهن و گذشته و آینده یا با تماشای تلویزیون که نتنها انرژی ما رو مصرف میکنه بلکه کلی حوادث گوناگون رو وارد ضمیر ناخودآگاه ما میکنه و با افکاری که ایجاد میکنه باعث مصرف انرژی در طولانی مدت میشه.
وارد بحث های سمی نشیم.بحث ها پر از کینه ،غیبت،تنفر و ترس و ...
و در نهایت یادمون باشه اکثر بیماریها چیزی نیست جز رسیدن ما به مرز پونزده درصد ،میتونیم به خودمون کمک کنیم و بجای ترسیدن و اضطراب بیشتر در لحظه زندگی کنیم و عشق بورزیم که عشق ما رو به سرچشمه ی انرژی وصل میکنه ،عشق به طبیعت به گیاهان حیوانات ،انسانها و هر آنچه که هست .
زندگی یه هدیه هست و ما هیچوقت نمیدونیم تا چه زمانی زنده هستیم پس باید زندگی رو در لحظه زندگی کنیم و یادمون باشه هر زمان که در ناآگاهی خودمون بسر می بریم نتنها به خودمون بلکه به جهانمون آسیب میزنیم و هرزمان وجودمون سرشار از انرژی و عشق هست به جهانمون هم کمک میکنیم تا زیباتر باشه...