یه فنجون آرامش
گاهی که میخاستم کاری کنم دوست داشتم همه چی رو خودم مدیریت کنم برای همین همیشه نه یکجای کار که چندین جاش میلنگید .
دیروز داشتم با خودم فکر میکردم به گذشته ...
به وقتی که توانایی برداشتن نه یک قدم بلکه ده قدم رو داشتم ولی از نگرانی ۹۰ قدم بعد که از توان و پیش بینی من خارج بود یا دست از کار میکشیدم و یا میترسیدم و پا پیش نمیزاشتم...
من هیچ وقت حواسم به این نبود که اصلا نیازی نیست صد قدم رو من خودم بردارم ...
یادم رفته بود که من فقط باید همون یه قدمم رو درست بردارم و ۹۹ قدم رو بسپارم به خدا و ایمان داشته باشم که خودش اگه مسیر من درست باشه و برای من باشه ،هر کدوم از اون ۹۹ قدم رو محکم تر از یک قدم من برخواهد داشت برام .
در تمام مراحل زندگیم....