بی تابم و از عشق دگر خواب ندارم من ترسم از آن بود که شبِ بی تو مهتاب ندارم.
----------------------
در مکتب حقیقت ،عشق است چون گدایی وداع ندارد این عشق آخر که بی نوایی
----------------------
بی دفایی را میان عشق تو آموختم صبر و طاقت را برای دوریت اندوختم
----------------------
بی وفا بودیم وز عشقی گران در نوایه بی نوایی هم زبان
بس خیانت کردیم و کردیمش نهان عشق را کشتیم و این باشد عیان
----------------------
زین خیالِ بی خیالی وین غم و هجر جدایی
میکشد من را به قعرِ آن گناهِ بی گناهی
----------------------