روزهایی که با خودم کلنجار میرفتم و دائم از خودم میپرسیدم: «آینده من چه خواهد شد؟» در یکی از کتابهایی که خوانده بودم نوشته بود کافی است روی اهدافتون تمرکز کنین و خودتون در مسیر آن قرار خواهید گرفت.
من هم سعی خودم را کردم؛ با دیدن آموزشها و شرکت در وبینارهای رایگان در رشتهام، سعی داشتم اطلاعاتم را افزایش دهم. اما همیشه در دلم سوالی بیپاسخ مانده بود: «میشود روزی من هم احساس کنم در مسیر موفقیت قرار گرفتم؟»
تا اینکه در یکی از همین وبینارها، به صحبتهای یک مهندس به نام گوش میدادم. او میگفت: «دوست من، برای پیشرفت باید بپذیریم کسانی که در شهرستان کار میکنند، نسبت به افرادی که در تهران یا شهرهای بزرگتر هستند، پیشرفت کندتری دارند.»
این جمله مثل جرقهای در ذهنم شعلهور شد و راهی را نشانم داد که تا آن روز شاید نادیده گرفته بودم…
تصمیمم رو گرفتم و...
ولی میدانستم که مسیر آسانی پیش رو ندارم. روزهای اول سخت و پرچالش بود، ولی رفته رفته کمتر خواهد شد هر قدم با تلاش و تردید همراه بود. اما حالا میتوانم با اطمینان بگویم که تازه فهمیدم تفاوت واقعی چیست و منظور آن مهندس چه بود. تجربههای کوچک و بزرگ هر روز به من نشان میداد که قرار گرفتن در مسیر درست، حتی اگر دشوار باشد، چقدر میتواند مسیر پیشرفت را هموار کند.
همان وبینار رایگان که روزی شروع همه چیز بود، اکنون نه تنها نقطه آغاز یادگیری من است، بلکه یادآور این است که شجاعت در تصمیمگیری و پیگیری هدف، میتواند زندگی را تغییر دهد. هر کسی که جرئت کند، میتواند مسیر خود را بسازد و روشنایی امید را در دل خود زنده نگه دارد.