
در شرایط پرچالش اقتصادی و اجتماعی ایران امروز، بسیاری از شرکتها ناگزیر از تغییر استراتژیهای خود هستند. اما مسئلهای که در فضای کسبوکار ایران مشاهده میشود، این است که هر بار که صحبت از تغییر استراتژی میشود، مدیران و کارکنان آن را بهمثابه آغاز دوباره و نابودی دستاوردهای گذشته میدانند. در حالیکه در مدیریت مدرن، تغییر استراتژی باید یک «بهبود پیوسته» تلقی شود نه یک «انقلاب پرهزینه». این مقاله تلاش میکند دلایل اصلی این نگاه در ایران را بررسی کرده و راهکارهای عملی برای عبور از این معضل ارائه دهد.
1. فرهنگ فردمحور در سازمانها
بسیاری از شرکتهای ایرانی بر پایه تواناییهای یک یا چند فرد کلیدی بنا شدهاند. با تغییر استراتژی یا خروج این افراد، دانش و تجربه به همراه آنها از بین میرود. در چنین شرایطی، مدیران مجبور میشوند دوباره همهچیز را از اول بسازند.
2. نبود مدیریت دانش و مستندسازی
یکی از بزرگترین ضعفها در فضای کسبوکار ایران، نداشتن سیستم مدیریت دانش است. پروژهها و استراتژیهای پیشین بهخوبی مستندسازی نمیشوند، بنابراین هنگام تغییر، تجربههای ارزشمند گذشته به کار گرفته نمیشوند.
3. بیاعتمادی به فرآیندهای تدریجی
فرهنگ تصمیمگیری در ایران اغلب شتابزده است. مدیران بهجای اصلاحات تدریجی، به تغییرات ناگهانی روی میآورند که موجب فرسودگی کارکنان و آشفتگی سازمانی میشود.
4. شرایط اقتصادی و سیاسی متلاطم
تحریمها، نوسانات نرخ ارز، تغییر مداوم قوانین و فضای غیرقابلپیشبینی، مدیران را به تصمیمات عجولانه و واکنشی سوق میدهد. این شرایط باعث میشود تغییر استراتژی اغلب بدون نقشه و پشتوانه فکری اجرا شود.
5. ضعف در یادگیری سازمانی
در بسیاری از شرکتها، حتی پس از شکست یک استراتژی، هیچ جلسه مرور تجربه (Post-Mortem) برگزار نمیشود. بنابراین اشتباهات تکرار میشوند و هر تغییر جدید بهجای «ادامه مسیر»، به «شروع دوباره» تبدیل میگردد.
در سطح جهانی، تغییر استراتژی معمولاً بر شانههای گذشته بنا میشود:
اپل: از کامپیوتر به گوشی هوشمند حرکت کرد، اما نوآوری و برند قویاش را حفظ نمود.
آمازون: از فروش کتاب به بزرگترین پلتفرم تجارت آنلاین تبدیل شد، در حالیکه زیرساخت لجستیک و فناوریاش را توسعه داد، نه نابود.
این نمونهها نشان میدهند که تغییر موفق نیازمند حفظ سرمایههای گذشته است، نه نابودی آنها.
---
دیجیکالا: با تغییر رفتار مشتریان و افزایش تورم، تمرکز خود را از خردهفروشی آنلاین به مارکتپلیس تغییر داد. اما زیرساخت برند و لجستیک خود را حفظ کرد. این تغییر تدریجی موجب شد نهتنها از بحران عبور کند، بلکه رشد بیشتری تجربه نماید.
یک شرکت تولیدی در اصفهان: در دوران رکود بازار داخلی، استراتژی صادرات را اضافه کرد، اما خطوط تولید داخلی و تیم فروش قبلی را حفظ نمود. این رویکرد ترکیبی باعث شد شرکت هم بازار داخلی را نگه دارد و هم وارد بازارهای جدید شود.
---
1. ایجاد سیستم مدیریت دانش
همه پروژهها، حتی شکستخوردهها، باید مستند شوند. نرمافزارهای ساده مدیریت پروژه و دانش میتوانند از نابودی تجربه جلوگیری کنند.
2. اجرای تغییرات تدریجی (Pilot Projects)
هر تغییر استراتژی بهتر است ابتدا در بخشی محدود از سازمان آزمایش شود. این کار ریسک شکست را کاهش میدهد.
3. برگزاری جلسات یادگیری پس از پروژهها
مرور تجربیات (Post-Mortem) باید به یک عادت سازمانی تبدیل شود. این جلسات به تیم کمک میکند از اشتباهات نیاموزند.
4. ایجاد شفافیت در فرآیند تغییر
کارکنان باید بدانند چرا تغییر اتفاق میافتد، چه چیزی تغییر میکند و چه چیزی ثابت باقی میماند. این کار مقاومت در برابر تغییر را به حداقل میرساند.
5. حفظ سرمایههای انسانی و سازمانی
تغییر استراتژی به معنای اخراج کارکنان یا کنار گذاشتن فرآیندهای موفق نیست. نقاط قوت گذشته باید بهعنوان ستون اصلی استراتژی جدید حفظ شوند.
1. تحلیل گذشته → ثبت و استخراج درسهای کلیدی از استراتژی قبلی.
2. شناسایی نقاط قوت پایدار → داراییهایی که باید حفظ شوند (تیمها، برند، شبکه مشتریان).
3. تعریف اهداف جدید بر اساس شرایط روز → اهدافی که هم واقعبینانه باشند و هم رشدآفرین.
4. اجرای پایلوت → شروع تغییر در یک بخش کوچک سازمان.
5. گسترش تدریجی → تعمیم موفقیتها به سایر بخشها.
در ایران، تغییر استراتژی نباید به معنای نابودی گذشته و شروع از صفر تلقی شود. مدیران ایرانی باید یاد بگیرند که تحول واقعی یعنی بهرهگیری هوشمندانه از تجربههای گذشته برای ساختن آیندهای پایدارتر. با ایجاد سیستمهای مدیریت دانش، اجرای تغییرات تدریجی و شفافیت در فرآیند تغییر، سازمانها میتوانند تغییر را به یک فرصت برای رشد و نوآوری تبدیل کنند، نه تهدیدی برای بقا.
برای ارتباط با آکادمی کلیک کنید
کانال واتساپی رسانهی هاروارد بیزینس
📌 نویسنده: شهرام بهرامنژاد – مشاور توسعه کسبوکار و تحول مشتری