از ترس کمنویسی با خودم قرار گذاشته بودم که دست کم ماهی یک مطلب در ویرگول بنویسم که متاسفانه دی ماه از دست رفت. البته مطالبی که نوشتم داره کمکم حالت کوه یخ پیدا میکنه. هر چند وقت یکبار سعی کردم مطلبی بنویسم اما پشیمون شدم و موضوعی هم که زخمی شده باشه، واقعاً سخته که دوباره بهش برگردم.
مدتی بود که میخواستم حال خوب تقسیم کنم اما نمیشد. اینقدر به این «حال خوب تقسیم کردن» فکر کردم که موضوعم شد خودش! این سوال برام پیش اومد که چه ارتباطی میشه بین هنجارهای اسلام و این هنجار (حال خوبت رو تقسیم کن) پیدا کرد؟ آیا این بد نیست که من وقتی در وضعیت خوبی هستم اون رو نمایش بدم؟ _امان از وقتی آدم فیلسوف میشه:)_ خلاصه دیگه بیش از این اجازه جولان به فلسفه ندادم. بابا واقعاً قصد این نیست که بستنیای که میخوریم رو نشون بقیه بدیم تا دلشون بسوزه بلکه هدف اصلی تقسیم حال خوبه و اینکه بگیم حال خوب خیلی چیز دست نیافتنیای نیست (سایر نویسندگان محترم هم فکر کنم دست کم در قسمت سلبی گزاره قبل با من همراه باشند). از قرآن هم آیهی بسیار جالبی به ذهنم اومد:
«و اما بنعمه ربک فحدث» : و اما بنعمت خدای خویش سخن بگوی. (ضحی، ۱۱)
البته از اونجا که قلمم خیلی در این زمینهها کار نکرده، زیاد نمیتونم متن رو ادامه بدم ولی خب خدا رو شکر میکنم که در موقعیت جغرافیاییِ (۵۴.۳۵۶۹ و ۳۱.۸۹۷۴) و در کنار خانواده هستم. خدا رو شکر میکنم که علم داده هست. خدا رو شکر میکنم که دانشکدههای علوم ریاضی هستند. خدا رو شکر میکنم که منطق، آمار و الگوریتمها هستند. خدا رو شکر می کنم که یک فیلم تصویری از آواز استاد حسین قوامی در دستگاه شور پیدا کردم! خدا رو شکر میکنم که فردریک بکمن این فکر به ذهنش رسید که مردی به نام اوه رو بنویسه! و ..
> Ctrl + C
the process has been terminated
و سپاس خدای را...
بهمن ماه نود و نه
محمدرضا شمس اشکذری
پینوشت: ترجمه قرآن از ترجمه تفسیر طبری