چگونه تیم قهرمان انگلیس و اروپا و جهان در فصل ۲۰۲۰/۲۱ به صلابه کشیده شد؟!
«من دربارهٔ زمان حرف میزدم. باورکردنش برام خیلی سخته. بعضی چیزها میرن، میگذرن. بعضی چیزها میمونن. قبلاً همهش فکر میکردم که این، کارِ حافظهٔ خودمه. میدونی، بعضی چیزها رو آدم فراموش میکنه و چیزهایی هست که هرگز فراموش نمیشن. ولی دربارهٔ جاها اینطور نیست. جاها همیشه هستن. اگه خونهای بسوزه، از بین میره ولی جای اون –تصویر اون– باقی میمونه و نه فقط تو ذهن من، بلکه بیرون از ذهن من، توی دنیا. چیزی که به یاد من میاد، تصویریه که از اونجا، از بیرون، خارج از مغزم بیرون میپره. یعنی حتیٰ اگه بهش فکر نکنم، حتیٰ اگه بمیرم، تصویر هرچه که کردهام، دونستهام یا دیدهام همیشه همونجا وجود داره. درست تو همونجایی که اتفاق افتاده.»
این پاراگراف از کتاب دلبند(Beloved) «تونی موریسون»، برای این نقل شده که همین ابتدا یک موضوع را روشن بکنیم:
یورگن کلوپ رؤیاهایی را برای بخش سرخپوش شهر مرسیساید محقق کردهاست که حتیٰ اگر هر هوادار لیورپول بمیرد هم، باز تصویر آن کارها و عملکرد خارقالعادهاش در گوشهای از قلبش باقی ماندهاست و اگر کسی هم بخواهدلیورپول را از وضعیت کنونیاش خارج کند، همین مرد آلمانی است.
هواداران و تیم لیورپول هم، مانند کاراکترهای اصلی کتاب دلبند، درحال زجرکشیدن و شکنجه هستند. روزگار تاریک است و تلخ. کسی نای سخنگفتن هم ندارد.
به کنفرانس مطبوعاتی چند هفتهٔ قبل گریزی بزنیم؛
خبرنگار با یک سؤال ناگهانی آقای معمولی را غافلگیر میکند، آیا فکر میکنید هنوز هم شانسی برای بردن لیگ دارید؟
یورگن کلوپ با صدایی بغضآلود و آرام پاسخ میدهد، خیر.
امیدشان مردهاست.
حالا اما ترس تمام وجود هواداران لیورپول را فرا گرفتهاست، آیا قصهٔ فصل آخر دورتموند و یورگن درحال تکرار است؟!
لیورپول شاید امسال سهمیهٔ لیگ قهرمانان سال بعد را هم از دست بدهد و این آخرین تیری خواهدبود که بر پیکر قرمزهای مرسیساید وارد خواهدشد. بهقول الن شیرر، فوتبال، جنونآمیز است. چه کسی تصور میکرد لیورپولی که ابتدای فصل شانس اول قهرمانی در بنگاههای شرطبندی بود، حالا در منجلاب گرفتن سهمیهٔ لیگ قهرمانان فرو برود.
ادامهٔ این مطلب که به دلایل فروپاشی امپراطوری کلوپ میپردازد را در ویرگول حرکت (کلیک کنید) بخوانید.
۱) شانس
نمیدانم سگ ولگرد (Stray Dog) را بهکارگردانی یکی از بینظیرترینهای فیلمسازهای دنیا یعنی آکیرا کوروساوا تماشا کردهاید یا نه. این فیلم از فیلمهای معروف او نیست اما مانند تمام کارهایی که کوروساوا انجام دادهاست، بسیار بسیار درخشان است.
بیایید قصهٔ فیلم سگ ولگرد را پی بگیریم.
کُلتِ یک پلیس تازهکار، دزدیده شدهاست و در حالی که او به دنبال کلت خود میگردد، گلولههای آن کلت توسط سگی ولگرد انسانهایی را کشته و یا زخمی میکند. موراکامی، از اینکه هر روز یک نفر بهخاطر اسلحه کشته میشود بسیار ناراحت است و از اینکه درماندهاست و نمیتواند جلوی قاتل را بگیرد از خودش متنفر است.
یک روز که در حال قدمزدن در محل کارش بود و بسیار ناامید و رنجور شدهبود، رییسش (جن شیمیزو) او را میبیند و تمام حرکاتش را زیر نظر میگیرد و به او میگوید:
«بدشانسی یا باعث ساختن مرد میشود یا او را نابود میکند. آیا میخواهی بدشانسی تو را از پای دربیاورد؟ بسته به اینکه چگونه رفتار کنی، بدشانسی میتواند یک شکست بزرگ باشد.»
به بندر لیورپول برگردیم، یورگن کلوپ و تیمش با این بدشانسیهای بیسابقه که جلوی راهشان افتاد، مرد که نشدند هیچ، شکست سختی هم خوردند!
البته که هنوز میتوانند از تلخی این شکست بکاهند و با بردن بازیها در ادامهٔ فصل اعتبار ازدسترفتهشان را تا حدودی برگردانند که کار بسیار دشواری است اما شدنی.
هفدهم اکتبر سال ۲۰۲۰، تلخیها و بدشانسیهای لیورپولیها شروع شد. بازی با رقیب همشهری، ورزشگاه گودیسون پارک، بازی ۲_۱ بردهای که بدل به تساوی شد. در لحظات پایانی، قرمزها گل سوم را زدند اما وار و دیوید کوت، داور اهل منچستر، گل را مردود اعلام کردند و لیورپول نتوانست بازی را ببرد.
لیورپولیها آرزو میکردند که در آن بازی ببازند اما ستون تیمشان را از دست ندهند. بله ویرجیل فندایک رباط صلیبیاش در جدال با جوردن پیکفورد پاره شد و از آن روز تا بهمدت نامعلومی از میادین دور خواهدبود. تیاگو آلکانتارا هم دچار مصدومیت شدیدی شد و دو تا سه ماهی حدوداً از میادین به دور بود. عجب روز شومی بود.
بگذارید فقط چند نمونهٔ کوچک از بدشانسیهای لیورپول در این فصل را برایتان بگوییم. مصدومشدن سه مدافع میانی اصلی تیم یعنی فندایک که داستانش بالاتر شرح داده شد، جوئل ماتیپ که مصدومیت، جزئی از فوتبالش است اما ازدستدادن کل فصل از هفتهٔ ۱۸ به بعد آماری بود که قبلاً به آن دست نیافتهبود و نهایتاً جو گومز و مصدومیت در تمرینات تیم ملی انگلیس بدون برخورد با هیچکس! و آسیبدیدگی جدی از ناحیهٔ زانو.
لیورپول در حال حاضر بدون هیچکدام از مدافعان اصلی، فصل را ادامه میدهد.
مصدومیت دیوگو ژوتا، جواهری که هیچکس انتظار درخشش اینچنینی از او نداشت، با آمار خوبش چشم لیورپولیها را گرد کرد اما با یک تصمیم بد از سوی یورگن کلوپ و بازیدادنش در دیدار تشریفاتی با میچیلند دانمارک در یوسیال بهمدت یازده هفته خانهنشین شد تا بیشتر زمانش را اختصاص به همسر پابهماهش بدهد و از فوتبال دور باشد.
آن هم در در باکسینگ دی و ژانویه که اوج فوتبال انگلیس است و قصهٔ تمام تیمها تا پایان فصل بهنوعی مشخص میشود.
هافبکهای اصلی لیورپول یعنی جوردن هندرسون و فابینیو به قلب خط دفاعی کوچ کردند اما امان از مصدومیت.
هندرسون در بازی هفتهٔ ۲۵ مقابل اورتون که با باخت لیورپول همراه شد از ناحیهٔ لیگامنت مصدوم و احتمالاً تا آخر فصل خانهنشین شد و فابینیو هم ۴ هفتهای را در کوران مسابقات از دست داد و به نظر میرسد از هفتهٔ ۲۷ آمادهٔ بازی باشد.
اینها بدشانسیهای لیورپول در بعد آمادگی جسمانی و مصدومیتها بود اما در بعد چند بعد دیگر هم میتوان به این موضوع پرداخت.
بدشانسی در مباحث داوری، گلها و امتیازهای مورد انتظار چیزهایی هستند که توضیح خواهیمداد.
برای مثال در بعد داوری در این فصل لیگ برتر علیٰرغم وجود وار، تصمیمات اشتباه زیادی گرفته شد. و طبق ادعای ایندپندنت بیشترین ضرر از این قضیه متوجه قرمزپوشان مرسیساید شد!
چند نمونه از این داوریهای اشتباه را برایتان مثال بزنم. همان بازی شوم با اورتون در برخورد بیگ ویرج و پیکفورد گلر اورتون باید اخراج میشد و یک پنالتی به سود لیورپول گرفته میشد.
در بازی با نیوکسل گلر کلاغها پای مانه را در دست گرفت اما پنالتیای اعلام نشد، در بازی با برایتون هم پنالتی گرفتهشده از سویگری لینکر مضحک خوانده شد و رابراتسون هیچ خطایی را بهروی مهاجم مرغهای دریایی مرتکب نشد.
پرداختن زیاد به مبحث داوری و این قضایا اصلاً جالب نیست و بهتر است زودتر از آن عبور کنیم.
به بدشانسی در گل و امتیازهای مورد انتظار لیورپول برسیم.
البته همهٔ این موضوع هم به بدشانسی ختم نمیشود و به ناکارامدبودن مهاجمین لیورپول در مقابل دروازهٔ رقبا نیز ربط دارد.
بررسی و آنالیز گلهای مورد انتظار برای هر تیم و تیمهای حریفش در لیگ برتر انگلیس؛
به گراف مشکیرنگ نگاهی بیندازید:
در این بررسی آماری، ۱۷ تیمی که امسال و پارسال در لیگ برتر حضور داشتند، مورد ارزیابی قرار گرفتند و نموداری رسم شدهاست که هر دو جهتش یعنی هم افقی و هم عمودی، تفاوت گلهای مورد انتظار در هر ۹۰ دقیقه را نشان میدهد.
نمودار به ۴ تکهٔ مختلف تقسیم شدهاست و طبق دادهٔ آماری، گلهای مورد انتظار ضعیف و قوی بودن تیمها در بعد هجومی و دفاعی مشخص شدهاست.
لیورپول در تکهٔ پایین و سمت چپ قرار دارد و هم از لحاظ دفاعی و هم از لحاظ هجومی عملکرد ضعیفی را طبق پارامتر گلهای مورد انتظار به جا گذاشتهاست!
برای درک بهتر موضوع به این شکل بیان کنم بهتر است که
لیورپولِ یورگن کلوپ در فصل جاری لیگ برتر، تعداد گلهایی که استحقاق بهثمرنشاندن آنها را داشته، بیشتر از گلهایی است که تا به الآن به ثمر رسانده و تعداد گلهایی که باید دریافت میکردهاست کمتر از آمار فعلیاش نیز میباشد.
به گراف سفیدرنگ توجه کنید:
طبق این گراف و تا ۱۸ فوریه، طبق امتیازهای مورد انتظار که طبق دادهٔ گلهای مورد انتظار محاسبه میشود، لیورپول در بحث امتیازگیری باید بهتر عمل میکرد و سه امتیاز بیشتر ذخیره میکرد. اما در اینجا بحث بیشتر به سمتوسوی رقبای لیورپول میرود. جایی که یونایتد و لسترسیتی باید کمتر از امتیازهای فعلیشان، اندوخته جمع میکردند و در یک دنیای طبق پارامتر xG لستر و یونایتد پایینتر از لیورپول و در جایگاههای پایینتر از قرمزها قرار داشتند.
بگذارید این مبحث را با یک گراف تمام کنیم تا نکاتی را که به آنها اشاره کردیم به اثبات برسانیم.
در گراف زیر، نموداری رسم شدهاست و تیمهای لیگ برتر در دو دسته قرار میگیرند.
طول مربوطبه شانس است و عرض مربوطبه خوب یا بد بودن.
این نمودار طبق شاخص xG به دست آمدهاست.
تیمها در اولین دستهبندی به دو گروه خوب و بد تقسیم میشوند و در دومین دستهبندی به دو گروه خوششانس و بدشانس تقسیم میشوند.
لیورپول کلوپ جزء سه تیمی است که عملکرد خوبی داشتهاند ولی بدشانس بودهاند.
البته برایتونیها و گراهام پاتر در این فصل بدشانسترین تیم چند دورهٔ اخیر لیگ برتر بودهاند و گوی سبقت را از لیورپول در این زمینه ربودهاند.
بحث بر سر شانس و اقبال شاید خندهدار باشد چون همین پارسال که با قهرمانی لیورپول در لیگ برتر به پایان رسید، بارها و بارها شانس به کمکشان آمد؛ از گل دقیقهٔ ۹۵ دیووک اوریگی مقابل اورتون تا گل جینی واینالدوم به دین هندرسون که از بین پاهایش رد شد.
نمیدانم شانس و بخت و اقبال در زندگی چهقدر تأثیر دارد ولی هرچه که هست امسال باد خلاف جهت بادبانهای کشتی لیورپول میوزد!
۲) مصدومیتها
به گراف زیر توجه کنید:
آنالیز طلسم مصدومیتهای لیورپول و بررسی مصدومیتها با دیگر رقیبانش
قبل از بررسی گراف یک نکته را بگوییم و آن هم اینکه این گراف مربوطبه سه ماه پیش است و الآن درصد مصدومیتهای لیورپول از ۱۸ درصد به ۳۰ درصد رسیدهاست و این گراف بدون احتساب مصدومیتهای سه ماه اخیر لیورپول است.
آمار ۳۶ درصدی مصدومیت برای یک تیم لیگ برتری فاجعه است!
همانطور که در گراف بالا مشخص است، تیم پزشکی لیورپول سرش بهشدت شلوغ بودهاست و کلوپ بیشتر از بقیه مربیان تاپسیکس، مصدوم روی دستش ماندهاست.
در این گراف مشاهده میکنید که ۱۰ بازیکن لیورپول در این فصل چه تعداد بازیای را تا آن ماه از دست دادهاند و تعداد مصدومیتهای مختلفشان هم مشخص شدهاست که بهغیر از تیاگو و الیسون، دیگران فقط از یک ناحیه مصدوم شدهاند.
درصد بازیهایی هم که از دست دادهاند نیز تبیین شدهاست. الکس اوکسلید چمبرلین، تا همین دو ماه قبل ۱۰۰ درصد بازیها را از دست دادهبود و بعد از بازگشتش نیز کلوپ اعتماد زیادی به او ندارد.
بهطور کلی بازیکنان لیورپول، ۱۲ مصدومیت کلی را تجربه کردهاند.
بازیکنان اصلی یا گرهگشای لیورپول روی هم ۳۷ بازی را از دست دادهاند البته تا اینجای فصل و بدون درنظرگرفتن مصدومیتهای دوماههٔ ژوتا و سیمیکاس!میانگین زمانهایی که بازیکنان اصلیشان یا همان فرستاسکواد را در اختیار نداشتهاند چیزی حدود ۱۸.۷ است که بیشترین در بین تاپسیکس است.
یک نکته را در نظر بگیرید، این درصدها شاید فاصلهٔ مصدومیتها را درست نشان ندهد. وقتی مثلاً میانگین لیورپول ۱۸.۷ و چلسی تقریباً ۹ و تاتنهام تقریباً ۶ است یعنی دو و سه برابر آنها از این قضیه رنج بردهاند و این یعنی در کورس قهرمانی لیورپول در بدترین شرایط از لحاظ مصدومیت قرار دارد.
باز هم این نکته را میگویم که این آمار بدون احتساب سه ماه اخیر است و آمار فعلی ۳۶ درصد است!
۳) بازیکنان اصلی و ذخیره
بیایید خطبهخط جلو برویم و در هر نقطه از زمین نگاهی اجمالی به عملکرد بازیکنان فیکس و ذخیرهٔ لیورپول بیندازیم.
ساعت ۲۱:۴۵ روز ۱۳ مهر دیدار قرمزها باستون ویلا و الیسون بکری که بهدلیل مصدومیت در چارچوب قرار نگرفت. انتهای بازی، اسکوربورد ورزشگاه ویلاپارک حکایت تلخی را برای قرمزها شرح میداد. این بازی شاید نقطهٔ عطف لیورپول بود و میتوانستید بفهمید که تیمی که ادعای قهرمانی دارد در یک بازی ۷ گل دریافت نمیکند. اما غرض از گریز به این بازی، اشاره به عملکرد اسفناک ادرین سن میگل گلر دوم لیورپول بود. ادرین سن میگل از روز اولی که پایش را در لیورپول گذاشت رفتهرفته بدتر شد و الآن کار به جایی رسیده که او گلر سوم تیم است و کلهر ایرلندی گلر دوم تیم شدهاست. ادرین چندین و چندبار دودمان قرمزها را به باد دادهاست و در این تابستان به احتماًل ۹۹ درصد تیم را ترک خواهدکرد. کویوین کلهر هم گلر متوسطی نشان دادهاست و میتواند بهتر شود.
به الیسون بکر برسیم. برزیلی خوشچهرهٔ بندر لیورپول طبق آمار و ارقام، که در گرافهای زیر مشخص است، در مقولهٔ شوتگیری و سیو افت چندانی نداشتهاست و این را در گراف میتوانید ببینید.
نمودار مربوطبه درصد سیو و سیوهای مورد انتظار به سیوهای گلر در هر ۹۰ دقیقه است.
اما در دو مقوله الیسون افت داشتهاست. در گلهای دریافتشده از روی سانتر و توپهای هوایی و مورد بعدی هم همچنین اشتباهات یا همان ارورهای خطرناکی که برای حریف منجر به موقعیت خطرناک یا گل شدهاند.
گلهای دریافتشده از روی سانترها بیشتر بهدلیل خلأ ویرجیل است که با بودنش کلیرنس را بهخوبی اجرا میکرد و خیال الیسون کاملاً راحت بود.
بهتر است که اینطور توصیف کنم، الیسون فصل اولش در لیورپول استثنایی بوده اما بعد از آن بیشتر یک گلر مطمئن بودهاست تاستثنایی.
در خط دفاعی، به سراغ فولبکها برویم. اندی رابرتسون و ترنت الکساندر ارنولد نسبتبه فصل قبل افت فاحشی داشتهاند اما هنوز هم وزنههای تیم در خلق موقعیتند. اما دیگر آنها بهترین فولبکهای لیگ از حیث دادن پاس گل و خلق موقعیت نیستند. این خود گویای همهچیز است. لوکا دینیه از اورتون با ۸ پاس گل و لوک شاو با ۴۵ خلق موقعیت بهترینها هستند و رابو با ۴۱ و ترنت با ۳۷ خلق موقعیت در جایگاه بعدی قرار دارند.
برای مقایسه باید بگویم که سال قبل آرنولد و رابرتسون از ۷۰ عبور کردهبودند!
رابرتسون در ابتدای فصل عالی کار میکرد اما رفتهرفته انرژیاش کمتر شد و افت کرد. ترنت ارنولد هم که این فصل بسیار پرفرازونشیب بوده و صدالبته که خیلی با عملکرد فصل قبلش فاصله دارد.
هر موقع این دو نفر سرحال باشند، حال لیورپول حداقل در بخش تهاجمی خوب است اما فعلاً که اینطور نیست.
به فولبکهای ذخیره میرسیم. کوستاس سیمیکاس و نکو ویلیامز. فرصت چندانی به این دو تن نرسیده اما در همان فرصت کم هم نمایش چندان قابلقبولی از خودشان به نمایش نگذاشتهاند. سیمیسکاس که مدت مدیدی را مصدوم بود و نکو هم جا برای کار زیاد دارد و فرسنگها با دو فولبک فیکس لیورپول فاصله دارند.
مدافعان میانی؛
حکایت مدافعان میانی لیورپول واقعاً عجیب است، تا اینجای رقابتها کلوپ هجده زوج دفاعی مختلف راستفاده کردهاست و احتمالاً این عدد باز هم در طول فصل دچار تغییر میشود.
استفاده از هافبکهای میانی در قلب دفاع، مثل فابینیو و هندرسون و حتیٰ به کارگیری بازیکنان جوان اکادمی لیورپول نظیر ریس ویلیامز و نات فیلیپس فقط برای اینکه این خط پر شود!
فابینیو عملکرد خوبی را در پست دفاع آخر از خود به جای گذاشت و بگذارید این جمله را از ریو فردینانند وام بگیریم و برای فابی به کار ببریم، که میگفت: او با بازیخوانی فوقالعادهای که دارد ضعف سرعت پایینش را پوشش میدهد و الآن به نظر میرسد یک دفاع وسط ایدهآل است.
هندو هم بهعنوان کاپتان بارها و بارها با عملکردش همه را به تحسین خودش واداشت و یکی از خوبهای لیورپول در این فصل بوده. نات فیلیپس هرچه که میگذرد عملکردش بهتر میشود و قرمزها را امیدوارتر میکند اما ریس ویلیامز چنگی به دل نمیزند و فعلاً لیگ برتر برای او میدان بزرگی است.
خط هافبک؛
شاید کلمهٔ میزانسن را در تئاتر و سینما شنیدهباشید. این کلمهٔ فرانسوی ﺑﻪ روش ﻣﺮﺗﺐﮐﺮدن ﺻﺤﻨﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﮐﺎرﮔﺮدان ﻧﻤﺎﯾﺶﻧﺎﻣﻪ اطلاق ﻣﯽﺷﺪ. با قاطعیت میتوان گفت که خط هافبک لیورپول در این فصل میزانسن خوبی نداشت.
شما یک خط هافبک سهنفره را در نظر بگیرید. این سه نفر باید با تواناییهای متفاوتشان خط دفاع و هافبک را به هم وصل کنند و در هجوم و دفاع شرکت کنند.
برای مثال یکی از سه نفر بیشتر در تخریب توپ حریف و توپگیری شرکت کند. دیگری توانایی حفظ توپ بالایی داشتهباشد و نفر سوم هم در ترانزیشن تیم کمک کند. یعنی ترکیب سهنفرهٔ این خط، مخلوطی از قدرت، هوش، سرعت، دقت، نبوغ، بازیسازی، خلق موقعیت و... باشد.
معدود بازیهایی را شاهد بودیم که این موضوع رعایت شدهباشد مثل بازی لیورپول با اورتون که خط هافبک شامل هندرسون، فابینیو و تیاگو میشد.
اما در سایر بازیها بهطور کل این موضوع را نادیده که نه ولی کمتر به آن توجه میکرد چراکه بهدلیل کمبود بازیکن سعی در استفاده از بازیکنان مورداعتماد و باتجربه داشت و دستش بسته بود.
برای مثال همین اواخر خط هافبک شامل جینی، جونز و تیاگو که به هیچ وجه میزانسن خوبی را به وجود نمیآوردند. جینی واینالدوم و تیاگو الکانتارا هر دو هافبکهای توپنگهدار هستند، با اینکه تکنیک و هوش و پاسهای تیاگو بسیار بهتر از جینی است اما این دو بازیکن هر دو یک سبک مشابه دارند. کرتیس جونز هم به هیچ وجه سرعت بالایی ندارد و مانند دو تای قبلی توپنگهدار فوقالعادهای است.
خب با این شرایط المنت توپگیری و جنگندگی و تخریبگری کسی مثل فابینیو که کلوپ جاروبرقی خطابش قرار میداد از تیم حذف میشود یا با رفتن هندرسون به خط دفاع تحرک کمتر میشود، آن هم به خاطر جبر شرایط و مصدومیت.
خب با توضیحاتی که داده شد بیایید نگاهی به وضعیت هافبکهای لیورپول بیندازیم.
جینی واینالدوم که به جرئت میتوان گفت ماشین هلندی لیورپول است. سبک فوتبالش را کمتر کسی میپسندد، آخر کدام هوادار فوتبال، فوتبالیستی را که تعداد زیادی از پاسهایش رو به عقب و از یکسوم میانی به دفاعی است، میپسندد. فوتبالیستی که خیلی محتاط بازی میکند و طبق نقشش در لیورپول خیلی کم به حملات اضافه میشود. اما او در لیورپول این فصل علیٰرغم تمام موارد بالا وزنه بودهاست. چرا؟ او هیچ مصدومیتی را در این فصل تجربه نکردهاست. شگفتانگیز است. بازی را تا جایی که بتواند کنترل میکند اما به نظر دیگر دورهاش در لیورپول به سر آمدهاست و تابستان در بارسلونا او را خواهیمدید.
کرتیس جونز، اسکاوزر جوان بندر چنان چشم کلوپ را گرفته که بعضی بازیها تیاگو الکانتارا تعویض میشود اما او تا آخر در میدان باقی میماند. توپنگهدار خوبی است و تکنیک خوبی هم دارد ولی سرعت پایینش یکی از نکات منفیاش است. توانایی ارسال پاسهای پروگرسیو را دارد اما کمتر از آن استفاده میکند. کرتیس جوان توانایی پیشرفت را دارد اما باید در بعد هجومی مثمرالثمرتر باشد.
جیمز میلنر، بمب انرژی تمرینات لیورپول و مرد باارادهٔ قرمزها در ۳۵ سالگی هم مانند ۱۶ سالگیاش با شور و تمام وجودش بازی میکند. اما سنی از او گذشته و نمیتواند چندین بازی پشت هم فیکس باشد وگرنه مصدومیت گریبانش را میگیرد. اما بهطور کلی هر بار که بازی کردهاست مفید بوده و کمتر زمانی را به یاد میآورم که عملکرد بدی را به جای گذاشتهباشد.
نبی کیتا و الکس اوکسلید چمبرلین؛
بیشتر از زمین چمن هردویشان را در کلینیک باشگاه دیدهایم و البته اقای چمبرلین را گهگداری در آغوش خانم ادواردز هم مشاهده کردهایم. دکوی گینهای هم تا میآید با تیم اخت شود و با ریتم تیم عادت کند بهیکباره مصدومیتی را متحمل میشود و میرود تا چند ماه بعد. الکس چمبو هم از زمانی که از مصدومیت برگشته بهجرئت یکی از بیمصرفترین فوتبالیستهای پرمیرلیگ بودهاست.
ژردان شکیری این فصل مصدومیت کمتری را نسبتبه فصل قبل سپری کردهاست اما عملکردش زیاد جالب نبودهاست و درون تیم حل نمیشود. فرازونشیب داشتهاست اما متوسط به پایین بودهاست.
مرد سوییسی حتیٰ ذرهای هم شبیه به ژردان شکیری فصل اول نیست. مصدومیتهای گاهوبیگاهش و بازیندادنهای یورگن کلوپ به او باعث شده اعتمادبهنفسش بهمقدار زیادی به یغما برود. حتیٰ بعد از پاسدادن به یورگن کلوپ نگاه میکرد تا ببیند او چه ریاکشنی نشان میدهد.
گراف پاسهای پروگرسیو به ترناوور؛
نکات جالب زیادی وجود دارد، که میتوانید آنها را نظاره کنید.
بررسی جداگانه و ویژهٔ تیاگو الکانتارا بهدلیل سیل حملاتی که علیه او روانه شدهاست:
بحث را با این مکالمه از مجری اسکای و جیمی ردنپ شروع کنیم:
مجری: «نظرت در مورد افرادی که میگویند، تیاگو دلیل جانکندن و خوبنبودن لیورپول است، چیست؟!»
ردنپ: «من به نظر مردم احترام میگذارم، اما فکر میکنم این گفتهها، مزخرف محض است. تیاگو یک فوتبالیست باورنکردنی است و به نظر من کاملاً بیاحترامی است که دربارهٔ او چنین میگویند.»
او که نه پاس گل دادهاست نه گلی زدهاست در این دیدارهایی که برای لیورپول به میدان رفتهاست! او به درد لیورپول نمیخورد! او ریتم و تمپوی تیم را به هم ریختهاست! او زیادی تکل میزند!
جملات بالا و امثالهم را جماعتی میگویند که بازیهای لیورپول را بهدرستی نمیبینند.
در گراف بالا عملکرد هافبکهای لیگ برتر انگلیس، از لحاظ پاسهای پروگرسیو و سکیوریتی توپ (یا همان خوببودن بازیکن در لوندادن توپ به حریف) بررسی شدهاست.
نمودار پاسهای پروگرسیو در هر ۹۰ دقیقه به ترناوور بهازای هر لمس توپ رسم شدهاست.
در این نمودار رنگهایی هم از سبز به قرمز مشخص شدهاست که این رنگها بیانگر زیرفشاربودن بازیکن در هنگام پاسدادن هستند که به مقصد رسیدهاند یا نه.
در گوشهٔ سمت چپ و بالای گراف یک کادر مشخص شده که در آن از ریسکپذیربودن بازیکن برای دادن پاسهای نفوذی صحبت شدهاست و تیاگو جزء این دسته میباشد.
در گوشهٔ سمت راست هم کادری دیده میشود که بیانگر ریسکپذیری بازیکن در دادن پاسهای نفوذی و حفظ توپ با امنیت بالاست.
هر بازیکنی که به کادر بالا و سمت راست نزدیکتر باشد، در مجموع عملکرد بهتری داشتهاست در این دو معیار مهم.
تیاگو آلکانتارا بهترین بازیکن حال حاضر لیگ برتر انگلیس از لحاظ پاسهای پروگرسیو و سکیوریتی هنگام صاحبتوپبودن است.
تیاگو در موضوع پاسهای پروگرسیو با اختلاف اول است و حتیٰ از ۱۰ هم که سقف این نمودار است، آمارش بهتر است!
در زمینهٔ حفظ توپ و لوندادن هم یکی از خوبهای لیگ است و با ترناووری حدود دهصدم بهازای هر تاچ جزء نفرات تاپ لیگ است. این ترناوور دهصدمی هم به خاطر ریسک بالای تیاگو در ارسال پاسهای پروگرسیو است. در کل او در مجموع این دو پارامتر که برای یک هافبک بسیار حیاتیاند، بهترین لیگ برتر است!
میتوانید به عملکرد سایر هافبکها هم نگاهی بیندازید.
هندو و کرتیس هم جزء خوبهای لیگ در این زمینهها هستند و حتیٰ کرتیس ترناوور کمتری از تیاگو و هندو هم دارد اما بسیار کمریسکتر از آنها بازی میکند.
نکتهٔ آخر دربارهٔ جورجینیو واینالدوم است. این مرد هلندی یکی از محتاطترین فوتبالیستهای روی کرهٔ خاکی است. پایینتر از جینی فقط پرائت و اندیدی قرار دارند که آنها حتیٰ از او هم محتاطترند!
واینالدوم در حفظ توپ در کنار کواچیچ بهترین هافبک لیگ برتر است اما در مجموع این دو معیار جایگاه خوبی ندارد.
بعد از بررسی بالا نکتهای را یادآور بشویم. تیاگو الکانتارا بازیکنی نیست که مستقیم خلق موقعیت کند یا بهتر است بگویم در یکی دو سال گذشته در بایرن نقش جدیدی پیدا کردهاست که بسیار هم در آن موفق بودهاست. او بازیساز است. فصل قبل یعنی ۱۹/۲۰ در تمامی رقابتها سه گل زد و دو پاس گل داد. این یعنی آمار صفر گل و صفر پاس گلی که هر روز رسانهها بولد میکنند و هواداران رقیب برای مسخرهکردن به کارش میبرند پشیزی ارزش ندارد. تیاگو پاس قبل از پاسگل را میدهد. درست است که بعد از مصدومیت برابر اورتون و برگشتن از مصدومیت افت کردهاست اما ارزشهای او را نمیشود کتمان کرد. بهقول کلوپ هم خودش هم تیاگو و هم هواداران میدانند که تیاگو میتواند بسیار بهتر از اینها باشد و بازی کند اما باید به او زمان داد. و صد البته با حضور او در پست هافبک دفاعی در سیستم ۴۲۳۱ و بودن یک هافبک دفاعی دیگر در کنارش نظیر گورتزکا در بایرن مونیخ یا فابینیو میتوانید بهترین بازی را از او ببینید.
خط حمله؛
برای بررسی عملکرد خط حملهٔ قرمزها بیایید نگاهی به عملکرد مثلث هجومی کلوپ در مقابل یونایتد در بازی رفت پرمیرلیگ بیندازیم.
ناکامی محض لیورپول در یکسوم دفاعی (Final third) منیونایتد؛
بررسی چهار سکانس از لیورپول کلوپ با بازی افتضاح بابی فیرمینو بهعنوان نقش اول
مشکل لیورپول در آن شب، عملکرد بد در یکسوم دفاعی حریف بود.
خب، ۴ قاب وجود دارد که لیورپول توانسته با بیلدآپ مناسب از یکسوم دفاعی خودش به یکسوم میانی و بعد هم به یکسوم دفاعی حریف برود اما مشکل همینجا شروع میشود!
اکثر تیمهای دنیا که در بازیای نمیتوانند به گل برسند، در بیلداپ و رساندن توپ به یکسوم دفاعی حریف عاجزند و به این ترتیب اصلاً موقعیت آنچنانیای را نمیتوانند به وجود بیاورند اما موضوع بحث ما، لیورپول کلوپ است، بنابراین متفاوت با همه است و در فاز اول بهخوبی عمل میکند اما در یکسوم دفاعی حریف مستأصل میشود و توان تصمیمگیری درست را ندارد.
به تصویر شمارهٔ ۱ نگاه کنید؛
ژردان شکیری با یک پاس عمقی و بین مدافعین، بهخوبی سادیو مانه را در فضایی عالی صاحب توپ میکند اما حضور بهموقع و بازیخوانی مدافعین باعث میشود سادیو مجبور شود پاسبهعقب بدهد.
بله توپ به بابی میرسد و سرش پایین است! مشکل دقیقاً همینجاست. مگر میشود بازیکنی در این کلاس آگاهی محیطیاش در یکسوم دفاعی حریف بدینشکل و افتضاح باشد؟
جواب مثبت است و بابی فیرمینو دورواطرافش را درست اسکن نکردهاست، و رابو را که با سرعت زیادی درحال یورش است نمیبیند. خودش شوتزدن را امتحان میکند، درحالیکه تعادل کافی را ندارد و چند مدافع بین او و گل قرار گرفتهاند و پای غیرتخصصیاش نیز است. با یک پاس خوب میتوانست اندی را تکبهتک کند اما موقعیت بهراحتی از بین رفت!
یک نکته را از یاد نبریم، ما در زمین نبودیم و نمیدانیم که اندی رابو از طریق ارتباط کلامی درخواست توپ کرد یا نه.
تصویر شماره ۲؛
اینبار باز هم توپ به بابی میرسد، تصمیم اشتباه دیگری میگیرد! چندین مدافع بین توپ و دروازه قرار گرفتهاند ولی او شتابان شوتزدن را امتحان میکند، دیوانهکنندهاست. تیاگو منتظر توپ بود تا در یک فضای خالی صاحب توپ شود و بتواند با یک پاس خوب دیگران را در موقعیت گل قرار دهد.
بههرروی توپ به مدافعین برخورد میکند و برمیگردد. اینبار یک تصمیم درست از بابی!
توپ را به اندی رابو میرساند. بخش ناامیدکنندهٔ ماجرا اینبار به رابرتسون محول میشود. با یک شوت افتضاح همه را دلسرد میکند. یان ارنه ریسه چندی پیش گفتهبود رابرتسون در همهٔ موارد از من بهتر کار میکند و یک فولبک کلاس جهانی است اما شوتزدن او واقعاً تعریفی ندارد و واقعاً هم درست میگفت و میگوید.
تصویر شماره ۳؛
اینبار نوبت به شکیری میرسد که تصمیم اشتباه بگیرد، آیا او توپ را لو داد که میگوییم تصمیم اشتباه گرفتهاست؟
خیر لٰکن پاس عرضی او به واینالدوم بهجای صاحبتوپکردن مو صلاح که میتوانست به یک پاس گل بدل شود، تصمیمی اشتباه بود.
خب اما واینالدوم در ادامه توپ را به رابرتسون میرساند، رابو سانتر میکند؟ خیر شوت میزند؟ خیر.
کاری بین این دو را انجام میدهد در حالی که ۵ بازیکن از لیورپول مترصد رسیدن پاس بودند و برخلاف اکثر دقایق بازی در مکانهای مناسبی هم جایگیری کردهبودند اما با دستپاچگی باز هم تصمیم غلطی را اتخاذ میکند.
تصویر شماره ۴؛
توپ از تیاگو به بابی میرسد و موقعیت مطلوب است، رابرتسون یک فضای بسیار پهناور را در جلوی روی خود میبیند اما باز هم شوت از آن فاصله توسط فیرمینو!
جالب است بدانید که بابی در این بازی بیشتر از ۳ بازی قبلی ارور داشت اما در دقایق پایانی تعویض شد!
اینها گوشههایی از عملکرد بد لیورپول در یکسوم دفاعی حریف بودند..
شاید که نه حتماً با وجود ژوتا میشد بهتر کار کرد و زهردارتر ظاهر شد اما وضعیت همین است و باید با آن کنار آمد و چارهٔ دیگری هم نیست. باز هم تکرار میکنم در کل این چهار قاب شاید ارتباط کلامی میتوانست گرهگشا باشد اما نمیدانیم ارتباط کلامی بین بازیکنان شکل گرفت و یا خیر.
از مو صلاح شروع کنیم، او علیٰرغم خوبنبودن تیم در بعد هجومی آمار خوبی را به ثبت رسانده اما ارورهایش نسبتبه پارسال تقریباً دوبرابر شدهاست و این اصلاً آمار خوبی نیست.
سادیو مانه به هیچ وجه قابلقیاس با مانهٔ فصل قبل نیست و از لحاظ دریبلینگ، شوتزنی، گلزنی، پاس گل، پاسهای صحیح و تمامکنندگی افت داشتهاست و ارورهایش نیز بیشتر از فصل قبل است و این نگرانکنندهاست.
بابی فیرمینو؛
برزیلی سفیددندان آنفیلد بدترین بازیکن لیورپول تا به اینجای فصل بودهاست و بیاغراق دیگر در سطحی نیست که بتواند فیکس باشد. کند شدهاست و دقتش در تمامکنندگی هم افتضاح شدهاست. گلهای مورد انتظارش از گلهای زدهاش چیزی حدود ۶ تا بیشتر از گلهای بهثمررساندهٔ اوست و این برای او فاجعه است. او بعد از انجام یک بازی خوب، بهیکباره دچار افت میشود.
او حالا دیگر حتیٰ نمیتواند نقش فالس ناین را بهخوبی ایفا کند.
افت فاحش بابی را در عکس اسکای زیر ببینید:
در گراف روبهرو میبینید که عمر مثلثهای یکسان خطوط حملهٔ تیمهای قهرمان لیگ برتر انگلیس چندسال بودهاست.
این چهارمین سالی است که صلاح و مانه و فیرمینو در کنار هم بازی میکنند و فصلبهفصل اوضاع گلزنی و هماهنگیشان دارد بدتر میشود و به نظر میرسد که زمان جداییشان فرارسیدهاست و احتمالاً جیمی کرگر درست میگوید:
شاید عمر این مثلث تمام شدهاست.
به غیر از این مثلث سه گزینهٔ دیگر در خط حملهٔ لیورپول وجود داشت که شامل ژوتا، اوریگی و مینامینو میشد.
مینامینو به قدیسها قرض داده شد و به نظر که جایش هم راحت است و از تیم فعلیاش راضی است. قصهٔ ژوتا را که پیشتر گفتیم و فقط دیووک اوریگی میماند.
بیخیالترین بازیکن لیورپول خیلی وقت است که دورانش در لیورپول تمام شدهاست و بهعنوان بازیکن فیکس یا تعویضی کمترین اثری روی بازی نمیتواند بگذارد. در سالیان اخیر گلهای حساسی را برای قرمزها زدهاست و شاید جداییاش تلخ هم باشد اما یک پایان تلخ بهتر از تلخی بیپایان است!
۴) یورگن نوبرت کلوپ
آقای معمولی بندر مرسیساید، روزگار خاص و سختی را تجربه میکند. شرایط نه از لحاظ خانوادگی و نه از لحاظ ورزشی به کامش نیست و اوضاع روحی و روانیاش از چشمهای خسته و ملولش پیداست.
مهمترین شخص زندگیاش را از دست داد و حتیٰ نتوانست برای مراسم خاکسپاری مادرش به آلمان برود. درد و غم بزرگ و زیادی را به دوش میکشد و تنهای تنهاست.
با این همه و فوت مادرش، نگذاشت کسی خبردار بشود و با اینکه میدانست مادرش فوت کرده، باز هم روی نیمکت تیم در جدال با برنلی نشست و چیزی بروز نداد. اگر بخواهیم از توانمندیهای کلوپ تعریف و تمجید کنیم، ساعتها زمان لازم است اما واقعگرایانه بخشی از این نتایج بر گردن کلوپ هم هست.
وقتی تیمی تا یکسوم حریف پیش میرود و با بازیسازی خوب توانایی ترانزیشن توپ را دارد اما در یکسوم دفاعی حریف قفل میکند این یعنی علاوه بر عملکرد بازیکنان، سرمربی هم در توجیه آنها خوب عمل نکردهاست.
وقتی تیمی موقعیت گلزنی ایجاد میکند اما نمیتواند گل بزند باز هم علاوه بر بازیکن، مربی هم در این وضعیت دخیل است. چه از لحاظ ذهنی و چه از لحاظ فنی باید بازیکن را مدیریت کند.
وقتی تعویضهای دیرهنگام انجام میدهد یا تعویضهایی انجام میدهد که بارها و بارها امتحانشان کرده و ثمری برایش نداشته و باز هم آنها را امتحان میکند این یعنی ضعف در مربیگری از سوی کادر فنی و نه فقط کلوپ.
هنری وینتر روزنامهنگار و نویسندهٔ مشهور و باسابقهٔ انگلیسی راجعبه یکی از همین تعویضهای بحثبرانگیز کلوپ و بیرونکشیدن تیاگو و جونز در مقابل سیتی میگوید:
«من روز یکشنبه در آنفیلد بودم و بازی با سیتی را از نزدیک نظاره کردم. تعویضهای تیاگو و جونز زیاد خوب نبود. از تعویض جونز تعجب کردم چرا که بازی خوبی کردهبود. اما منصفانه اگر بگویم او میداند که کدام بازیکن در وضعیت قرمز است اما این تعویضش عجیبوغریب بود اما تاکتیکی بود»!
اشتباهات کلوپ به هر حال اتفاق افتادهاست ولی بعضی تصمیامتش بسیار بحثبرانگیز شد مثل بازیدادن به ژوتا در بازی تشریفاتی با میچیلند یا بازیدادنهای مکرر به اوریگی و جوابندادن اوریگی در زمین.
اما بگذارید بحث یورگن را با نقلوقولی از همان هنری وینتر به پایان ببرم که گفت:
«کلوپ بهترین اتفاقی است که برای لیورپول در سالهای اخیر رخ دادهاست. بازسازی تیم، بازسازی عقاید، متحولکردن باشگاه، بردن لیگ قهرمانان و لیگ برتر و فوتبال خارقالعادهای که تیمش ارائه میداد. اگر کسی بخواهد لیورپول را از بحران فعلیاش نجات دهد، آن شخص «یورگن کلوپ» است.»
بنری که هوداران لیورپول روی در ورودی انفیلد نصب کردند!
5) میانگین سنی تیم
به گراف زیر توجه کنید:
آنالیز و بررسی میانگین سنی تیم و میانگین امتیازهای کسبشده بهصورت توأمان
نمودار جالب از عملکرد تیم در ۱۰ سال گذشته و ربط آن با میانگین سنی تیم؛
در این نمودار میانگین سنی (تیم از ۲۴.۶ تا ۲۶.۶ مشخص شدهاست) به میانگین امتیازگیری کسبشده توسط تیم در ۱۰ سال اخیر رسم شدهاست.
نکته: بدبودن میانگین سنی تیم یعنی از ۲۵.۶ بالاتربودن و بدبودن میانگین امتیازگیری یعنی کسب امتیازی کمتر از ۷۲.
سال ۲۰۲۱ هنوز تمام نشده اما محاسبهٔ با میانگین امتیازگیری تیم، لیورپول در پایان فصل چیزی حدود ۶۶ امتیاز کسب خواهدکرد.
در سالهای اخیر، تیم در فصلهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ بهترین میانگین سنی را داشته با چیزی حدود ۲۴.۸ سال سن. اما میانگین امتیازگیری تیم در این سالها بسیار بد بودهاست. برای بررسی دقیقتر میتوانید یک بار خودتان بهطور کامل آنرا نگاه کنید و سبک و سنگین کنید.
اما یک نکته بسیار مهم است. تیم در همان سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ که میانگین سنی خوبی را داشت، سکان هدایتش به کلوپ سپرده شد و او هدایت باشگاه را در دست گرفت. در آن دوره عملکرد تیم یا همان میانگین امتیازگیری بد بود.
حالا با گذشت چندین سال کلوپ در بدترین حالت ممکن از لحاظ میانگین سنی و کسب امتیاز به سر میبرد.
در فصل ۲۰۲۰/۲۱ لیورپول هم میانگین سنی تیمش بد شده و بهنوعی مسن شدهاند و هم میانگین امتیازگیری افتضاح شدهاست. بهطور کلی این بدترین فصل یورگن چه به لحاظ میانگین سنی تیم و بالارفتن سن بازیکنان و چه به لحاظ میانگین امتیازگیری است و این نگرانکنندهاست.
کاربران توییتر، وضعیت کلوپ را به والتروایت یا همان هایزنبرگ در انتهای فصل ۵ سریال برکینگبد تشبیه کردهاند. کسی دیگر انتظاری از هایزنبرگ قصه ندارد و همه از او ناامید شدهاند، اما در ادامهٔ فصل سریال میبینید که او قدرتمندانهتر برگشت.
منتظر میمانیم تا ببینیم کلوپ با این میانگین سنی بد تیم و همچنین نتایج بد تیمش چه میکند!
۶) جان دبلیو هنری
مالک امریکایی قرمزها، جانشان را به لب رسانیده و آنها را به مرز جنون رسانیدهاست.
آقای هنری که چندهفتهای بیشتر نیست ملک یا همان عمارت ۷ خوابهاش در فلوریدا را برای فروش گذاشتهاست، قصد سرمایهگذاری در پروژهٔ جدیدی را دارد، البته هر جایی بهغیر از لیورپول!
برای آشنایی بهتر با این مرد بیایید از همین نقلوانتقالات اخیر ژانویه شروع کنیم.
لیورپول از لحاظ نداشتن بازیکن و مدافع در منجلاب است. کلوپ چندین بار درخواست خرید مدافع را در کنفرانسهای خبری مطرح میکند و میخواهد که هر چه سریعتر بازیکن جذب شود تا بتواند به او و تیمش کمک کند.
جان دبلیو هنری اما گوشش بدهکار نیست و نمیخواهد که پولی خرج کند.
سرانجام با درخواستهای زیاد کلوپ قانع میشود که تیم نیاز به مدافع وسط صرف دارد اما وارد بازار برای خرید نمیشود. تا آخرین روز صبر میکند تا قیمت بازیکنان به کمترین حد ممکن برسد. در روز آخر نقل و انتقالات مایکل ادواردز با حدود ۱۴ تیم برای انتقال مدافع در حال گفت و گو بود و در نهایت دفاع وسط تیم بحرانزدهٔ شالکه با بدترین آمار گل خورده و مدافع تیم پرستون از چمپیونشیپ جذب میشوند. کمترین پولی که میشد هزینه کرد را هنری تقبل کرد. لازم به ذکر است طبق توصیهها به ادواردز او مکلف بود که قراردادها را طوری تنظیم کند که بتوان بهصورت اقساطی هم پول را پرداخت کرد!
با همین دستدستکردنها دویه چالتا سار مدافع آمادهٔ مارسی از کف مایکل ادواردز، مدیر ورزشی تیم پرید و تیمی فرانسوی بهدلیل نداشتن زمان برای پیداکردن جایگزین برای این بازیکن کروات اجازهٔ خروج وی و رهسپارشدنش به سمت لیورپول را نداد.
این فقط یک چشمه از کارهای اعصابخردکن تیم مدیریت باشگاه بودهاست. از تقویتنکردن تیم گرفته تا اخراج کارکنان باشگاه به بهانهٔ کرونا و مشکلات اقتصادی و حتیٰ ترک سه فیزیوتراپ باشگاه در یک سال بهدلیل مشکلخوردن با مدیریت و شاید هم مصدومیتهای فعلی مشخص شود از کجا آب میخورد و علتش چه میتواند باشد.
هنری وینتر در همین رابطهها میگوید:
«جان هنری، کلوپ را ناامید کرد و مجبورش کرد برای گرفتن دفاع وسط، به چمپیونشیپ و تیم آخر جدول بوندسلیگای آلمان متوسل شود. افاسجی ارزانترین گزینهها را برای کلوپ به آنفیلد آورد!»
اینها را به مالکی که به دانشش از تاریخ باشگاه افتخار میکند، میگویم. جان هنری بداند که بهطور سنتی و از گذشته تا به امروز، وقتی لیورپول تیم شمارهٔ یک بوده، خیلی بیشتر تقویت میشدهاست. لیورپول برای او نباید یک سرگرمی باشد. لیورپول برای هنری باید عشق باشد. حساب و کتاب کنید. پول بیشتر معنی همهچیز را میدهد.
در زمانی که تیم لیورپول به سرمایهگذاری مناسب نیاز داشت، هنری تعلل کرد! همهٔ نشانهها حاکی از این است که تابستان پیشِ رو، دورهای دیگر برای صرفهجویی مالی است!
لیورپول به یک سرمایهگذاری قابل توجه در تابستان پیش رو نیازمند است. و همچنین خلاصشدن از شر بعضی بازیکنان که بتواند بخشی از بودجه را برای خرید بازیکن فراهم کند.
۷) ورزشگاه خالی از تماشاگر
آنفیلد، مدینهٔ فاضلهٔ لیورپولیهای سر تا سر دنیست. سخن به گزاف نمیگویم و به هیچ وجه موضوع را احساسی جلوه نمیدهم، زیرا واقعاً آنفیلد برای لیورپولیها مکانی خاص است.
پنجاه و سه هزار و سیصد و نود و چهار؛ تعداد صندلیهایی که معمولا هر دو هفته یک بار طرفداران لیورپول روی آن مینشینند.
از هر هوادار لیورپول اگر بپرسید، وقتی تیم تان در آنفیلد قرار است بازی کند چه حسی دارید، قطعا در بین پاسخ هایش به شما میگوید یک ارامش ناخوداگاهی را حس میکند، نمیدانم علتش چیست اما وجود دارد.
بلیطهایی که اکثرا سولد اوت میشدند و جو عجیب و غریبی که هواداران برای تیمهای رقیب درست میکردند.
اما با شروع پاندمی کرونا، همه چیز خراب شد. لعنت به این ویروس که معبد آنفیلد را متروک و بیروح کرد.
نبود یار همیشگی بازیکنان، بالأخره کار خودش را کرد. ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۱ در جدال با برنلی، لیورپول بعد از ۶۸ بازی شکستناپذیری، مغلوب شد و این آمار عجیبوغریب و استثنایی بر باد رفت.
داستان به همین یک باخت هم بر نمیگردد، لیورپول بدون تماشاگران در این فصل واقعاً در آنفیلد یکی چیز کم داشت و دارد.
یک لحظه تصور کنید، آنفیلد پر از تماشاگر است. لیورپول برابر برنلی یک بر صفر عقب افتادهاست و در حال حمله کردن است، لیورپول در همین اثنی یک کرنر بدست میاورد. فقط صدای تماشاگران و تهییجشان را تصور کنید!خارق العادهاست.
البته بگذارید یک نکته را بهتر روشن کنیم. کرونا تمام استادیومها را از داشتن تماشاگر محروم کرد، درست است. همهٔ میزبآنها ضرر کردند، درست است.
اما لیورپول و آنفیلد، تیم و ورزشگاه معمولیای نیستند. همانطور که آنفیلد با بودن تماشاگر یک مزیبت بزرگ برای لیورپول به حساب میاید و این تماشاگران خاص کار را برای حریف سختتر میکند.
الحق و الإنصاف نبودشان ضربهٔ سختی به لیورپول زد و با بودنشان حداقل میتواسنتند تسکیندهنده باشند اما در این فصل حیف که نبودند و نیستند!
این بخش را با نقلوولی از نلسون سمدو بازیکن سابق بارسا به پایان ببریم:
«وقتی برای گرم کردن وارد زمین شدیم، صدای تماشاگران کر کننده بود. جوی را تجربه کردم که که واقعاً شگفتانگیز بود. البته شگفتانگیز برای لیورپول و ترسناک برای ما. آن تماشاگران واقعاً موهبت بزرگی برای آنها هستند.»
نویسنده: یاسین بذرافشان