نقدی بر شمارۀ سوم فصلنامۀ «بوطیقا»، کانون شعر و ادب دانشگاه صنعتی شریف
یک اصل مهم در نقد ادبی و بهطور کلی، نقد در معنای عام، این است که خود بتوانیم نقاد خود باشیم. با این مقدمه به سراغ نشریۀ بوطیقا میروم که شمارۀ سوم آن با محوریت شاعر خراسانی، اخوان ثالث، به رشتۀ تحریر درآمدهاست.
همین ابتدای امر بگویم که از حق نگذریم، این شماره صفحهآرایی دلنشینی داشت و فضای گرافیکی توانست توجه مخاطب را جلب کند. اگر طرفدار نشریات ادبی کانون شعر و ادب باشید، احتمالاً متوجه این تغییر شدهاید. شخصاً این را نقطۀ قوت این شماره میدانم.
محتوای نشریه شامل چند مقالهگونه پیرامون فضای شعری م.امید است.
در بخشی از نشریه، شرحی از شعر معروف «قاصدک» ارائه شدهاست؛ قاصدکی که گویا در انتها خبری از او نیست. متن از روانی خوبی بهرهمند است اما بهنظر من، چند خط آخر، بهخوبی اوایل مقاله از آب درنیامدهاست و توضیح بدیهیات است.
قسمت بعدی، آشنایی با سبک خراسانی است. (از سری مقالات سبکشناسی که پای ثابت نشریۀ بوطیقا است). مقالهای ارزشمند در حوزۀ تاریخ ادبیات که در مجال یکی دو صفحه، تا حد بسیار خوبی خواننده را با این سبک آشنا نمود. اما کاش این خوبی از دو جهت کاملتر میشد: اول آنکه کاش همراه با ذکر ویژگیهای این سبک و وجوه تمایز آن با سایر سبکها، شاهد مثالی هم آورده میشد و دوم آنکه کاش منابع مورد استفاده، در لابهلای مطالب، برای مطالعۀ بیشتر، به مخاطب پیشنهاد میشد، و یا در انتهای مقاله ذکر میشد. اما از اینها که بگذریم، انصافاً چیز خوبی بود!
ستونهای شعر یکی از قسمتهای جذاب این شماره بود. اشعاری از مولوی، نیما، بهمنی، شاملو و ... که زنگ تفریحی میان مقالات دوستان بود. پس از چاپ شمارۀ اول و دوم، پیشنهاد دوستان این بود که تعداد این ستونها کاهش یابد و بیشتر از آن که در بوطیقا شعر چاپ کنیم، از شعر و دربارۀ شعر سخن بگوییم. به نظر میرسد حد فعلی کفایت میکند.
مقالۀ «قصۀ شهر سنگستان» طولانیترین نوشتۀ این شماره و شامل حکایتی از این شعر اخوان است. پختگی متن، خبر از دانش و وسعت مطالعاتی میدهد. در شمارۀ دوم نیز مقالۀ این نویسنده، تحت عنوان «حذف در کلام سعدی» نقطۀ عطف بوطیقا بود. این مقاله، همانگونه که نویسندهاش اذعان داشته، توضیح عبارات دشوارِ شعر، و نه تحلیلی فنی است.
«بوی خوشی که میوزد از تربیت حسین
گویی که برده تا ابد از هوش، کعبه را ...»
از نکات قابل توجه نشریه، پرداختن به موضوع وفات شاعر ایرانی، حسین آهی است که مختصری از زندگانی وی ارائه شدهاست. جای چنین یادداشتهایی در میان نشریات ما خالی بود. فارغ از متن اما، شاید موقعیت و اندازۀ تصویر شاعر میتوانست مناسبتر انتخاب شود. تصور میکنم این مورد خیلی به چشم میآید.
در ادامه، صحبت پیرامون شعر «باغ بیبرگی» است. این یادداشت به بررسی صناعات آدبی این اثر پرداخته و بهطور موجز، بازگویی هنر شاعری اخوان ثالث است.
پرسشی ناگهانی اما در ادامه مخاطب را به چالش میکشد و دلایل سادگیِ فهم اشعار م.امید به میان میآید؛ دلایل غیر قابل انکاری که اخوان را از دیگر ادبا تمییز میدهد. اما حیف که این یادداشت خواندنی، در عین آن که صحبت از تاریخها، اشخاص و وقایع میکند، خالی از منبع است! بند آخر هم در تصور من، ارتباطی به سادهفهمی اخوان ندارد. بهنظر پایان مناسبی برای این مقاله نیست.
بخش بعدی، شرح غزلی از حافظ است. شرح غزل در شمارههای پیشین نشریه نیز حضور داشته و جای خود را در بوطیقا محکم کردهاست. اما این قسمت را میتوان خلاصه کرد. مثلاً میتوان اولین بند را که پس از درج غزل میآید، حذف کرد. توضیحی که آمدن آن هیچ الزامی ندارد. اگر غرض، معرفی متن است، تیتر همین کار را میکند؛ هرچند که به خیال من، میشد تیتر دلچسبتری برگزید. و یا مثلاً میتوان از معنا کردن ابیات چشم پوشید و تنها به یکی دو نکتۀ برجستۀ هر بیت اشاره کرد.
در باقیِ صفحات نشریه، اشاره به قصیدهسرایی اخوان، یأس و ناامیدی در اشعار او، معرفی اجمالی سبک اخوان و روایت چند شعر از او، به چشم میخورند. همۀ این نوشتهها، خواندنی و نشانگر سلیقۀ دوستان تحریریه در پوششدادن جنبههای مختلف شعریِ م.امید است.
بحث از قصاید م.امید، برای ما که اغلب در مورد او حرف از اشعار نو میزنیم، تازگی دارد. باید بر انتخاب این موضوع آفرین گفت اما اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم، ایراداتی چون «مورد بررسی دهیم»، «بر خلاف»، «دستورات»، «گاهاً» و حشو «کثرت» و «غلبه»، ویراستاری این متن را زیر سوال میبرد.
«امید و ناامیدی» و «یأسنامه» متون باارزشی هستند و خواندنشان توصیه میشود؛ اما سوال اینجاست که چرا ادغام نشدند و جدا از هم، در دو صفحه با دو تیتر نزدیک به هم ارائه شدند؟
متن بعدی، کهنگرایی اخوان است که نوشتهای بسیار مهم از جهت تحقیق پیرامون ذهن و زبان اوست.
ناگفته نماند در میان این مطالب، پای جلسات شعرخوانی کانون شعر و ادب هم در میان است! اینکه در این متن اشاره به جدی تلقی نشدن ادبیات میشود، تلنگری مهم به همۀ ما است!
اگر میخواهید اخوان را بیش از پیش بشناسید، واپسین صفحۀ نشریه را از دست ندهید.
شاید انتخاب عنوان مناسب، تذکری برای چند نوشته از این نشریه باشد که باید جداً به آن توجه کرد، اما در مجموع، آنچه که سبب خرسندی ما از این شماره میشود، یکی حسن انتخاب موضوعات است (بهگونهای که مخاطب را با خود همراه میسازد) و دیگری، یادی از مرحوم آهی، در کنار محوریت اخوان ثالث است.