SSN
SSN
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

عطش، تشنۀ پاسخ به پرسش از تمایز

نقدی بر شمارۀ سی‌ام نشریۀ «عطش»، جامعۀ اسلامی شریف

نشریۀ «عطش»، شمارۀ سی‌ام
نشریۀ «عطش»، شمارۀ سی‌ام

«عَطَش» همواره از نشریات غریب دانشگاه برای من بوده است؛ نه به آن خاطر که از هر جنبه سطح حرفه‌ای کار نشریاتی را به اوج خود رسانده که در واقعیت هم چنین نیست بلکه رهایی آن از ضوابط و قواعد مرسوم که از یک نشریه انتظار می‌رود که نتیجه‌اش تمایز شده، آن را برای من غریب ساخته است.

تا به یاد دارم در قالب همین یک برگه‌ی بزرگ پشت‌ورو منتشر می‌شده که حتی آن را تا نمی‌کنند و از این بابت یادآور روزنامه‌دیواری‌های دوران پیش از دانشگاه است. از منظر طراحی که دربرگیرنده‌ی رنگ قالب، قلم نوشته‌ها و عناصر طراحی می‌شود همین ثبات را نشان داده است. گرچه چنین پایداری در طراحی، نشریه را در ذهن مخاطب تثبیت می‌کند و گویی جایی از ذهن خواننده را برای خود می‌گیرد اما این امر در صورتی مزیت است که طراحی به بلوغ رسیده باشد که این لااقل برای عطش صدق نمی‌کند. پس چنین پایداری در طراحی به جای آن که به تکرار خوشایندی، همانند دیداری با آشنای دوست‌داشتنیِ قدیمی، منجر شود به جایش به یادآوری نواقص باپیشینه‌ی طراحی این نشریه می‌انجامد؛ همانند یک تلخی بی‌پایان! از عیوبی که به ذهنم می‌آیند، درهمی مطالب در این چهار صفحه که در هر شماره جایگاه‌های آنان نیز دستخوش تغییر می‌شوند، قلم نه‌چندان چشم‌نواز برای عناوین، نایکسانی اندازه‌ی قلم نوشته‌ها، عناصر گرافیکی به‌کاررفته‌ی کلیشه‌ای و حتی نشان‌واره‌ی عاری از ظرافت‌های طراحی هستند. شاید گذار به طراحی فراگیر روزنامه‌ها و پیاده‌سازی خلاقانه‌ی آن همانند روزنامه‌ی شریف، راه چاره‌ی دست‌اندرکاران این نشریه باشد البته اگر به پایانی بر این تلخی می‌اندیشند!

اما در ادامه‌ی نقد، به محتوای نشریه آنان خواهم پرداخت و توجهم معطوف به محتوای شماره‌ی سی‌ام این نشریه خواهد شد. آن چه در این شماره می‌خوانید به چکیده می‌شود: دل‌نوشته‌ای از محمدمهدی امیری که خواننده را به بازخوانی تعاریفمان از انسانیت فرامی‌خواند که در کنارش بریده‌ای از کتاب «پیامبرِ» جبران خلیل جبران جا خوش کرده است، مسئله‌ی سردرگمی در کنش‌گری برای این روزهای ایران که محمدرسول قاسمی مفرد نوشته است، ارزیابی چگونگی دگرگونی ناآگاهانه‌ی انسانیت مدنظر ایرانیان از سوی انسانیت برآمده‌ از دنیای غرب به قلم سجاد معینی‌پور که در پایان راهکار را در آمیزش این دو نگاه به شرط شناسایی جامع دو طرف از نگاه‌های یکدیگر می‌داند، عملگی دانشجو در ساخت‌های شکل‌گرفته‌ی جامعه‌ی دانشگاه به جای مولدبودن که نوشته‌ی علی‌اکبر غیوری است و نوشته‌ی کوتاهی که آشفتگی حال را به کمال‌گرایی برخاسته از تماشای گوناگونی‌های جهان امروز نسبت می‌دهد که امین بهجتی آن را نگاشته است. چنان که می‌بینید میان نوشته‌ها به جز دو نوشته‌ی معینی‌پور و امیری ارتباط موضوعی چندانی نیست گرچه عطش چنین انتظاری را برای مخاطب نیز فراهم نکرده است.

نوشته‌های این شماره از عطش همگی یادداشت هستند و می‌توان گفت که عطش بیشتر عرصه‌ی انتشار یادداشت بوده و اگر در نظر بگیریم که این نشریه ارگان رسمی جامعه‌ی اسلامی شریف بوده است، به این نتیجه می‌رسیم که اعضای این تشکل به گفتن سخن و موضع‌شان در قالب یادداشت گرایش دارند. البته این گرایش به‌خودی‌خود ایراد نیست چراکه یادداشت نیز گونه‌ای از ارائه‌ی محتواست که اقتضای خود را دارد اما در نگاه کلی به یک نشریه این یکسانی در گونه‌ی نوشته‌ها، خصوصاً اعتنای همیشگی به یادداشت، امکان ارائه‌ی گسترده و عمیق یک موضوع را می‌گیرد؛ بنابراین عطش برای مخاطب در بهترین شرایط تنها کارکرد تلنگر را دارد و نه بیشتر. از منظر ویرایش فنی و زبانی الگوی یکسانی در نوشته‌ها دیده نمی‌شوند که به نظر می‌آید این امر برخاسته از ویرایش و سردبیری حرفه‌ای نبوده و من قوت و ضعف در پایبندی به ویرایش فنی و زبانی را به توانایی نویسنده‌ی نوشته وابسته می‌دانم. برای نمونه نوشته‌ی قاسمی مفرد به لحاظ ویرایش فنی پرایرادتر از نوشته‌ی سجاد معینی‌پور است در حالی که به نوشته‌ی بهجتی ایرادی از منظر ویرایش فنی وارد نیست؛ افزون بر این نوشته‌ی معینی‌پور روان‌تر و گویاتر از یادداشت قاسمی مفرد است.

عطش همچنان برایم غریب است؛ در دنیای پرشمار نشریات دانشگاه ما نمونه‌ی نزدیکش نشریه‌ی «صدف» انجمن اسلامی دانشجویان مستقل بود که آن نیز در ساختارش بازنگری نمود و خود را همانند ساخت فراگیر نشریات دانشگاه ساخت. اکنون تنها عطش مانده است و من نیز این تمایز را ستودنی نمی‌دانم گرچه دلایل استواری برای نکوهش آن ندارم. آن که باید بیش از همه دلایلی برای ارائه‌ی چنین تمایزی داشته باشد، دست‌اندرکاران خود نشریه‌ی عطش هستند که شاید باید از خود بپرسند: «آیا نشریه‌ی متمایز ما همان شازده کوچولوی گام‌نهاده در جهان نشریات دانشگاه شریف است؟!»

حسام‌الدین میرجلیلی، دانشجوی کارشناسی مهندسی شیمی شریف
حسام‌الدین میرجلیلی، دانشجوی کارشناسی مهندسی شیمی شریف
دانشگاه شریفنشریاتجامعه اسلامی
خبرگزاری دانشجویی دانشگاه شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید