نقدی بر شمارۀ دوم نشریۀ «حرکت»، دانشگاه شریف - قسمت دوم
آنسوی مرزها
«آنسوی مرزها»، کار خود را با «سکوهای جهنمی» آغاز کردهاست. مسعودنژاد که دومین مقالهی خود در حرکت ۲ را تجربه کرده، با لحنی سرشار از احساس و گیرا، از عشق یکطرفه و شیرین خود/خیلیها دفاع کردهاست. جای خالی نوشتاری با این سبک در حرکت احساس میشد و مسعودنژاد با ذکر خاطره، تحلیل زیبایش از وسیله نبودن که «هدف» بودن فوتبال را خواندنیتر کردهاست.
«محمد یاوری» در مقالهی «سلطان رُم»، دلنوشتهای در وصف و مدح ستارهی بیبدیل لاجوردیپوشان اروپا، «فرانچسکو توتی»، نگارده و وفاداریاش را به آ اس رم، از ابتدای دوران توپزنی تا آویختهشدن کفشهایش، ستودهاست. با مطالعهی متنِ یاوری، خواننده همذاتپنداری غریبی با هواداران این باشگاه احساس میکند. مقاله آبستن اطلاعات ناب و یحتمل ناشنیدهای برایتان خواهدبود.
«مهدی حقیقتجو»، در ادامهی آنسوی مرزها، خوانندگان را به مطالعهی دو پرده دعوت کردهاست؛ دو پرده برای پردهبرداری از چهرهی فینالیستهای لیگ قهرمانان اروپا در فصل گذشته. سیر و عنوان نوشتهاش نشان میدهد که حقیقتجو ستایش کمنظیری از لیگ جزیره کرده و البته تحلیل همراه با گزارش هیجانیاش از مرحله برگشت نیمهنهایی چمپیونزلیگ، خواننده را تا انتها با خود همراه میکند. تصویرسازی او با استفاده از واژگان، در توصیف بازگشت رویایی تاتنهام و لیورپول، زیباست؛ حتی اگر بازیها را دیده باشید. حقیقتجو تلاش دارد مفهوم ناامیدی را به چالش بکشد و در این امر موفق بودهاست.
در آخرین یادداشت «آنسوی مرزها»، «علیرضا حبیبی» نقلوانتقالات قطعیشدهی فوتبال در قارهی سبز را بررسی کرده؛ نوشتاری که مخاطب خاص دارد و بعید است برای جامعهی هدف بزرگی جذابیت داشتهباشد!
پروندهی ویژه
بهجدّ، قویترین و پختهترین محصول حرکت۲، «پروندهی ویژه»ی آن است. جاییکه «سام ستارزاده» در نوشتارِ مشروح و مفصلِ «هزارها و میلیونهایی که از یک کمتر بودند»، طلوع دلانگیز عادل فردوسیپور، تولد «نود»، بلوغ آن، کاستیها و نقاط ضعف و قوت نود در هیبت رسانهایاش را موبهمو واکاوانده است.
اولین ایرادی که به ذهنم رسید، حجیمبودن مطلب ستارزاده است. البته از آنجاییکه «پرونده ویژه» در دستگاه حرکت احتمالا تعریفِ ویژه نیز دارد، این حجم از مطلب برای یک مقاله عجیب نمینماید! مقالهی ستارزاده آنقَدَر مبسوط است که ویراستار و صفحهآرا برای گنجاندن آن در چند صفحه، محکوم به کوچکترکردن سایز فونت و باریکترکردن ستونها شدهاند. با این حال، مقالهی وی تنها مقالهای از حرکت۲ بود که من بدون حتی یک آنتراکت کوتاه، تا انتهای آن را مطالعه کردم و در انتها مرا مجاب کرد تا بار دیگر مقالهاش را بیدرنگ بخوانم!
ستارزاده بهخوبی از عهدهی نوشتن دفاعیه از حق مسلم فوتبالدوستان و دلسوزان فوتبال کشور برآمدهاست! ذکر نمونههای پرشمار از حقطلبی تیمِ نود، ایستادگی عادل در برابر زیادهخواهی اربابان قدرت، و در نهایت قربانی این ایستادگیشدن در این مقاله، جذابیتش را دوچندان کردهاست.
جز دو مورد که به چشم من آمد، ایراد فنی و نگارشی به مقالهی ستارزاده وارد نیست:
۱.ارائهی یک فکت غلط:
ستارزاده احتمالاً بهخاطر هیجان بالا و خون بهجوشآمدهاش(!) در میانهی پروندهی ویژه، «علی فروغی» را بر کرسی ریاست سازمان صداوسیما نشاندهاست! درحالیکه فروغی، مدیر شبکه ۳ سیماست.
۲.ستارزاده شریفیبودن عادل را کمی زیاد از حد به رخ خواننده کشاندهاست! اگرچه جامعه هدف حرکت، دانشجویان دانشگاه شریفاند منتها بعید است کسی از شریفیبودن عادل اطلاعی نداشتهباشد!
استفاده از شاهواژهی «علیشاه» در توصیف فروغی، ابتکار مثالزدنی ستارزاده را نمایان میکند. او با تکرار گاه و بیگاه این واژه، خشم فوتبالفهمان جامعه را فریاد میزند. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ستارزاده سِبقهی تحریر در روزنامههای کثیرالانتشار ورزشی کشور را دارد و حرکت۲، آسِ خود را به دستان او سپردهاست. اگر محدودیت زمان، اجازهی مطالعهی تمام نشریه حرکت ۲ را به شما نمیدهد، توصیه نگارنده این است که مقالهی ستارزاده را در اولویت قرار دهید!
«ورزش و شریف»
حرکت۲، کار قابلتقدیر خود را با دو مصاحبه به پایان بردهاست. «شیما رمدانی»، «سیدمحمدحسین قاسمی»، «پارسا بخشنده» و «علی عمومی» در مصاحبهای نسبتاً کِسلکننده، به سراغ سه تن از استادان دانشگاه رفتهاند. «علی لاجوردی» نیز عهدهدار مصاحبه با «فرزاد بلورچی»، شطرنجباز خانواده شریف شدهاست. مصاحبهها با تنظیم خوب همراه شدهاند. امید آنکه در شمارگان آتی حرکت شاهد مصاحبههای بروندانشگاهی نیز باشیم.
در انتها لازم میدانم ضمن خستهنباشید جانانه به تیم حرکت۲، برای یکایکشان آرزوی موفقیت و بهروزی کنم؛ چراکه عشق به ورزش، در سطر به سطر نشریهشان چشمانم را نوازش داد!
خداقوت.