شکسپیر را بسیاری از ما به مثلث سهگانه عشق، قدرت و خیانت میشناسیم. نمایشنامهنویس بزرگی که از قضا سریال زخمکاری محمد حسین مهدویان هم برگرفتهشده از داستان مکبث شکسپیر است. نمایشنامهای که بهتر از هر قصه دیگری، محتویات این مثلث سه ضلعی را بازگو میکند.
اغلب در صنعت سینمای ما خبری از اقتباسهای ادبی نیست. پیشتر بوده است ولی در زمان کنونی خیلی کمرنگ شده است. اقتباس از روی وقایع تاریخی به وفور انجام میشود اما وقتی که پای ادبیات به میدان وا میشود، موضوع کمی فرق میکند. دلیل آن هم این است که شاید اقتباس از روی آثار مکتوب که برای همگان اول و آخرش روشن است، کمی سخت باشد که سینماگر بخواهد مانوری بدهد، چرا که ممکن است یا مورد پذیرش کسانیکه رمان را خواندهاند واقع نشود یا دست سینماگر رو شود که تا چه حد به جاده خاکی زده!
پیشنهاد مطالعه: بررسی و نقد فیلم بی همه چیز: فریادی از اعماقِ تاریکی
به هر حال زخم کاری یکی از آثار به نسبت موفقی است که در طول این چند سال که از عمر کوتاه مدت شبکه نمایش خانگی میگذرد، در حال پخش است و از قضا هم برگرفته شده از یک نمایشنامه معتبری است که بارها به فیلم تبدیل شده است. مهدویان عصاره را گرفته و ساختار و فرم متفاوتی به آن اضافه کرده. کاری ندارم نمایشنامه شکسپیر جذابتر است یا سریال مهدویان، اما به واقع خوب از کار درآمده است.
هیچوقت نباید توقع داشت که اثر سینمایی موبهمو شبیه به اقتباس ادبی پیش برود. این از ریشه اشتباه است! به دلیل اینکه اقتباس از روی اثر ادبی یک سکوی پرتاب است و جدای از آن مدیوم سینما با ادبیات علیرغم گرایشات نزدیکی که به هم دارند، تمایزات بسیار جدیای هم دارند. به طور مثال یکی عرصه تصویر را در برمیگیرد و دیگری صور خیال. بنابراین قیاس این دو باهم نه تنها معالفارق که به طور کل اشتباه است.
اما مهدویان توانسته در فرم، همان خود همیشگیاش باشد و در بیان، به سمتوسوی جدیدی برود که میشود گفت موفق هم عمل کرده است. هرچند سریال از لحاظ کارگردانی نشان دهنده شور و شوق عجلکی مهدویان است اما خب به هر حال هیچ اثری بینقص نیست و برای شبکه نمایش خانگی ما سریالهایی مثل قورباغه، میخواهم زنده بمانم، نهنگ آبی، شهرزاد و... شروع یک انقلاب هستند.
به قول سوسن تسلیمی بازیگر پیشکسوت و محبوب آثار بهرام بیضایی، بازیگری هنر یخ و آتش است. ینی هرآنجایی که بازیگر میخواهد اوج بگیرد و بالا برود و مثل آتش زبانه بکشد، باید سریع جلوی اغراق را بگیرد و مثل یخی در حال ذوب صحنه را به طرف مقابل خودش بسپارد.
در اینجا هم به لطف بازی خوب جواد عزتی و رعنا آزادیور همین اتفاق میافتد. از آنجایی که سوسپانس سریال بالاست و ضرباهنگ آن هم به طبع زیاد است، این مثال خانم تسلیمی بسیار برایم در قرارگیری دو نقش مالک و سمیرا مقابل همدیگر جذاب و دلنشین نمود پیدا کرد.
بازی هانیه توسلی کمی دیگر نخنما شده است، اما خب به عنوان یک کلیشه مورد قبول میتوان گفت کمی از استانداردهای همیشگیاش ندارد. بقیه نقشهای فرعی و مکمل هم کمک میکنند تا بستر بزرگتر شدن و تکمیل شدنشان فراهم شود. به واقع تمام کارکترها دنیایی دارند که خط داستانی را با همان دنیای به خصوص هدایت میکنند و این یک کلیت مرموز و معمایی به کار میدهد اما در حیطه تغییر ژانر عمل نمیکنند. ینی معماها باعث نمیشود که ژانر فیلم از یک درام-جنایی تبدیل شود به یک درام-جنایی-معمایی. حتی در حقیقت نمیتوانم بگویم جنایی! چرا که معیارهای ژانر در سینمای ما با هالیوود بسیار متفاوت است اما خب به هر حال گریزی نیست و باید ژانری به سریال اطلاق کنیم.
اما باید بدانید دیدن سریالهایی در این رده، کمک به سینماگران معتبری است که این مدیوم را چند لول بالاتر بردهاند. زخمکاری در زمره همین سریالها در نمایش خانگی است. سریالی که کوشیدند در این شرایط اپیدمی کرونا حرفهای تازهای در قاب تلویزیون بزنند. زخمکاری یک سریال استاندارد و مهیج است. همه چیزش استاندارد و رو به بالا کار شده است. شاید برای اینکه وارد جزئیات شویم کمی بحث طولانی شود و از حوصله شما خارج میشد اما خب به هر حال در پیج کافه سینماتوگرافی در اینستاگرام CAFECINEMATOGRAFY@ با من همراه شوید تا مطالب مختصر مفیدیرو با هم بخونیم. ممنون از اینکه تا انتهای این نوشته با من همراه بودید. خیلی حال میکنم اگه نظرات خودتونم رجعبه سریال یا متن من بگید و با هم گپ بزنیم.