خون گلها، بازی خاطرهای است میان تار و پود بافتههای در هم تنیده دیروز دخترک پریشان گیسو و امروز من و فردای تو.
پس طرح خاطرات دخترک پریشان گیسو زیر باران آن روزها، طرح و نقش زندگی من است در هوای ابری این روزها.
خون گلها داستان زندگی من است.
داستان زندگی زنی شکستنی، اما ترمیم شدنی.
خون گلها داستان زندگی ماست.
بخشی از کتاب:
شاید فکر کنی قالی یک شیء است، شیئی برای خرید، فروش یا نشستن. اما روزی که پا به عرصه قالیبافی بگذاری، یاد میگیری که هدف قالیبافان بزرگتر از آن است که فکر میکردی، هدف آنان که چشمشان را برای دیدن تعلیم میدهند.
در هر صورت، قالیبافان تصاویری هر چه زیباتر را خلق میکنند. این همان طریقی است که قالیبافان ما را، در قبال نیروهای شر مصون میدارد. واکنش ما در برابر ظلم، رنج و درد، یادآوری جلوه زیبایی به جهان است که بهترین موجودی آسایش بشر است، قلب او را از پلیدی پاک میسازد و او را به مسیر درست هدایت میکند.