Shayeste
Shayeste
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

سالتو

کتاب سالتو از مهدی افروزمنش سرگذشت پسر فقیری به اسم سیاوش است که آرزو دارد قهرمان کشتی شود و شخصی مرموز به نام نادر تصمیم می‌گیرد به او برای رسیدن به خواسته‌اش کمک کند اما تقاضایی که در مقابل لطفش دارد، زندگی این پسر نوجوان را زیر و رو می‌کند....


سیاوش از زمانی که به یاد داشت عاشق کشتی بود. دیدن تشک، شنیدن صدای سوت داوران و تشویق تماشاچی‌ها باعث می‌شد خون به صورتش بدود و همه‌چیز را فراموش کند: پدر معتادش، مادرش که در خانه‌ای با سقف ایرانیتی زندگی می‌کرد، دوستانی که سر چهار راه دستمال و گل می‌فروختند و حتی آن همسایه‌ای که با لباس‌های شیک و تمیز خودش را به ماشین‌های بالای شهر می‌زد تا از آن‌ها برای شکایت نکردن پول بگیرد و به کلاهبرداری کوچک خود فخر بفروشد. کشتی قدرتی داشت که باعث می‌شد سیاوش همه‌چیز را پشت در سالن بگذارد و شاید برای داشتن همین فراموشی کوتاه، نتوانست در برابر پیشنهاد غریبه‌ای که یک بار او را دیده مقاومت کند.

بزرگ‌ترین آرزوی سیاوش، قهرمانی در میادین جهانی کشتی است. او که توان مالی ثبت‌نام در باشگاه را ندارد و تنها با فیلم‌های ضبط شده‌ای که دیده حرکت‌های کشتی را تمرین کرده، تصمیم می‌گیرد در یک مسابقه کشتی شرکت کند. در این سالن، او با نادر و سیامک آشنا می‌شود که برای تماشای مسابقات آمده‌اند. استعدادی که سیاوش در مسابقه از خود نشان می‌دهد باعث می‌شود نادر، کشتی‌گیر سابق جذب این پسر نوجوان شود. او خیلی زود سیاوش را به سالن کشتی می‌برد، کفش و لباس‌های ضروری برای تمرین را در اختیار او قرار می‌دهد و در یک کلام، مانند یک پدر او را زیر پر و بال خود می‌گیرد. سیاوش از یافتن این حامی ثروتمند و توانا خوشحال است، اما زندگی به او نشان داده که هیچ محبتی بدون چشمداشت نیست و نادر خیلی زود این باور او را ثابت می‌کند... .

سالتومهدی افروزمنشنشر چشمهکشتی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید