دوستان سلام!
من شروینم و حالم خوبه؛ امیدوارم شما هم خوب باشید!
این مقاله با همهی مقالههای دیجیتال مارکتینگی که خوندید فرق داره!
- چرا؟!
- چون کاملا ایرانیزه شده و کل ماجرای داستانگویی رو به شب یلدا ارتباط دادم!
علاوه بر تازهکارهایی که هنوز شیوهی داستانگویی رو درک نکردن، به درد خیلی از دوستان حرفهای هم میخوره؛ چون خیلیهامون این تکنیک رو فراموش کردیم!!!
حتما وقتی که اسمی از شب یلدا میاد، یاد قصهها و برنامههای روایی اون شب که بزرگترها تعریف میکنن، میافتید؛ واقعا حس خوبی بهمون میده درسته؟!
این دقیقا قدرت داستانگویی (StoryTelling) هست که برای همهی ما جذابیت داره؛ اما تا حالا فکر کردید که چرا انقدر ما عاشق داستان هستیم؟!
ببینید، ما از بچگی با داستان زندگی کردیم؛ با داستان بازی میکردیم، با داستان غذا میخوردیم و با داستان خوابمون میبرد!!!
حالا هم چیزی تغییر نکرده و هنوز هم عاشق داستان هستیم! اما یه تفاوت کوچولو وجود داره! الان نسبت به هر داستانی واکنشهای خاصی نشون میدیم و از هر داستانی خوشمون نمیاد!
برای اینکه خیلی از بحث خارج نشیم، درباره واکنشمون به داستانهای مختلف در انتهای مقاله چندتا نکته خواهم گفت…
وقتی ما داستانها رو میشنویم، ذهنمون به صورت ناخودآگاه، شروع به تصویرسازی و تجسم میکنه! در این حالت مغز به شدت فعالیت میکنه و مرحله به مرحله، همراه با اون داستان، پیش میره!
مغز ما توی این حالت منتظر رسیدن به انتها و نتیجهی داستانه؛ برای همین، وقتی پدربزرگتون با آب و تاب و کلی طمانینه یه داستان رو تعریف میکنه، خسته نمیشید و تا انتها به صحبتهاش گوش میکنید…
قرار شد که چندتا نکته بگم؛
پس اگه موافق باشید، بریم سراغ جمعبندی و نتیجهگیری…
خب! ممنونم که تا اینجا من رو همراهی کردید؛ در این مقالهی نسبتا کوتاه، سعی کردم به ارزش داستانگویی اشاره کنم.
با استفاده از تکنیک داستانگویی (StoryTelling) میتونید نتایج فروش رو به نفع خودتون دربیارید، مشتریان وفاداری داشته باشید و از همه مهمتر، در شرایط بحرانی ثابت و پایدار بمونید!
امیدوارم که این مطالب به کارتون بیاد و نتایجش رو از مخاطبین عزیزتون دریافت کنید??
شروین ترابیان - تبلیغنویس و بازاریاب محتوا در مجموعه موبایلآباد
واژهها را باید شست؛ جور دیگر باید نوشت...