سلام! من دوباره برگشتم که بنویسم! امروز میخوام راجع به یکی از انتخاب های بد زندگیم بنویسم. پوینت این نوشته اینه که مثل من مسائل ساده رو مهم، و مسائل مهم رو ساده نگیرین :)
شروعش برمیگرده به زمانی که ترم چهارم (کارشناسی) بودم. دقیقا زمانی که دانشجوها شروع میکنن به انتخاب گرایش. من دانشجوی ورودی ۹۸ صنعتی شاهرودم. یادمه اون زمان برنامهنویسیم به طرز شگفتآوری خوب شده بود. درسهای عمومی شرشونو کم کرده بودن و مهندسی کامپیوتر روی خوششو نشون داده بود. ترجیح من بر این بود که برم آیتی بخونم. چون شنیده بودم درسهای مدیریتی خوبی توش تدریس میشه! که البته از اسم دروس هم چنین چیزی برمیومد. منم که عاشق مدیریت کردن و ریاست... اصلا یکی از فانتزیام تو اون دوره همین بود :) (هرچند که تا همین امروز، برای هیچ کاری تو اون حوزه اپلای/تلاش نکردم)
از اون طرف جوان بودم و جاهل و به خودم میگفتم، منی که میخوام در آینده وارد حوزه امنیت بشم( این گرایش در کارشناسی وجود نداره)، چرا باید خودمو اینقدر درگیر طراحی و ساخت و توسعه نرم افزار کنم(کاری که الان درگیرم باهاش =) ). یکی از دروسی که حتی از اسمشم هراس داشتم "طراحی زبان های برنامه سازی" بود. سختافزارم که بیزار بودم؛ چون برای من مباحث سختی داره و واقعا به زور همون چند واحد مرتبط رو یاد گرفتم!
خلاصه که یک هفته مونده به انتخاب گرایش (اون موقع نه انجمن علمی داشتیم و نه دوستی که آیتی بخونه!) از یکی دو نفر پرسیدم آیتی چطوره؟ و خب همه گفتن "خیلی راحته و مباحث خوبی داره" و خب چون حضوری نبود به اساتید دسترسی نداشتم که صحبت کنیم و خب اساتید زیادی نمیشناختم و حتی اساتیدم منو نمیشناختن و اصلا نمیدونستم چیکار کنم. ولی نتیجه این شد که انتخابم آیتی شد.
همون ترم اول استاد سختگیره آیتی، استاد ما شد :) از اونجایی که واحدامو سریعتر پاس کرده بودم، تو اون کلاس فقط من بودم و ورودی های بالاتر... شوک شده بودم!!! درس رو اصلا نمیفهمیدم. باور کنید چیزی که تدریس میشد حتی ذره ای نزدیک به انتظارات من نبود و تا الان که ترم آخرم، هیچکدومشون مشابه انتظارات من نبوده :) خلاصه که ذره ذره امیدم، نا امید شد. حتی به خوندن کتابهای مرجع هم علاقه ای نداشتم که چاله ایجاد شده رو پر کنم. حس منزجر کننده ای بود.
در نهایت از اونجا رونده و از اینجا مونده شدم. نمیدونم... شاید من از اولشم آدم آیتی نبودمD: شایدم دپارتمان آیتی دانشگاه ما ضعیفه. استادای خوبی هم داره ها... شایدم اساتیدش از دانشجوها نا امیدن و اونجوری که باید مباحث رو پیش نمیبرن... نمیدونم درکل من اصلا خوشم نیومد:(
به هر حال، چند روز پیش آخرین امتحان میانترم کارشناسیمو دادم و کمتر از یکماه دیگه فارغ میشم. این ها گذشت و من تمام تلاشمو کردم تا با مطالعه بیشتر و مهارت آموزی، این حس مزخرفی که راجع به اشتباهم دارم رو بپوشونم.