*تو اگر دخترت را بگورش فکنی، خود بسی حرمت داشت،،، نکند با مغز ناقص بفکر آبروئی، طفل معصوم مگر قدرت داشت...
*دخترک بچّه بدیدم، که جُز آن دردِ نگاهش، به نظر خودْ به راه داشت،
او که خود اِنگاری، غُصّه سی ساله ی من را به شکم داشت...
*من کَزو پرسیدم؛ که تو را بَخت چه شد، این چُنین بَد رَوا داشت؟
*او که با سکوت خود پاسخ داد، و به یادِ آن دردِ نگاهش، اشکهایم رَوان داشت...
دخترک را آنچنان مظلوم است، که نظرکرده ی بد را کیفری چون گناه کبیره جزا داشت،،، و چنان معصوم است که دل کافرانش را نگاهش عزا داشت...
*او كه تا ديروزش, همچو ياسى به خود بوئى داشت, اگر امروزش ببيني,
آيه ی يأسى که تنش را چون موئى داشت...
*من که از جهالت قوم در این سی بسی رنجیدم، و شبانگاه كه کابوسْ چو افعیْ به خوابم راه داشت...
*دخترک را آنچنانی سر سفره ی نَحسَش بِنِشسته، که تو با نیم نگاهم بفهمی، خاله بازی را نظر داشت!
آن پدر و مادرش، همه اقوامِ خَـــرَش، آن چُنانی بِنِشَستَند، که بِپُرسی آمار؛ این طَویلَت مگر چند نفر داشت؟!!!
*من اگر حكمت حقّ را به خودم آگاهم، ولی باز این دل رحمم هزاران سؤال در پی داشت...
*لعنتِ خداي و رسولش, بر پدر و مادرش باد, كين چنيني دختركى را دودستي بدادند به دستِ باد...
.
ادامه دارد...
.«تمام اشعار بیش از 25-30 بیت هستند که در وبلاگ ها بصورت خلاصه گویی و قطعه قطعه گذاشته شده»
.* در نهایت خلوص، فروتنی و احترام همیشگی، این شعر رو تقدیم میکنم به تمام دختران و بانوان عزیز جزیره قشم، بخصوص درگهان.