Shirvash
Shirvash
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

بارداری جهل

Pinstagramواتساپ  شعر بارداری جهل  دخترک بچه بدیدم، که جز آن درد نگاهش، به نظر خود به راه داشت،  او که خود انگاری، غصه سی ساله ی من را به شکم داشت...  من کز او پرسیدم؛ که تو را بخت چه شد، این چنین بد روا داشت؟  او که با سکوت خود پاسخ داد، و به یاد آن درد نگاهش، اشکهایم روان داشت...او که با سکوت خود پاسخ داد، و به یاد آن درد نگاهش، اشکهایم روان داشت...  من که از جهالت قوم بسی رنجیدم، و کابوس چو افعی به خوابم راه داشت،  و اگر عظمت حقّ را به خودم آگاهم، ولی باز این دل رحمم هزاران سؤال در پی داشت...،،،ادامه دارد،،،    .واتساپواتساپ  شعر بارداری جهل  دخترک بچه بدیدم، که جز آن درد نگاهش، به نظر خود به راه داشت،  او که خود انگاری، غصه سی ساله ی من را به شکم داشت...  من کز او پرسیدم؛ که تو را بخت چه شد، این چنین بد روا داشت؟  او که با سکوت خود پاسخ داد، و به یاد آن درد نگاهش، اشکهایم روان داشت...او که با سکوت خود پاسخ داد، و به یاد آن درد نگاهش، اشکهایم روان داشت...  من که از جهالت قوم بسی رنجیدم، و کابوس چو افعی به خوابم راه داشت،  و اگر عظمت حقّ را به خودم آگاهم، ولی باز این دل رحمم چو هزاران سؤال در پی داشت...،،،ادامه دارد،،،    .واتساپ
Pinstagramواتساپ شعر بارداری جهل دخترک بچه بدیدم، که جز آن درد نگاهش، به نظر خود به راه داشت، او که خود انگاری، غصه سی ساله ی من را به شکم داشت... من کز او پرسیدم؛ که تو را بخت چه شد، این چنین بد روا داشت؟ او که با سکوت خود پاسخ داد، و به یاد آن درد نگاهش، اشکهایم روان داشت...او که با سکوت خود پاسخ داد، و به یاد آن درد نگاهش، اشکهایم روان داشت... من که از جهالت قوم بسی رنجیدم، و کابوس چو افعی به خوابم راه داشت، و اگر عظمت حقّ را به خودم آگاهم، ولی باز این دل رحمم هزاران سؤال در پی داشت...،،،ادامه دارد،،، .واتساپواتساپ شعر بارداری جهل دخترک بچه بدیدم، که جز آن درد نگاهش، به نظر خود به راه داشت، او که خود انگاری، غصه سی ساله ی من را به شکم داشت... من کز او پرسیدم؛ که تو را بخت چه شد، این چنین بد روا داشت؟ او که با سکوت خود پاسخ داد، و به یاد آن درد نگاهش، اشکهایم روان داشت...او که با سکوت خود پاسخ داد، و به یاد آن درد نگاهش، اشکهایم روان داشت... من که از جهالت قوم بسی رنجیدم، و کابوس چو افعی به خوابم راه داشت، و اگر عظمت حقّ را به خودم آگاهم، ولی باز این دل رحمم چو هزاران سؤال در پی داشت...،،،ادامه دارد،،، .واتساپ

واتساپ



.«شعر بارداری جهل»

*لعنت خدای و رسولش بر پدر و مادرش باد،،، کین چنینی دخترک را دودستی بدادند به دست باد...

.

*تو اگر دخترت را از همان روز عزل بگورش فکنی، خودبسی حرمت داشت،،،نکند باهمان مغزجاهل بفکر آبروئی،طفل معصوم مگر قدرت داشت؟!




*دخترک بچه بدیدم، که جزآن دردِ نگاهش،بنظر خود به راه داشت،،،

او که خود انگاری، غصه سی ساله ی من را به شکم داشت...

.

*من کز او پرسیدم؛ که تو را بخت چه شد، این چنین بد روا داشت؟،،،

او که با سکوتِ خود پاسخ داد،وبیادِ آن دردِ نگاهش اشکهایم روان داشت...

.

*او چنان مظلوم است که نظر کرده ی بد را چون گناهِ کبیره جزا داشت،،،و چنان معصوم است که دلِ کافران را برایش عزا داشت...

.

*دخترک راکه تا دیروزش همچو یاسی تَنَش بوئی داشت،،،

اگر امروزش ببینی، خود همان آیه ی یأسی که تنش چون موئی داشت...

.

*اوکه خود نیز آنچنانی سرِسُفره نحسَش بنشسته، که به یک نیم نگاه این بفهمی خاله بازی را به سر داشت...

و بسی دورو بَرَش، همه اقوام خَرَش، که پدر نیز سرش را، تو بدانی که بِدِل خود آرزوی پسر داشت...

.

*من که از جهالت قوم در این سی بَسی رنجیدم، وشبانگاه کابوس چو اَفعی به خوابم راه داشت...

.

*من که از حکمت حقّ به خودم آگاهم، ولی باز این دل رَحمَم چو بپرسی هزاران سؤال در پی داشت...

. ،،،ادامه دارد،،،

*مجموعه شعرهائی که در وبلاگ قرار داده میشه بصورت قطعه قطعه و خلاصه گویی از شعر اصلیه که هیچکدوم کمتر از بیست بیت نیست،،،

...

اینستاگرام


نماشا

آپارات

واتساپ



شعر بارداری جهلمجموعه شیروششعرشیروشاشعارشیروشمحمود شیروش
وبلاگی جهت انتشار مجموعه اشعار محمود شیروش که بصورت قطعه قطعه و خلاصه گویی در اینجا گذاشته میشه. «هیچکدام از شعرها کمتر از 20-25 بیت ندارند»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید