ویرگول
ورودثبت نام
Shirvash
Shirvash
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

سوژه جان

خلاصه ای از شعر سوژه جانم


*سوژه شد چشمت باز، از برایِ من و اشعار دلم، ای ماهم،


سوژه أن زیباروئی که کج کرده به بازار راهم...


*سوژه وقتی باشد، که دلم را چو چنگیز به غارت ببرد،


سوژه آن است که با رنگ رخش، دل ما را به اسارت ببرد...


*سوژه آن است که بتابد، با شعاعِ صورت خورشیدش،به دلم گرما دهد،


سوژه جان در عَجَبَم، که چطور دُلفینی این همه زیبائی به خود جای دهد...


*سوژه از بهر تو آیم به بازار امروز، ورنَه اینکه خریدم باشد،


سوژه جانم بخرم من نازت، من همانی که خریدار نازت باشد...


*سوژه آن که با دو چشم نازش، دل فَریبد و بیفتد پایش،


سوژه جانم نکند تیری زنی، که به یکباره بمیرم پایش...


*سوژه آن دخترک خوشحالی، که همه بُرکه و رختِ تنش گلدار است،


 س​​​​​وژه آن عطر تنی، که همه رایحه اش خود نشانی ز فردوس خدا است...


،،،ادامه دارد،،،

واتساپ

+تمام اشعار این صفحه بصورت خلاصنویسی و بریده شده از شعر اصلی، گذاشته شده...

سوژه جانمدخت قشمشهر درگهانشعر سوژه جاندخت درگهان
وبلاگی جهت انتشار مجموعه اشعار محمود شیروش که بصورت قطعه قطعه و خلاصه گویی در اینجا گذاشته میشه. «هیچکدام از شعرها کمتر از 20-25 بیت ندارند»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید