پیش از اینکه دست به طراحی بزنیم باید فرهنگ جامعه رو بهخوبی بشناسیم.
«یک عمر، هالیوود فرهنگ رو اداره میکرد اما حالا سیلیکون ولی هست که فرهنگ رو در دست گرفته.» - دامیان مادری (Damian Madray)
بنظر میاد به موضوع تاثیر بلندمدت طراحی بر روی فرهنگ، کمتوجهی شده یا حتی بهتره بگم به نظر من دیزاینرها تاحالا تاثیرات بلندمدت بسیاری روی فرهنگمون گذاشتن که قابل تأمله. مثلن تأثیر طراحی شهر، فضای سبز، مکانهای عمومی، ابزارهای تفریح، خونه، انواع خودرو و ... .
ما شبکههای اجتماعی رو خلق کردیم که مفهوم «دوست» و نحوهی ارتباطات رو تغییر داده. برای مثال توی کشورمون اینستاگرام و یا توی اکثر کشورها فیسبوک به ابزاری برای سازماندهی انقلابها، نشر اخبار معمولی و فوری و البته ایجاد ترند تبدیل شده. اینستاگرام کلمهی «سلفی» (Selfie) رو با یه مفهوم مشترک، جهانی کرد و جایزه و عنوان «واژه سال ۲۰۱۳» رو از طرف دیکشنری آکسفورد از آنِ خودش کرد. همچنین خوبه اشارهای به ابزار فیزیکی استفاده از این شبکه ها بکنیم—آیفون—و سایر گوشیها (اکثریت اندروید در ایران) که امکان نصب اپلیکیشنهای مختلف رو به ما میدن و هر کدومشون به نوبهی خود در تغییر سبک زندگی ما بیتاثیر نبودن.
این محصولها، همه و همه زندگی ما رو آسونتر و ما رو به خودشون وابسته کردن. به معنی واقعی کلمه، «زندگیمون رو ساختن!». مثلن میتونیم با این امکانات، هر لحظه از زندگیمون رو با دوستان خود به اشتراک بگذاریم، دانش رو با انگشتامون جابجا کرده و فقط با چند کلیک، به هر جای دنیا که خواستیم تلپورت (دورنوردی) کنیم. پس تمام این موارد، فرهنگ ما رو ساختن؛ فرهنگی که ما رو دیزاین کرده.
فرهنگ هر جامعه بسیار تاثیرپذیر هست اما نه به این معنی که به صورت کلی در مقابل تغییرات امروزی عقبنشینی کنه. در واقع باید بدونیم که فرهنگها، شکست ناپذیرند.
این یعنی چی؟ بذارید مثال بزنم: گوگل گلس یا همون عینک طراحی شده توسط گوگل، در شروع، نتونست تکنولوژی و فرهنگ رو توی جوامع امروزی با هم وفق بده. در واقع به خاطر عدم بررسی دقیق نقش فرهنگ، نتونست تنظیمات و کاربردپذیری خودش رو اونطور که باید با فرهنگ کنونی جامعه وفق بده و نهایتن این حس رو به مردم القا کرد که داره حریم خصوصیشون رو نقض میکنه. چطوری و چرا؟
برنامه این بود که گوگل گلس به صورت مداوم صداها رو ضبط کنه و بعدن بر اساس اونها، یعنی اطلاعات تحلیل شده، خدماتی رو ارائه بده. گوگل، بابت هر بار ضبط کردن صدا از مردم سوال میکرد یا در واقع بهتره بگیم اجازه می گرفت. این پرسشهای مکرر، حساسیت مردم رو نسبت به این موضوع بالا برده بود. شاید اگر هر بار نمیپرسید، کسی هم براش مهم نبود و با ضبط مداوم صدا توسط گوگل گلس بهراحتی کنار میومد. البته که مردم دوست ندارن حریم خصوصیشون نادیده گرفته بشه ولی درصورت انجام این کار هم نیازی نیست هر دفعه این موضوع به اونها گوشزد شه. مشتریها از همون اول، موضوع ضبط صدا رو پذیرفته بودن. پس سوال بیش از حد، نهایتن موجب نارضایتی بیش از پیش اونها میشد. اما موضوع مهم اینکه، درصورت موفقیت پروژهی گوگل گلس، با چه اتفاقاتی روبهرو میشدیم؟
با این عینک، افراد قادر بودن اطلاعات از پیش ضبط شدهی دیگران رو در مقابل چشماشون ببینن. گوگل این موضوع رو در مقابل حساسیت مردم به نقض حریم شخصیشون میدونست اما طراحی این تکنولوژی رو متوقف نکرد و چند سال بعد، عینک رو برای استفادهی تجاری روانهی بازار کرد.
سریال «آینه سیاه» یه مثال خوب برای بررسی تاثیر این تکنولوژی روی رفتار آدمهاست. توی این سریال با استفاده از تکنولوژی ایمپلنت حافظه، افراد میتونستن فعالیت روزمرهی افراد دیگه رو ببینن، بشنون و ضبط کنن!
حالا تهش ممکن بود چی بشه؛ مردم میتونستن با لیبل مخصوص، افراد نزدیک به خودشون رو ببینن: زن حسود، شوهر دروغگو و ... . خلاصه توانایی رکورد کردن همهچی فراهم میشد.
دیالوگ معروف این سریال رو میشه به بحث گوگل گلس تعمیم داد:
«در آیندهای نزدیک، مردم از یه نوع امپلنت حافظه استفاده میکنن که هر کاری رو که میکنن، هر چیزی رو که میبینن یا هر چیزی رو که میشنون رو ضبط میکنه.—آینه سیاه، فصل 1، قسمت 3.»
به صورت کلی، فرهنگ یعنی رفتار متمدنانه؛ یعنی تمامیت آنچه فرد آموخته و تجربیاتی که از جامعه به او منتقل شده یا به صورت خلاصهتر، رفتار اکتسابی از جامعه.
وقتی طراحی میکنیم، طرحمون یک سری رفتار رو ایجاد میکنه که اون رفتارها به نوبهی خود، تجربههای اجتماعی ما رو در قلب فرهنگ شکل میده.
یعنی تمام چیزهایی که طراحی میکنیم و در اطرافمون با اونها در تماس هستیم، تاثیراتی رو از خود، روی ما به جا میذارن (بهش میگن حلقه بازخورد). این چیزها شامل زبان، شهر، خونه، ابزارآلات، خودرو، مذهب، فعالیتهای ورزشی و ... هستن که در واقع رفتارهای ما رو طراحی میکنن.
این بازخوردها موجب شد واژهی جدیدی به نام «Ontological Design» یا طراحی هستی شناختی توسط Anne-Marie Willis -پروفسور تئوری طراحی در دانشگاه جرمن یونیسیتی در قاهره- ایجاد شود.
ویلیس در این مقاله، درمورد تئوری طراحی هستی شناختی یا Ontological Design میگوید:
«طراحی، یکی از اصول بنیادین بشریت است —ما طراحی میکنیم، یعنی در واقع میسنجیم، برنامه میریزیم و طرح میکشیم بهصورتی که از پیش، اقدامات و ساختمان آن را تصور میکنیم — ما نیز به نوبهی خود، بوسیلهی طرحی که ایجاد کردهایم طراحی میشویم؛ (برای مثال بوسیلهی تعاملاتی که با ویژگیهای ساختاری و مادی محیطهای اطرافمان داریم).
پس این به جنبش دوگانه تبدیل میشود — ما دنیامون رو طراحی میکنیم؛ در عوض جهان نیز همین کار را انجام داده و ما را طراحی میکند.»
«طراحی فراگیر است: آنچه طراحی میکنیم در حال طراحی ما است.» - آن-ماری ویلیس
محصولاتی که با تکنولوژی ایجاد میکنیم رو ما معمولن با بهترین قصد و نیت میسازیم—برای اینکه جزوی از زندگیمون بشن، بهرهوری ما رو افزایش بدن و زندگی بهتری برامون بسازن اما GAFA یعنی گوگل، آمازون، فیسبوک و اپل با رقابتی که دارن، در حال برهم زدن تعادل و این نیتهای خوب هستن. برنارد استیگلر در این خصوص میگه: «سرعت پیشرفت ما (تکنولوژی) بیشتر از سرعت تکامل جامعه است و ما مدلهایی فنی را بر جامعه تحمیل میکنیم که باعث صدمه رساندن به ساختار های اجتماعی، فرهنگی و روانی میشود.» ایجاد اختلال با نیت خوب برای به دست آوردن خروجیهای مورد نظر ما کافی نیست. «ما در نقطه عطفی از تکنولوژی قرار داریم که این موضوع مربوط به همه میشود ولی مسئولیت آن با طراحان، کارآفرینان و مهندسان است تا در این خصوص تفکر کنند که محصولات ما چگونه روابط بین انسانها را تحت تاثیر قرار میدهند.» - دامیان مادرِی
مطالعات نشان داده که اگر این اتفاق نیفته، ما با ریسک طراحی محصولاتی مواجه میشیم که ممکن هست موجب افسردگی، انزوا، ارتکاب اشتباههای فردی و جمعی (مثل انتخاب نامزد بدون صلاحیت در انتخابات) و یا حتی ایجاد نسلی از جوانهای نارسیست شود.
اگر نتیجهی حتی یکی از این مطالعات انجام شده درست از آب در بیاد، پیامدهای ناگواری در پی خواهد داشت. این مورد خیلی خطرناکه. ما باید به صورت جدی در مورد تغییری که یک طرح، ممکنه توی فرهنگ یا جامعه ایجاد کنه، فکر کنیم. بررسی طراحی محصولات به اندازهی جنبههای مهمِ دیگه توی کسب و کار اهمیت داره ولی مسلَّمَن جزو ضروریترینشون هست.
در کشور عزیزمون ایران هم باید به طراحی تجربه کاربری و فرهنگ ایجاد شده توسط اپلیکیشنهای پرکاربرد مختلف توجه کنیم. به عنوان مثال میشه به اپ چند کاره یا همان سوپر اپلیکیشن اسنپ توجه کرد. سوپر اپلیکیشن اسنپ با توجه به فرهنگ ما یعنی علاقهی کاربران به اپلیکیشنهای چندکاره توسعه داده شده. در کشورهای دیگه عمدتن از اپلیکیشنهای چندکاره که چند اپلیکیشن دیگر در دل خود دارن استفاده نمیشه، درواقع استقبال نمیشه. اما با توجه به تحقیقات صورت گرفته و تجارب کسب شده از اپلیکیشنهای مختلف مثل آپ، تصمیم گرفته شده تا خدمات گروه اینترنتی ایران در قالب اپلیکیشن اسنپ برای ایجاد بهرهوری بیشتر و تجربهی بهتر ارائه بشه.
از طرفی مجموعه اپلیکیشنهای کاربردی سرآوا رو داریم که با ارائهی خدمات مفید، به صورت روزمره در مقیاس بالا در حال استفاده هستند. این مثالها برای نشون دادن برتری بین این اپلیکیشنها نیست. برتری رو توی بلند مدت، کیفیت خدمات و تاثیر اونها بر روی فرهنگ مشخص میکنه. از ته قلب امیدواریم که این تاثیرات کاملن مثبت و در جهت رفاه هم وطنامون باشه.
«طراحی، امری فراگیرتر و عمیقتر از چیزیست که طراحان، نظریهپردازان، فیلسوفان و یا افراد عادی میشناسند.» - دامیان مادرِی
سیلیکونولی و سیلیکون بیچ و بخشهای تکنولوژیشون، مهد طراحیهای فراگیر انواع محصولات از جمله اتومبیل، موشک، تلفن همراه، اپلیکیشن، اینترنت، واقعیت افزوده (AR)، واقعیت مجازی (VR)، هوش مصنوعی (AI) هست. اینها همون محصولاتی هستن که «فرهنگ»، منشأ هدایت شدنش رو از اونها میگیره. پس ما باید در مقابلشون آگاه و پاسخگو باشیم. این مورد در خصوص خیلی از استارتاپها و شاید حتی بشه به بعضیهاشون گفت یونیکورنهای (اسبهای تک شاخ) ایرانی، از این موضوع مبرا نیستن.
من معتقدم که میتونیم از تئوری طراحی بر پایهی هستیشناسی برای ایجاد چارچوبی به عنوان راهنمای مسیر طراحیمون استفاده کنیم.
قبل از نوشتن این مقاله، با توجه به علاقهام و اهمیت فرهنگ، تحقیق زیادی در مورد فرهنگ و تاثیرش بر روی طراحی محصولات موفق و همچنین انتخاب چارچوب مناسب برای طراحی کردم و عقیده دارم فرهنگ تاثیر زیادی روی طراحی ما داره، پس من تفکر فرهنگی رو به عنوان چارچوبی برای طراحی پیشنهاد میکنم.
«تفکر فرهنگی ذهنیتیست در جهت مشاهدهی فعالانهی رفتارهایی که یک طرح ایجاد میکند. همچنین تأثیر آن طرح بر روی فرهنگ ما و تکرارش برای تعاملات بهتر انسان در جامعهی ما.» - دامیان مادری
تفکر فرهنگی، رفتار محور است. تمرکز تفکر فرهنگی بر روی فعالیتهاییست که در طراحی اتفاق میافته و در مقیاس خودش تاثیرش رو ارزیابی میکنه. برای مثال تاثیرش بر روی فرهنگ ایجاد شده.
سادهتر بگم برای درک رفتارهایی که هر طرح ممکنه ایجاد کنه، باید ببینیم قصد داریم با اون طرح توجه کاربرها رو به چی جلب کنیم و اون رو بهصورت دقیق بررسی کنیم. به عنوان مثال هدف فیسبوک این هست که ارتباطات رو توی دنیا بیشتر کنه. اما دقیقا چه نوع ارتباطی؟ معنی ارتباط چیه؟
ساختار فیسبوک برای به اشتراک گذاشتن اخبار طراحی شده، به طوری که کاربران رو مجاب کنه مدام صفحه رو اسکرول کنن و درگیری بیشتری با این سیستم داشته باشن. به نظر «تریستان هاریس»، اونا دارن توجه کاربران را میربایند. توجه، در واقع رابطهای هست بین کنترل هوشیاری و الگوهای عکسالعمل که توسط سیستم روانشناسی یا محیط پیرامون ما تعیین شده. طرحهایی مثل فیسبوک قصد دارن با ربودن توجه، رفتاری رو در شما ایجاد کنن که به صورت مداوم با موبایلتون درگیر و «در ارتباط» باشید. چرا؟ بدون شک میدونیم که انسان موجودی اجتماعیست و نیاز داره با بقیهی انسانها در ارتباط باشه. پس از طریق تمرکز روی این نیاز حیاتی میشه به اهداف سودآور برسن.
باید چارچوبی تعیین کنیم که طبق اون چارچوب بتونیم قبل از شروع به این مسائل فکر کنیم و بهخوبی تمام ابعاد طراحیمون رو نسبت به تکامل اجتماعی و نیاز افراد بسنجیم. با این کار میتونیم طرحهای عمیقتری ایجاد کنیم.
حسن ختام اینکه:
«تفکر طراحی» انسان-محور هست و روی مشکلات فردی و حل اونها و سپس انجام بررسیهای لازم برای پیدا کردن انسانهای بیشتری که با اون مشکلات دستوپنچه نرم میکنن، تمرکز داره. این نوع تفکر فوقالعادهست و طی سالها نتیجههای خوبی رو به دست داده؛ هر چند، این چارچوب یعنی تفکر طراحی، فرصت کمی برای فکر کردن درمورد تاثیرات طولانی مدت نوآوریهای جدید روی انسان به ما میده.
«طراحی چرخهای یا چرخشی» چارچوب جدیدیه که طراحان رو تشویق میکنه محصولاتی رو ایجاد کنن که تا مدتها در یک لوپ و چرخه بمونن و برای بیزینس مدلهایی مفید هست که حذف اتلاف و ضایعات رو تشویق میکنن.
خیلیها عقیده دارن آینده دیزاین، طراحی چرخهای هست. طراحی چرخهای بر مصرف هوشمندانهی منابع طبیعی تاکید داره. به عنوان مطالعه موردی (Case Study) میشه به استارتاپ Local Roots اشاره کرد که مصرف بسیاری از منابع طبیعی رو کم و بهینه کرده. مثلن ۹۷٪ آب طی یک سال کمتر مصرف میشه. - لینک کلیپی از این تیم در یوتیوب
استفاده از این نوع دیزاین عالیه و یک نوآوری در اکوسیستم استارتاپی محسوب میشه. با این که در دیزاینش تفکر اجتماعی رو مدنظر قرار ندادیم.
«تفکر فرهنگی» مفهومی عمیقتر و تکمیل کنندهی دو فریمورک بالا یعنی تفکر طراحی و طراحی چرخهای هست، چون تعهد تیم رو در قبال ادا کردن مسئولیتی اجتماعی که توضیح داده شد یعنی ایجاد تاثیر مثبت در جامعه نشون میده. هر تیمی که خودش رو اینطوری وفق بده، داره یه پیام روشن به جامعه میده: نحوهی پیشرفتمون برامون مهمه!
امروزه نمیتونیم از اهمیت طراحی چشمپوشی کنیم. چرا که دیزاین اکثر مشکلات انسانها و محیطهای اطرافشون رو برطرف میکنه.