همواره محتوا های اقتباسی، با استقبال گسترده ای همراه هستند. با این وجود، همه ی آنها موفق به کسب رضایت طرفداران خود نمی شوند. فصل اول سریال "The Last of Us"، به کارگردانی جرمی وب و کریگ مازین و تهیهکنندگی رز لام، با انتظارات زیادی همراه بود، چرا که این سریال، اقتباسی از یک بازی ویدیویی پرطرفدار با همین نام صورت گرفته بود. اقتباسی که در نهایت، ختم به شکست این سریال شد. به بهانه ی انتشار تریلر فصل دوم این سریال، در این مقاله، به بررسی و نقد جنبههای مختلف فصل اول آن میپردازیم.
سریال آخرین بازمانده از ما محصول آمریکا در سال 2023 است که توسط جرمی وب و کریگ مازین کارگردانی شده. از بازیگرانی که در این سریال اکشن و ماجراجویی به ایفای نقش پرداختهاند میتوان پدرو پاسکال، بلا رمزی، گابریل لونا، مرل دندریج، جفری پیرس، آنا تورو و نیک آفرمن را نام برد.
فیلمنامه و سناریو:
نخستین و شاید چشمگیرترین نقطه ضعف فصل اول سریال، تغییرات اساسی در داستان اصلی بازی است. بازی "The Last of Us" به دلیل روایت قدرتمند و عمیقش شناخته میشود، اما سریال با اعمال برخی تغییرات نهچندان ضروری و تحریفهای عمده، از اصالت داستان فاصله گرفت. این تغییرات -که به نظر میرسد بیشتر با هدف هماهنگی با تمها و موضوعات اجتماعی معاصر اعمال شدهاند- گاه به پیچیدگی و عدم قطعیت در داستان منجر میشوند. به عنوان مثال، شخصیتپردازی جوئل با تغییراتی مواجه شده که برخی از طرفداران بازی حس میکنند این تغییرات به جای توسعه شخصیت، از غنای وی کاسته است.
بارزترین این تغییرات در زمینه تمهای همجنسگرایی به چشم میخورد. هرچند افزودن لایههای مختلف به شخصیتها میتواند یک حرکت مثبت تلقی شود، اما در اینجا به نظر میرسد این اقدام بیشتر از آنکه بر عمق شخصیتها بیفزاید، به عنوان یک المان بحثبرانگیز و حاشیه ساز عمل کرده است. این موضوع نهتنها با شخصیتپردازی اصلی تفاوت دارد، بلکه در برخی موارد به نظر میرسد نقش تحمیلی در داستان ایفا میکند و باعث میشود داستان از مسیر اصلی خود منحرف شود.
کارگردانی:
کارگردانی سریال به تسلط و حرفهای بودن جرمی وب و کریگ مازین اشاره دارد، با این حال در بسیاری از لحظات نشانی از عدم انسجام کلی دیده میشود. در بخشهای درام، لحظاتی وجود دارد که به درستی میتواند احساسات مخاطب را جلب کند؛ ولی در مقابل، بخشهای دیگری نیز وجود دارد که کلیشهای و تکراری به نظر میرسند. این مشکل در سکانسهای بحرانی، که تماشاگر از یک اقتباس پرفروش انتظار تعلیق و هیجان بیشتری دارد، بیشتر به چشم میخورد. سریال گاه در ایجاد این احساسات ناکام میماند و بسیاری از صحنههای درام و اکشن از قدرت لازم برای ایجاد هیجان و جذابیت برخوردار نیستند.
فیلمبرداری:
فیلمبرداری به رغم تلاشهای قابل توجه برای خلق مناظری زیباییشناسانه و نمایش دنیای پساآخرالزمانی، در بخشهایی از سریال با یکنواختی و تکرار مواجه است. تکنیکهای استفاده شده برای به تصویر کشیدن ویرانههای شهرها و طبیعت رها شده به خوبی نشان دهنده وضعیت پس از فاجعه هستند، اما در بسیاری از موارد، این تکنیکها به یکنواختی می انجامد. انتظار میرفت که ابتکار بیشتری در قاببندیها و ایجاد تصاویر نو و متفاوت صورت گیرد، تا تماشاگر به خوبی با فضای منحصر به فرد این دنیا همراه شود.
موسیقی متن:
موسیقی یکی از نقاط قوت سریال است که توانسته است با حفظ فضای بازی the last of us، خود را به عنوان مکملی موثر در ارتقاء تجربه عاطفی و تنش داستان مطرح کند. استفاده از قطعات موسیقی که دارای تنوع لازمه هستند، به ایجاد یک تجربه شنیداری غنی کمک کرده است. البته، گاها شاهد برخی ناهماهنگیها در تطابق موسیقی با لحظات کلیدی داستان هستیم. این ناهماهنگی میتواند تاثیر احساسی لحظات خاص را تحت تاثیر قرار دهد (یعنی در شرایطی که موسیقی باید توجه تماشاگر را به اوج داستان معطوف سازد، ناکام می ماند).
تدوین:
تدوین در این سریال به گونهای اجرا شده است که تقریبا میتواند پیچشهای داستانی و برشهای زمانی را مدیریت کند. در عین حال -به ویژه در صحنههای اکشن- یکپارچگی و هماهنگی تدوین گاه دچار نقص میشود. افت و خیزهای بیمورد و برشهای سریع بدون توجه به روند داستان، ممکن است برخی از سکانسها را بیش از حد تصنعی جلوه دهد و باعث سردرگمی تماشاگر گردد. به علاوه، در برخی صحنههای کلیدی، ویرایش غیرمنطقی یا ناهماهنگ میتواند موجب از بین رفتن تعلیق و کاهش تأثیرگذاری احساسی سکانس شود.
بازیگری:
بازیگری یکی دیگر از جنبههایی است که تاحدی از ابتکار و خلاقیت خالی است. گرچه بازیگران تیم توانستهاند در برخی نقشها به خوبی عمل کنند، اما در بسیاری از موارد، انتخابهای غیرمتناسب برای نقشهای کلیدی، به داستان آسیب رسانده است. به عنوان مثال، شخصیتپردازی جوئل، بهعنوان یکی از پایههای اصلی داستان، به اندازه بازی ویدیویی، قوی و واقعی احساس نمیشود. این موضوع تا حدودی به دلیل تغییرات اعمالشده در ابعاد شخصیتی وی است؛ که از تأثیرگذاری و عمق شخصیت کاسته است.
همچنین، برخی از شخصیتهایی که طرفداران بازی؛ عاشقانه با آنها آشنا شدهاند، در این اقتباس تلویزیونی نتوانستهاند همان حس آشنایی و توجه را به خود جلب کنند. این امر، تا حدی به دلیل بازیگردانی غیرحرفه ای و تا حدودی به دلیل انتخاب نامناسب بازیگران فرعی است که بعضاً نمیتوانند با حرکات و بیان خود اثر مثبت و لازم را به جا بگذارند.
جلوههای ویژه:
جلوههای ویژه نیز علیرغم امکانات فنی بالا و بودجه قابل توجه، در برخی صحنهها از کیفیت قابل انتظار برخوردار نیستند. موجودات و مناظر طراحی شده برای دنیای آخرالزمانی گاهی اوقات به وضوح مصنوعی و ناتمام به نظر میرسند. در حالی که برخی مناظر زیبا و الهامبخش ارائه میشوند، برخی دیگر -خصوصاً در صحنههای شلوغ و پرجزییات- نیاز به پرداخت بیشتری دارند. ترکیبی از واقعگرایی و مشهود بودن جلوهها باعث میشود که مخاطب بهراحتی نتواند خود را در دنیای سریال غرق کند.
فصل اول سریال "The Last of Us" با وجود تلاشهای فراوان و پتانسیل بالای داستانی، به دلیل کاستیهای ذکر شده نتوانسته است به انتظارات کامل مخاطبان پاسخ دهد. در حالی که برخی جنبهها مانند موسیقی و برخی بخشها با کیفیت ارائه شدهاند، جنبههای دیگر نظیر فیلمنامه، کارگردانی، و تیم بازیگری همچنان نیاز به توجه و بهبود دارند.
با این حال، این سریال همچنان توانسته است بخشی از حس و حال و فضای آخرالزمانی بازی را منتقل کند و برای طرفداران جدید و قدیمی بازی تجربهای دیدنی بهحساب آید، ولی انتظار میرفت که با دقت، و تعهد بیشتری به منبع اصلی نزدیک شود. شاید در فصلهای آینده این سریال بتواند با بهرهگیری از بازخوردهای موجود و دقت بیشتر در بیان داستان و جزئیات، شاهد اثری به یادماندنی و جذاب، در این ژانر بود.
ممنون از توجه شما