در میان خزعبلاتی که این روزها با نام سریال در حال پخش از شبکه های نمایش خانگی هستند، به تماشای “خاتون” اولین سریال تینا پاکروان نشستم و میخواهم چند خطی درباره این سریال بنویسم. در طول این نوشته اشاراتی به داستان خواهم داشت پس اگر میخواهید داستان سریال برای شما بکر باقی بماند،بهتر است خواندن ادامه مطلب را به بعد از دیدن سریال واگذار کنید.
خاتون سریال خوش آب و رنگی است. منظورم از خوش آب و رنگی تنها بازیگران معروفِ زیادش نیستند، بلکه منظورم بیشتر فضای سریال و سکانس هایی است که بعضی از آنها مانند یک تابلوی نقاشی دلبرا هستند.پس در درجه اول می توان از دیدن تصاویر زیبای سریال لذت برد. اما اگر بخواهیم از این پوسته ظاهری گذری کرده و کمی عمیق تر بشویم خاتون، مخاطبانِ جدی را پس می زند.
اگر کسی مثل من عاشق سینمای ایران باشد و دلش برای دیدن یک سریال خوب لک زده باشد، با مارکتی که الان در دسترس است،(زمان نگارش این نوشته ابتدای سال ۱۴۰۱ است)،انتخابِ خاتون، انتخاب دور از ذهنی نخواهد بود.
شروع تیتراژ با نمایش ین بیت است:
نیست نشان زندگی، تا نرسد نشان تو.
خب مشخصاً برای ما روشن می شود که با یک اثر عاشقانه طرف خواهیم بود اما بلافاصله بعد از این بیت ،این جمله با خط نستعلیق روی صفحه نقش می بندد:
تقدیم به کسانی که برای این خاک شجاعانه جنگیدند.
پس با یک اثر حماسی هم طرفیم. اصلا با این سبک جملات در ابتدای سریال ها یا فیلم ها مشکلی ندارم اما چیزی که روی مُخم است، این است که چرا دو جمله مختلف در ابتدای سریال! یعنی کارگردان نتوانسته یک جمله یا شعر را برای ابتدای سریال و احتمالا برای بیان مفهومی که قصد داشته بیان کند، انتخاب نماید یا شاید چیزی بوده که من نفهمیدم! حداقل آسیبی که اثر از این دو جمله خورده این است که تاثیر گذرای آن ها را کمتر کرده و یا حتی از بین برده است.
قسمت اول خاتون بیشتر حول محور معرفی شخصیت ها گذشت که البته اصلاً در نیامده بود! از اشکان خطیبی گرفته که به نظرم انتخاب او برای این ایفای نقش ،کاملا اشتباه بود.(خیلی خودم را جدی گرفته ام!کسی که هیچ چیز از سینما نمیداند را چه به این حرف ها!). به هیچ عنوان نتوانستم با شیرزاد(با بازی اشکان خطیبی) به عنوان یک خان زاده و سرگرد ارتش رضا شاه ارتباط برقرار کنم و از همان قسمت اول با او زاویه داشتم! همچنین بازی اغراق شده مادر شیرزاد هم بد جور توی ذوق می زد. از این ها که بگذریم افتتاحیه سریال خصوصاً در بیست دقیقه ابتدایی، نوید یک سریال آبکیِ بزک شده را می داد. بعد از افتتاحیه سریال کمی قوی تر جلو می رود و بعد کمی بهتر می شود و در انتها با سکانس حمله هوایی شوروی به ایران تقریبا یک پایان خوب را رقم می زند و مخاطب را تشنه اتفاقات قسمت بعدی نگه می دارد.
سریال در دوران بسیار ملتهب و مهمی در تاریخ ما روایت می شود.دوران جنگ جهانی دوم، اشغال ایران، قحطی بزرگ، انتقال قدرت بین رضا شاه و محمد رضا شاه و کلی اتفاقاتی که زاییده این موارد هستند و از این بابت سکانس پایانی قسمت اول،نوید پرداخته شدن به این موارد را به ما می دهد(خصوصا با دیدن جمله دوم در تیتراژ سریال)
اما درست در قسمت دوم و در زمانی که منتظر دیدن اتفاق های ملتهب هستیم. سریال به دنبال طی کردن مسیر خود است. به دنبال زندگی و کارهای خاتون و افراد پیرامون او. در سریال به هیچ عنوان جنگ نمی بینیم. از قحطی چیزی نمی بینیم. کافه ها و رستوران ها دایر هستند، کتابخانه ها باز هستند و مهمانی ها به راه. چیز زیادی از جنگ و مقاومت مردم هم نمی بینیم. به جز تلاش های کودکانه شخصیت اصلی فیلم یعنی خاتون و دار و دسته اش.
در این سریال با تاریخ هم نمی توانیم ارتباطی برقرار کنیم. دیالوگ ها و از آن مهم تر روابط بین آدم ها، امروزی است. این طور به نظر می آید که شخصیت هایی از زمان حال، با پوشیدن لباس های قدیمی مشغول صحبت با هم هستند! این ها ایرادات جدی است که به فیلم نامه و البته اجرا وارد است. و البته به نظر من "تینا پاکراوانِ" فیلمنامه نویس، خیلی نسبت به "تینا پاکروانِ" کارگردان عقب است. فیلمنامه ارتباطی با تاریخ و خصوصا آن دوران ندارد و اینطور به نظر می رسد تلاش زیادی هم برای مطالعه نشده و یا اصلا دغدغه ای وجود نداشته است. گاف های تاریخی زیادی می بینیم و به نظر نمی رسد اصولاً فیلم دِینی به تاریخ و اتفاقات آن داشته باشد و صرفا به دنبال پیگیریِ مثلاً قهرمانِ فیلم، "خاتون" است و دنیا را از دید او به ما نمایش می دهد.این اتفاقات میتوانست پنجاه سال قبل یا حتی پنجاه سال بعد هم بیفتد!
قهرمان داستان (البته اگر خاتون را قهرمان بدانیم که به نظر من نیست!) زنی که متعلق به این فضا نیست و در داستان وصله ای ناجور است. و اکثر کنش هایی که انجام می دهد بیشتر از آنکه هدفمند یا قهرمانانه باشد، از سر بی عقلی است و همیشه منجر به دردسر می شود.
شخصیت اصلی سریال،خاتون، با بازی نگار جواهریان است. در سریال تلاش شده که خاتون به عنوان نماینده زنان پیشروی ایران در دهه بیست باشد.زنانی که از کلیشه های زمان خود فاصله گرفته و به دنبال احقاق حق از دست رفته خود هستند. جدا از اینکه این ظلم ها قابل انکار نیست اما همانطور که پیشتر هم گفتم، نوع شخصیت پردازی خاتون ارتباطی با زمان اتفاق افتادن وقایع ندارد. خاتون بیشتر از اینکه در نقش قهرمان باشد یک شخصیت خرابکار، خودخواه و دست وپاچلفتی به ما شناسانده می شود. با یک سهل انگاری باعث می شود بچه اش به علت بیماری فوت شود. (نکته جالب این است که اولین و آخرین مواجه جدی ما با بیماری تیفوس در فیلم، مبتلا شدن برادر شیرزاد و پسر او و فوت شدن هر دو تای آن هاست و دیگر گویی نشانی از بیماری دیده نمی شود!). سهل انگاری بعدی او در لو دادن مکان دوستان مبارزش است که به کشته شدن بیشتر آن ها از جمله دوست صمیمی او می شود. در ادامه رفتن او به تهران و سایر ماجرا ها هم اثراتی از خرابکاری او دیده می شود که منجر به کشته شدن و دستگیری آدم های زیادی می شود! بر خلاف خواست فیلم نامه که احتمالا میخواهد خاتون را نماینده زنان قوی معرفی کند، چیزی که درآمده بیشتر یک آدم دست وپاچلفتی نیست که تمام آدم ها باید به دنبال نجات او و جمع کردن خراب کاری هوایی باشند که او درست کرده و این تا پایان داستان که جمعیت زیادی برای نجات او از کشته و دستگیر می شوند ادامه دارد.(از لهستانی گرفته تا ارتشی ها و مبارزین مردمی.اصلا گویی در انتها همه برای خاتون می جنگند نه کشور. خواهشاً نگویید که اسم بچه خاتون ایران است و در واقع این نمادی است از میهن. فهمیده ام که مقصود این بوده اما این مفهوم در حد یک شوخی گل درشت باقی مانده!).
نکته منفی بزرگِ بعدی، سیر تحول و اصولاً رفتارهای شیرزاد است که اصلا برای ما قابل فهم نیست.اینکه چه منطقی پشت کارهای اوست یا اینکه چه طور تحول شخصیتی در او رخ میدهد را نمیفهمیم.البته اشکان خطیبی تلاش خود را برای این نقش کرده اما باز هم به قول معروف ,"درنیامده"!
درباره این سریال همچنان می شود صحبت کرد،اما می خواهم سخت کوتاه کنم. سکانس های زیبا ،قاب بندی های رنگارنگ،چند بازی خوب (مثلاً مهران مدیری یا بازی فوق العاده بابک حمیدیان که یک نقش منفی عالی را بازی کرده و سایه ترس از او از زمان ورود تا پایان بر روی تمام لحظات قرار گرفته) از نکات خوب سریال است.من به این سریال از ده نمره، سه میدهم. دوست دارم نظرات شما را هم بدانم.. من به عنوان یک مخاطب،نمره چهار از ده را به این سریال میدهم.به هر حال سریالی بود که ترغیب شدم درباره اش چند خطی بنویسم. مشتاق شنیدن نظرات شما هستم.
خوب باشید.