به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، توضیحات مختصری در رابطه با سرزمین فدک، قضیهی مشهور آن، تصرّف آن توسط اصحاب سقیفه، و چرایی و چگونگی حضور حضرت فاطمه در مسجد و ایراد خطبه توسط ایشان که به «حدیث فدک» یا «خطبه فدکیه» مشهور شده ارائه میگردد.
«فدک»؛ سرزمین، دهکده یا شهری خوش آبوهوا و حاصلخیز در سرزمین حجاز و در شرق خیبر و حدود ۱۶۰ کیلومتری شمال مدینهی منوره است که دارای چشمهها و قناتهای پر آب، نخلستان و نخلهای فراوان و اراضی بسیاری بوده است.
امروزه فدک در شهر الحائط در استان حائل کشور عربستان سعودی واقع است و همچنان با همان نام، و کموبیش با همان آبوهوا، و تا حدودی با همان نخلستانهای آباد و نخلهای سرسبز در منطقهی تفتیدهی عربستان برقرار است.
فدک در صدر اسلام، محل سکونت یهودیان بود و با توجه به موقعیت استراتژیکش، محلی برای اتّکای نظامی یهودیانِ حجاز به شمار میآمد. اهالی فدک بهخاطر همان موقعیت ویژه، قلعههای نظامی خود را در اطراف آن ساخته بودند.
در سال هفتم هجرت که سپاه اسلام به فرماندهی حضرت رسول و جانفشانیهای مولا امیرالمؤمنین علیهما السّلام و مجاهدان اسلام در جنگ خیبر، منطقهی خیبر و قلعههای آن را فتح کرد، یهودیان ساکن در قلعهها و مزارع فدک وقتی خبر سقوط و فتح خیبر -که دارای قدرت قابل ملاحظهای بود- و نیز تسلیمشدن یهودیان در برابر مسلمانان را شنیدند، از ترس و وحشتی که در دلشان افتاده بود و حتی پیش از آنکه سپاه اسلام راهی فدک شود، نمایندگانی نزد پیامبر اسلام فرستادند و از ایشان خواستند که با آنان هم مانند خیبریان بزرگوارانه رفتار کند. آنان سرانجام به تسلیم و مصالحه راضی شدند و طبق قرارداد صلحی که با پیامبر بستند، بیجنگ و خونریزی آن منطقه را تسلیم رسول خدا کردند.
به اتّفاق مورّخان، محدّثان و فقهای شیعه و سنّی، فدک از اراضی «مفتوحة صُلحاً» به حساب میآید که اصطلاحاً «فَیْء» شمرده میشود و از انفال است که مسلمانان در بهدست آوردن آن هیچگونه نقشی نداشته و جنگ و لشکرکشیای نکردهاند.
حکم چنین اموال و سرزمینهایی در آیه ششم سوره حشر بیان شده است:
﴿و آنچه را خدا از آنان (=یهود) به رسولش بخشیده و بازگردانده، چیزی است که شما برای بهدست آوردن آن زحمتی نکشیدید، نه اسبی تاختید و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هرکس بخواهد مسلّط میسازد﴾.
همهی مذاهب اسلامی و بلکه تمام امّت اسلامی معتقدند -و احدی برخلاف آن سخن نگفته است- که فَیء از جمله فدک، مِلک شخصی، خاص و خالص رسول خداست و هیچیک از مسلمانانِ نسل حاضر و نسلهای آینده سهمی در آن ندارند و بسیاری از علمای شیعه و سنّی به این مطلب تصریح کردهاند.
همچنین به اتّفاق علمای شیعه و به اعتراف بسیاری از مفسّران، محدّثان، متکلّمان و فقیهان سنّی، با نزول آیهی ﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبیٰ حَقَّهُ؛ پس حق خویشاوند را بده﴾ (اسراء؛ ۲۶) حضرت محمد به دستور خدا و در زمان حیات مبارکش فدک را بهعنوان بخشش، عطیّه، هبه، نحله، اقطاع به دخترش فاطمه زهرا تملیک نمود. رسول خدا بر تحویل فدک به دخترش فاطمه، علی، اُمّ أیْمَن و غلامش را شاهد گرفت.
طبق شواهد و مدارک مسلّم و قطعی تاریخی و روایی، از همان سال هفتم هجری و در زمان حیات پیامبر، حضرت زهرا به عنوان مالک فدک آن را مورد بهرهبرداری قرار داد و درآمد حاصل از آن را برای عمران و آبادانی شهر و رفع مشکلات نیازمندان و جامعهی اسلامی به مصرف رسانید.
نکتهی مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که حضرت رسول، فدک را به فاطمه زهرا تسلیم و تحویل داد، نه آن که صِرف هدیه و هبه باشد، بدون تحویل و تسلیم.
فدک همواره در تاریخ دارای شأنی بزرگ و ویژه، و ارزش معنوی و اقتصادی تعیین کنندهای بوده است. گذشته از جایگاه نمادین فدک که نماد ولایت و حقانیت اهلبیت و سند مظلومیت فاطمه و علی سلاماللهعلیهما به شمار میرود، از نظر مادی و اقتصادی هم یک زمین کوچک یا یک مزرعهی عادی نبوده است، بلکه یک ثروت و سرمایهی عظیم اقتصادی بهشمار میآمده است که میتوانسته حکومت اسلامی را پشتیبانی و حمایت کند.
شواهد این مطلب هم آن است که؛
- در اسناد و منابع تاریخی از فدک به عنوان مزرعه، بُستان، عَقار یا حائط و مانند آن تعبیر نشده، بلکه از آن به قریه، بلده و شهر نام برده شده که دستکم باید گفت یک دهکده بوده است.
- برخی منابع، درآمد سالانهی فدک را بین ۲۴ تا ۷۰ هزار دینار تخمین زدهاند. برخی دیگر، نصفِ درآمد سالیانهی آن را ۲۴ هزار دینار نوشتهاند.
- و نیز دربارهی قناتها، چشمهها و نخلستانهای آن گفتهاند: نخلهایش به اندازهی نخلهای کوفه در قرن ششم هجری بوده است.
- شاهد دیگر در وسعت و گسترهی جغرافیایی فدک و ارزش مالیاش این که معاویه در زمان حاکمیتش (۴۱-۶۰ ق) آن را به سهبخش تقسیم و به سهنفر -مروان بن حَکَم، عمرو بن عثمان و یزید بن معاویه- داد! پس بایستی همانمقدار هم ثروت عظیمی بوده باشد که امیران زیادهخواهی مثل مروان، یزید و عمرو بن عثمان را قانع کرده است.
پس علاوه بر شأن و منزلت نمادین فدک، ارزش مالی و اقتصادی آن هم به میزانی بوده است که میتوانسته پشتوانهی دولت و حکومت باشد و با عنایت به همین علّت، رسول خدا آن را در اختیار دخترش و فرزندان او قرار داد تا با سرمایهی عظیم مالی و اقتصادی فدک، دولت و حکومت اسلامی را اداره کنند.
و دقیقاً به همین خاطر است که اصحاب سقیفه در پی تصاحب خلافت، به تملّک و تصرّف فدک اقدام کردند و به هیچعنوان حاضر به پسدادن آن به صاحب اصلیاش نشدند و حتی اعلام کردند:
«ادارهی حکومت بدون فدک ممکن نیست»
و یا گفتند:
فدک را پس نخواهند داد، مگر آن که گردنشان با ارّه زده و بریده شود!
این ماجرا اشاره به گرفتن و غصب دهکدهی فدک از حضرت زهرا سلاماللهعلیها توسط ابوبکر -خلیفهی اول- بعد از رحلت پیامبر دارد.
فدک تا زمان رحلت پیامبر (۱۱ ق) در دست حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود و افرادی بهعنوان وکیل، کارگزار و کارگر در فدک کار میکردند.
بعد از واقعهی سقیفه و انحراف مسیر ولایت الهی و به خلافت رسیدن ابوبکر، او اعلام کرد فدک ملک کسی نیست، از این رو آن را به نفع خلافت خود مصادره کرد. مالکیت فدک در دوران خلفای بعد از ابوبکر -عمر و عثمان- نیز به خاندان پیامبر بازنگشت.
همچنین طبق گفتهی منابع، ابوبکر علاوه بر فدک، باغهای هفتگانه را نیز از فاطمه گرفت. این باغها اموال شخصی یهودی به نام مخیریق بود که اسلام آورد و وصیت کرد که اگر در جنگ کشته شد، باغهایش از آنِ پیامبر باشد. او بعد در جنگ اُحُد به شهادت رسید و پیامبر نیز این هفت باغ را با فدک به دخترش فاطمه بخشید. وی همچنین خمس غنایم خیبر -که عطیّهی پیامبر بود- را هم غصب کرد!
بعد از تصرّف فدک، و قبل از حضور در مسجد و ایراد خطبه، حضرت زهرا علیها السّلام مراحل مختلفی را گذراندند تا با احقاق حق نیازی به حضور در مسجد پیدا نکنند؛ از این رو امیرالمؤمنین علیهالسلام و عباس بن عبدالمطّلب -و شاید افراد دیگری- را به نمایندگی برای مطالبهی حقّش نزد ابوبکر فرستاد و چون خلیفه بیاعتنایی کرد و جوابی نداد، در وقتی دیگر خود حضرت به همراه عمویش عباس و یا همسرش علی با ابوبکر گفتوگو کرد.
در این گفتوگوها که در منابع تاریخی و روایی نقل شده، آمده است؛
ابوبکر در جواب فاطمه گفت: از پیامبر شنیده است که اموالش پس از او به مسلمانان میرسد و از او میراثی نمیماند. حضرت فاطمه پاسخ داد: پدرم این مِلک را به من بخشیده است.
در برخی از این گفتوگوها ابوبکر برخلاف موازین و قوانین قضایی، از حضرت فاطمه برای اثبات آنکه پیامبر فدک را به او بخشیده است شاهد خواست. طبق نقل منابع مختلف حضرت امیر علیهالسّلام و امّ أیمن بر این اتفاق شهادت دادند. برخی منابع دیگر، شاهدان را امّ أیمن و یکی از مَوالی و غلامان پیامبر و نیز برخی دیگر حضرت امیر، امّ أیمن و حسنین را بیان کردهاند. خود حضرت زهرا هم بحث ارث را مطرح کردند که ابوبکر باز هم نپذیرفت. و یا طبق برخی گزارشها پذیرفت و کاغذی نوشت تا کسی به فدک دستدرازی نکند. ولی وقتی فاطمه از آن مجلس بیرون آمد، عُمَر بن خطّاب -خلیفهی دوم- او را دید و نوشته را گرفت و پاره کرد! بنابر نقل برخی منابع سنّی، ابوبکر شاهدان فاطمه را نپذیرفت و دو مرد را برای شهادت طلبید!
إبن أبیالحدید -عالم سنی- در همین رابطه میگوید:
از ابن فارقی -مدرّس بغداد- پرسیدم: آیا فاطمه راست میگفت؟ وی گفت: آری. پرسیدم پس چرا ابوبکر فدک را به او نداد؟ گفت اگر چنین میکرد فردا خلافت را برای شوهرش ادعا میکرد و ابوبکر نمیتوانست سخنش را نپذیرد؛ چرا که دربارهی فدک حرف او را بدون شاهد پذیرفته بود». إبن أبیالحدید در ادامه مینویسد: «ابن فارقی اگرچه به شوخی این سخن را گفت، ولی حرفش صحیح بود.
پس از مصادرهی فدک توسط ابوبکر و عمر و اصحاب سقیفه، مولا امیرالمؤمنین به مسجد آمد و در حضور مهاجر و انصار به ابوبکر اعتراض کرد که چرا فاطمه را از چیزی که پیامبر به او بخشیده، منع کرده است. پس از آن ابوبکر، شاهدِ عادل طلبید، که حضرت امیر استدلال کرد:
اگر چیزی در دست کسی باشد و دیگری مدّعی آن شود، فرد مدّعی باید برای خود بیّنه و دلیل و شاهد بیاورد، و نه فاطمه که فدک از قبل در دستش بوده است.
ابوبکر در پاسخِ دادخواهیهای فاطمه زهرا گفته بود: «از پیامبر شنیدم: ما انبیا ارث نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند، صدقه است». طبق گفتهی منابع، این حدیث را به غیر از خود ابوبکر هیچکس دیگری از صحابهی پیامبر نقل نکردهاست! در مقابل این دلیل، حضرت زهرا در خطبه فدکیه به آیاتی از قرآن اشاره کرد و این سخن ابوبکر را مخالف قرآن دانست.
همچنین نقل شده است وقتیکه عثمان -خلیفهی سوم- به خلافت رسید، عایشه و حفصه -دختران ابوبکر و عمر- پیش او رفتند و از او خواستند آنچه پدرانشان -خلفای اول و دوم- به آنان میدادند، مجدد به آنان بدهد؛ اما عثمان گفت: به خدا قسم چنین چیزی به شما نمیدهم. آیا شما دو نفر نبودید که نزد پدرتان شهادت دادید پیامبران ارث نمیگذارند؟ روزی چنین شهادت دادید و روزی میراث پیامبر را درخواست میکنید؟!
سرانجام و زمانی که هیچ یک از راهها و تلاشهای حضرت زهرا سلاماللهعلیها مؤثر واقع نشد، به ناچار و به عنوان یک ضرورت، تدبیر کرد و تصمیم گرفت که با حضور در مسجد و ایراد خطبه فدکیه، نقاب از چهرهی نفاق برگیرد و امّت اسلامی را در جریان توطئههای ضداسلامی سقیفه قرار دهد و به مطالبهی حقوق غصب شدهاش در اجتماع عظیم مهاجر و انصار و با حضور ابوبکر بپردازد.
خطبه فدکیه، سخنرانی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها است که در مسجد شریف پیامبر و در اعتراض به غصب فدک و اعمال انجامگرفته توسط اصحاب سقیفه ایراد شد.
این خطبه بهدلیل دربرداشتن مواضع سیاسی حضرت زهرا علیه نظام حاکم، مقابله با فتنهگران و سرزنش غاصبان فدک و خلافت و همچنین تأکید او بر ایجاد وحدت در جامعهی اسلامی و دوری از تفرفه و نفاق، ذیل پذیرش امامت و ولایت اهلبیت دارای اهمیت بسیاری است.
این سخنرانی چون شامل مجموعهای از معارف در زمینههای توحید، معاد، نبوت بعثت پیامبر، عظمت قرآن، فلسفهی احکام و ولایت است، از نفیسترین میراثهای دینی حضرت فاطمه میباشد.
در پی ارتحال غمانگیز پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت محمد و در حالی که خاندان رسالت، بهویژه یگانه یادگارش، فاطمه زهرا و وصی بر حقّش، امیرالمؤمنين علی عليهمالسّلام، داغدار پیامبر، و جامعهی اسلامی عزادار رحلت رسول خدا بودند، نقشهای از پیش طراحی شده در سقیفهی بنیساعده به اجرا گذاشته شد که مسیر صحیح حرکت جامعهی اسلامی را دچار انحرافی خطرناک ساخت و رهبری الهی جامعه را از مدارش خارج کرد و در پی آن، قصههای پرغصهای پیش آمد که از جملهی آنها تصرف فدک و خلع ید مالک آن؛ یعنی فاطمه زهرا از فدک بود.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها که شاهد پدید آمدن آن اتفاقهای زیانبار بودند، در اولین فرصت و با حضور در خانههای صحابه و مهاجر و انصار و دعوت از آنان برای یاری اسلام و فرستادن نماینده نزد خلیفه و نیز دیدار و گفتوگوی خودِ حضرت با ابوبکر، اقدام به هشدار و اخطار نسبت به توطئه و نقشههای ضداسلامی اصحاب سقیفه و دعوت به بازگشت به مسیر صحیح و راه الهی کردند.
ولی در نهایت کار به جایی رسید که آن حضرت تصمیم گرفت در مسجد حضور یابد تا از به مخاطره افتادن تمامیّت اسلام و پیدایش انحراف در رهبری جامعه و ضایعشدن افتخارها و دستاوردهای عظیم ۲۳سال رسالت و رنج و مجاهدت پیامبر و یارانش جلوگیری کند.
ایشان لازم دید که باید هشداری جدّی و تکاندهنده داده شود و مردم بهطور فراگیر، به خطر و خسارت جبرانناپذیر ناشی از انحراف بهوجود آمده در سقیفه توجه پیدا کنند، تا شاید مردم بیدار شوند و به پا خیزند و از دستاوردها و افتخارات ۲۳سال صبر و استقامت و مجاهدتی که داشتهاند، دفاع و حفاظت کنند و جلوی انحراف را بگیرند.
و همچنین اتمام حجتی باشد برای همیشهی تاریخ، تا کسی نگوید و باور نکند که آنچه رخ داد روی روند صحیح و رضایت خاندان پیامبر و مورد قبول امت بوده است.
ازاینرو، حضرت زهرا سلاماللهعلیها با سیاستی حکیمانه تصمیم گرفت با حضور در مسجد شریف نبوی و ایراد خطبه در جمع صحابه، از مهاجر و انصار، بهویژه بزرگان امت و سران سقیفه، حقایقی را بیان و ماهیت توطئه را آشکار و نقاب از چهرهی نفاق برگرفته و حجت را بر همگان برای همیشه تمام کند.
لازم است اشاره شود که انگیزهی اصلی حضرت فاطمه از آمدن به مسجد و سخنرانی در جمع اصحاب سقیفه و صحابه از مهاجر و انصار، خصوص مطالبهی فدک و یا دیگر املاک و اموال بهیادگارمانده از رسول خدا نبود تا شبهه شود؛ که مطالبهی فدک و میراث، با زهد و بیرغبتی حضرت زهرا و خاندان پیامبر نسبت به دنیا و اموال دنیوی چگونه توجیه میشود، و یا اشکال شود؛ چرا ایشان بهطور مستقیم به اصل موضوع بحث که مطالبهی فدک بود نپرداخت؟ و يا مباحث عمیق توحیدی و مطالب مربوط به نبوت و یا حکمت احکام، آنهم با آن شرایط و آن مجلس و اجتماع چه تناسبی داشته است؟ و یا گفته شود؛ چرا حضرت زهرا خود حضور یافت؟ یا چرا درخواست خودش را به فردی بهعنوان وکیل و نماینده نداد تا در مسجد و مجلس مهاجر و انصار خوانده شود؟
در این رابطه گفتهی قاضی نعمان مغربی -بزرگترین فقیه اسماعیلیه- خواندنی است:
خلاصهی کلام آن است که حضرت زهرا در این خطبه، در مقام مطالبهی خصوص فدک و عوالی -باغهای هفتگانه- نیست، بلکه در مقام روشنگری و بیان این واقعیت تلخ است که اصحاب سقیفه بر او و همسرش و امامانِ از فرزندانش، امامت را که خداوند برای آنان قرار داده و رسول خدا بر آن تصریح کرده است را مورد غلبه و انحراف قرار دادند و حضرت در این خطبه در مقام آن است که حقیقت را روشن و اتمام حجت کند و راه هرگونه عذر و بهانهای را بر آنان ببندد و حق را روشن کند و ظلم و ستم آنان را که چگونه حق اهل بیت را غصب کردند را برملا سازد تا امت نگوید چنان که عدهای گفتند: اهل بیت رسول خدا با رضایت خلافت و حکومت را به اصحاب سقیفه واگذار کردند.
در متن خطبه حضرت زهرا هم به این حقیقت تصریح شده است:
بدانید و آگاه باشید به تحقیق گفتم آنچه را گفتم با شناخت اینکه پیمانشکنی سرشته و آمیخته با جان اینان، و فریبکاری لازمهی فکر و وجودشان شده است. بنابراین امیدی به بازگرداندن حقِ بهغارترفتهی ما نیست، ولکن آنچه گفتم سوز و گداز درونی و ابراز ناراحتی و نارضایتی و اتمام حجت است.
علمای شیعه، از جمله سید محمدباقر صدر هم معتقدند مطالبه فدک نه یک مسئله شخصی و نزاع مادی، بلکه نوعی اعلام مخالفت علیه حاکمیت وقت و نامشروع دانستن بنیانهای حاکمیت یعنی سقیفه بود که افرادی نظیر ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح پیریزی کرده بودند. ایشان مطالبه فدک را نقطه آغاز نهضت حضرت زهرا علیه حاکمیت و یکی از مراحل دفاع ایشان از امامت و ولایت میداند.
سیدجعفر شهیدی نیز بر این باور است که هدف زهرا علیها السلام برای مطالبه فدک، گرفتن تعدادی درخت خرما و مقداری گندم نبود، بلکه او به دنبال زنده نگهداشتن سنت پیامبر و برپایی عدالت بود و نسبت به بازگشت ارزشهای جاهلیت و برتری قبیلهای که در کمین جامعه اسلامی بود، احساس نگرانی میکرد.
در پایان میتوان گفت؛ این سخنرانی و خطبه تا ابد برای همه روشنگری خواهد کرد و بر همگان اتمام حجت خواهد بود.
قرآن کریم.
ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهجالبلاغه لابن ابىالحديد، قم؛ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق.
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران؛ موسسه مطبوعاتی علمی، 1371.
ابن طاووس، سیدعلی بن موسی، کشف المحجة لثمرة المهجة، نجف؛ المطبعة الحیدریة، 1370ق.
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، قاهره؛ الهيئة المصرية العامة للکتاب، 1992م.
ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السيرة النبوية (سیره ابن هشام)، بیروت؛ دار المعرفه، بی تا.
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه و مقدمه محمد توکل، تهران؛ نقره، 1367.
جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران؛ مشعر، 1384.
حاکم حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل، بی جا، مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه، 1385.
حسینی جلالی، محمدباقر، فدک و العوالی او الحوائط السبعة فی الکتاب و السنة و التاریخ و الادب، مشهد؛ دبیرخانه کنگره میراث علمی و معنوی حضرت زهرا، 1426ق.
حسینی خراسانی، سید احمد، شرح خطبه فدکیه (سند حقانیت و مظلومیت اهل بیت)، تهران؛ بنیاد قرآن، 1399.
حسینی میلانی، سیدعلی، فدک در فراز و نشیب، قم؛ الحقایق، 1386.
سیوطی، عبدالرحمن، الدرّ المنثور فی التفسير بالمأثور، قم؛ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق.
شهیدی، سیدجعفر، علی از زبان علی، تهران؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1393.
صدر، سید محمدباقر، فدک فی التاریخ، قم؛ دار الصدر، 1382.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت؛ دار المعرفه، 1408ق.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران؛ اساطیر، 1362.
قطب راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، قم؛ مؤسسه الإمام المهدي علیهالسلام، 1409.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم؛ دار الحدیث، 1387.
مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بیروت؛ دار إحیاء التراث العربی، بی تا.
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران؛ مرکز نشر دانشگاهی، 1369.
یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت؛ دار إحیاء التراث العربی، 1979م.
یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران؛ انتشارات علمی و فرهنگی، 1371.