درباره تاریخچه نوروز افسانهها بافته و شعرها سرودهاند! یکی میگوید روزی است که جمشید اهریمن را شکست داده و قحطی تمام شده. آن یکی نوشته جشنِ اولین روز بهار است. یکی دیگر هم گفته روز نخستِ آفرینش بوده. هرچه که هست، کمتر کسی به فلسفهاش اهمیت میدهد. وقتی اسفند دارد آخرین نفسهایش را میکشد و زمستان میرود که تا یک سال دیگر برنگردد، وقتی بهار سفید میپوشد و شکوفهها را مثل شاباش روی سر درختها میریزد، وقتی طبیعت میخندد، چه کسی به علت نامگذاریِ اینهمه زیبایی اهمیت میدهد؟ انگار از ازل بوده و تا ابد خواهد بود!
بهار و یار همیشگیاش
حالا واقعاً نوروز از کجا آمده؟! معلوم نیست! واقعاً مشخص نیست که نوروز دقیقاً از کجا آمده. منشاء فرهنگی دارد یا مذهبی؟ صلح مهمی در کار بوده یا تولد خاصی؟ حتی قدیمیترین نسخههای تاریخی هم نتوانستهاند بهانه نامگذاری نوروز را برای ما روشن کنند. از هرکسی بپرسی احتمالاً فقط میگوید: «عید است دیگر! سال جدید شده و ما لباس نو خریدهایم و شادیم». اما این جشن باستانی فارغ از تاریخچه مرموزش، یک پای ثابت دارد: هفتسین!
نوروز و هفت سین؛ دو تافته جدا بافته
پیوند بهار و هفت سین، پیوندی هزار ساله است. آن را در خانه «سفره هفت سین» صدا میزنیم! که به معنای واقعیِ کلمه «سفره» است. سرزمینی کوچک در گوشهای از خانه، که قانون صلح را به اساسنامه هر خانوادهای اضافه میکند. در توصیف قدرت جادوییاش همین بس که همه را دور هم جمع میکند و رنگ برکت را به چاردیواریهای ایرانی میپاشد. اما چرا هفت سین؟ تا به حال به این موضوع فکر کردهاید؟ چرا مثلاً هفت شین نه؟ یا حتی هشت میم؟!
هفت، شاید بهترین انتخاب
هفت سین از دو بخش تشکیل شده؛ یک عدد و یک حرف الفبا. «هفت»، سوگلی ارقام آریایی ست! محبوب قلبها و پادشاه عددها! مرموز و اسرارآمیز اما دلنشین! اگر به شما بگویند بین یک تا ده، عدد شانستان را انتخاب کنید، آیا فکرتان ناخودگاه به سمت هفت کشیده نمیشود؟ انگار «شش» کم است و «هشت» زیاد! «چهار» تنبل است! «پنج» زیادی معمولی است و به «نُه» نمیتوان اعتماد کرد! اما هفت! خاصِ دوست داشتنی! عدد شانس و اقبال!
شاید گذشتگان هم چنین تعاریفی از اعداد داشتهاند! یک نگاهی به تاریخ بندازید تا متوجه شوید: آسمان هفت طبقه، عجایب هفتگانه، هفت شهر عشق، هفت دستگاه موسیقی و ... چقدر هفتِ معروف داریم. اصلاً به نظرتان اگر میگفتیم هشت خان رستم، لپ مطلب تفهیم میشد؟! هرگز! در ریاضی، نجوم، فلسفه، عرفان و خلاصه در همه زمینهها، این عدد جایگاه ویژهای دارد. شاید اگر شش سین بود، مجبور بودیم یک سین مهم را حذف کنیم و اگر هشت سین بود، باید یک سین اضافه را برای رفع تکلیف در سفره میچپاندیم! پس زیاد به هفت بودنش گیر ندهیم چون خودمان هم میدانیم که اگر عددی جز این بود، یک جای کار میلنگید.
همنشینیِ دلنشین سینها
یک بار مرور کنیم ببینیم سفره هفت سین چه چیزهایی دارد؟ سیب، سیر، سنجد، سماق، سرکه، سبزه، سکه، سمنو، سماور و سنبل. حتماً میپرسید اینها که بیشتر از هفت تاست! بله خودمان شمردن بلدیم! اما خب؛ در هر سفره هفت سینی که دیدیم همه اینها بوده و ما بی تقصیریم. گویا در طول تاریخ، سیب و سماور و سنبل "سین" خود را ابزار سوء استفاده قرار دادهاند تا هرطور شده خود را در سفره عید جا دهند! حتی ماهی قرمز با آن جثه کوچکش، یک پای ثابت سفره هفت سین شده و به همه «سین دار ها» پیام میدهد که اگر پارتی داشته باشی، اسم و فامیلت مهم نیست! از فلسفه و نماد هرکدام هم زیاد شنیدهایم؛ سبزه نماد طراوت است، سنجد نماد برکت، سیب نشانهای از سلامتی، سمنو نماینده باروری و بقیه به همین شکل تا به آخر. البته در میان اینهمه نماد و نماینده و وزیر و سفیر، سیر را هیچکس گردن نمیگیرد! شاید برای فراری دادن مهمانان نوروزی طراحی شده، کسی چه میداند؟!
خارجیها هم هفت سین دارند؟!
شاید فکر کنید که هفت سین فقط برای ایرانیهاست. اما خب، نو شدن که جغرافیا نمیشناسد. حتی دیده شده که خارجیها نوروز را بیشتر دوست دارند. ما اگر این شانس را داریم که در میان بازار شلوغ تجریش و نقش جهان اصفهان، بده بستانهای ماهی قرمز و اسکناس سبز را شاهد باشیم، مردمی در همین کره خاکی از چنین منظرهای محرومند. تماشای تخم مرغ خندان و ماهی رقصان برایمان عادی شده، کارت میکشیم و سمنو میخریم، هرجا چشم میچرخانیم سبزه ریخته و سنبل! اما آنطرفها که از این خبرها نیست. آنجا ماهی قرمز حکم تابلوی مونالیزا را دارد؛ کمیاب و عتیقه! حاجی فیروز چه میدانند چیست! خیلی که تلاش کنند شاید بتوانند سکهای در کاسه بگذارند، سیبی قاچ کنند، سرکهای از والمارت بخرند و اسم این سه قلم را بگذارند هفت سین! سنجد در ناف لندن؟! سماق در فروشگاههای مونیخ؟! اصلاً رودخانههای ملبورن ماهی قرمزشان کجا بود؟! خلاصه که جبر جغرافیا همیشه هم بد نیست. بنابراین در روزهای نزدیک عید تا دلتان میخواد در بازار بگردید و از بوی سنبل و شب بو مست شوید.
هفت سین؛ ارتش هفتگانه پیروز
هفت سین را شاید بتوانیم به ارتش هفتگانه تشبیه کنیم. عناصری که رژه میروند؛ مثل سربازان پیروز شده در جنگ! آمدهاند که بهار را بشارت دهند، پایان سرما را. آمدهاند که در دل دنیای زمخت، میان همه سختیها و نرسیدنها، ما را بنشانند به تماشای رقص یک ماهی. چشممان را روشن کنند به نور یک آینه. که سبز شویم. که بروییم. و آغاز کنیم. تا فارغ از پیمانهای دیپلماتیک، حس کنیم که جنگ تمام شده و ساعت صلح است. صدای شجریان بپیچد در خانه: «بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد ... » این بار، دل به جاست استاد. آرام و قرار گرفتهایم دور سفرهای که خلاصه کوچکی از طبیعت است. صدای آشنایی به گوش میرسد: «آغاز سالِ هزار و چهارصد و اندی». توپی که شلیک میشود، مادر بزرگی که میخندد و پدری که اسکناسهای تا نخورده را عادلانه تقسیم میکند.