قصه ما و شهادت حاج قاسم، قصه ما و رفتار این روزهای اینستاگرام با ما، همان شعر معروف اخوان است:
«بسته راه نفسم بغض و دلم شعله ور است
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی»
.
یک سالی هست که پدرمان را کشتهاند و حس یتیمی داریم اما میگویند تروریست بوده و حتی نمیتوانیم عکسش را منتشر کنیم. درد از این بزرگتر؟ این درد، این تحقیری که میشویم باید به پای چه کسی گذاشته شود؟ اینستا فهمیده با معیشت مردم ما گره خورده و فیلتر شدنی نیست پس با نهایت زورش لگد میزند. لگدهایی که همه افراد تصمیمگیر و تصمیمساز ِ فضای مجازی در آن دخیل هستند. همه آنهایی که پلتفرمهای دیگر را فیلتر کردند و به اینستاگرام انحصار بخشیدند، همراه گروهی که با حمایت غیر مستقیم هیزم به آتش اینستاگرام ریختند به خاطر حقیر شدن مردمشان مقصرند. هر دو گروه فقط و فقط باعث شدند اینستاگرام تبدیل به غولی رام نشدنی شود که تحقیرمان میکند چون میداند از پس هزینههای برخورد با او بر نمیآییم.
.
حاج قاسم با همین منطق ترور شد. آنها فهمیدند که اگر بزرگ ما، پدر ما را بزنند بنا به هر دلیلی واکنش خاصی نشان نمیدهیم. نه فقط حاجی، بلکه برادرهایمان که در پایگاههای ایرانی سوریه و لبنان شهید شدند یا همین شهید فخریزاده نیز با همین ایده ترور شد. آنها فهمیدهاند بنا به هر دلیلی قرار نیست واکنشی همسطح از ما سر بزند. و البته واکنش ما به این اتفاقات، تئوری آنها را تقویت کرد. درست مثل واکنش ما به لگدهای اینستاگرام. واکنشی که البته مطلوب هیچکس نیست اما حداقل من وشما میدانیم که چاره دیگری نداریم. چون شرایط جامعه در وضعیتی است که نمیشود انبار نارضایتی عمومی را با بمبی مثل فیلتر اینستا یا راههای مشابه منفجر کرد.
.
ایده ترور حاج قاسم و بستن صفحات عزادارانش یکسان است اما در دو بستر متفاوت رقم خورده. سیاستی که دشمن به محض اینکه حس کند دستمان به جایی بند نیست حمله میکند و در نگاهش هیچ فرقی بین یک شهروندعادی و یک مسئول رسمی وجود ندارد. یکی با تحریم دارویی میکشد و دیگری را با شلیک مستقیم. همه ما دشمنش هستیم. هرگاه ذرهای حس کند که توان مقابله نداریم مکانیزم نابودی ما را کلید میزند و تنها راه ما برای مقابله با این مکانیزم، قوی شدن است. شاید شعاری به نظر برسد اما باید آنقدر قوی شویم که جرات چنین کارهایی را پیدا نکند و قطعا قوی شدن به معنای بستن پلتفرمها یا دادن شعارهای «کرک و پشمی» نیست. قوی شدن نیازمند همراهی مردم در مدیریت درست ارتباط با دشمن و تقویت موازی زیرساختها ست اما دریغ از حکمرانانی که از فهم بدیهیات عاجزند.
.
تنها بخش تلخ ماجرا اینجاست که ما این وسط گیر افتادهایم. مایی که به هیچ وجه با دشمن قسمخوردهمان همسو نیستیم اما ذرهای به مسئولین کشور مملکت امیدی نداریم چرا که خروجی اینها بعد از چنددهه چیزی بیشتر از پراید، فیلترینگ یا سامانه مستعان نبوده و میلی به تغییر دستفرمان هم وجود ندارد.