
همیشه فکر میکردم کسایی که معروف(موفق) میشن قبل از به دنیا اومدنشون تو سرنوشتشون رقم خورده!
چرا فلان کس کنکور رتبه تک رقمی میشه!چرا فلان بازیگر جایزه اسکارو میگیره!چرا اقای x بهترین بازیکن سال میشه!چرا اونی یکی تو خوانندگی شهرت زیادی پیدا میکنه !چرا ... ! چرا ...
اگه <چرا بعضیا موفق میشن> را تو گوگل سرچ کنید و چنتا سایت اول رو برید همه برای موفقیت برنامه ریزی ،تلاش ... رو تشریح کرده اند ولی در این مقاله میخوایم با یک دید دیگر به قصه نگاه کنیم
تو این مقاله این بار جدا از بحث تخصصی میخوام تجربه ای که مقاطع مختلف زندگی داشتم و همچنین چجوری شد به یک مسیر هدفمند سوق پیدا کنم رو به اشتراک بزارم.نمیدونم برای کسی مفید باشه یا اصلا کسی مطالعه کنه ولی این مقاله رو صرفا جهت ارضا روح شخصی و حس خوبی که بهم میده مینویسم.
سوالی که اینجا پیش میاد اینه منظور و مفهوم هدف دقیقا چیه!هرکس بنا به شرایط و سن و سالی که داره(تو پرانتز لازمه بگم شرایط خود) به روایایی فکر میکنه!یکی با قبول شدن تو دانشگاه!یکی قبول شدن دانشگاه شریف!یکی تو حوزه پول و .... !
من سوال <چرا بعضیا موفق میشن> رو تو یک گروه فیسبوکی پرسدیم و نظرات کاربران رو با هم مقایسه کردم بر خلاف سایر پست هایی که میانگین 200 کامنت میخورد این بار تقریبا هیچ کس هیچ نظری نداشت یا به صورت حاشیه ای جواب میدادن!

اجازه بدید با یک زاویه دیگه به داستان نگاه کنیم .به عکس زیر دقت کنید و کپشنشو بخونید

با این عکس یاد این جمله میفتم
من و تو اون بودیم از یه قطره حالا ببین فاصله ی ما ها چقدره
شاید کوچر از لحاظ ژنتیک و IQ از فرهاد برتری داشت و این موضوع برای همه ماها وجود داره و نمیشه کاریش کرد!اگه ب ناچار از موضوع اول چشم پوشی کنیم موضوع مهمتر اینه کوچر تو چه شرایطی بود و فرهاد چه شرایطی رو سپری میکرد! که میتونه کوچر از یک خانواده تحصیل کرده و تو رفاه بزرگ شده باشه که بحثش جداس!ولی باز وقتی بررسی میکنیم هردو در یک شرایط بزرگ شدن با کمی، کمی و بیشی!موضوع داستان برمیگرده به شرایطی که داریم و چه شرایطی برای خودمان ایجاد میکنیم!
امیدوام مفهومو تا اینجا کار رسونده باشم!موضوع اینه. واقعا ما خیلی وقتا در خیلی از کارای زندگیمون دخیل نیستیم و طبق چهارچوب شرایطی که داریم رو به سمت هدفی سوق پیدا میکنیم .راستش موضوع انقد وسیع هست که نمیشه تو یک مقاله جا داد ولی سوا از زحمت و تلاش هر کس ، به زبان ساده انگار قسمت نیست!
ولی من خودم اعتقادی به این جور سبک فکر ندارم و حتما باید یک دلیل علمی باشه! بخوام خیلی خودمونی تر بگم :
زندگی مثل باشگاه است که هرچقد زور بزنی و بیشتر تلاش کنی ولی تغذیه و استراحت درستی نداشته باشی به جایی نمیرسی!و حتی میتونه ضرر هم داشته باشه.

واقعیت قصه هم همینه!کسی بدون دلیل دانشگاه شریف قبول نمیشه!کسی بدون دلیل جایزه اسکار نمیگره!به عبارت دیگر هر علتی که برای ما اتفاق میفته اعم از پیشرفت یا پسرفت باید یک معلول داشته باشه که شاید برای ما مشخص نباشه که به عنوان شانس یا قسمت ازش تفسیر میکنیم!
وقتی برای ارشد میخواستم درس بخونم بحث رقابت رو از یک روانشناس پرسیدم در جواب بهم گفت خیلیا داریم با شرایط بدشون به موفقیت ها رسیدن.اون موقع قانع شدم و چند ماهی شروع کردم ولی الان برام پاسخ داده شده!
اول اینکه تمام صحبت هایی که کردیم لازمه یک پیش نیازه که اونم اینه طرف برای هدفش تلاش کنه!تو هر شرایط و موقعیتی در عوض یکی با شرایط خوبی که داره تن به سختی نمیده!مثالش میشه گفت کسی که واسه کنکور خیلی از کلاس های کنکور رو شرکت میکنه ولی قبول نمیشه در عوض یکی دیگه بدون هیچ کلاسی قبول میشه!استثنایی که اینجا ممکنه باشه کسی مثل رستگار رحمانی شاید از لحاظ ژنتک یا استعداد برتری داره!ولی ما عموم جامعه رو در نظر میگیریم.زندگی پر از بی عدالتی و نابرابریه اینو هر کس تو زندگی لمس کرده ما زندگی رو خیلی سطحی نگاه میکنیم و اهدافمون رو طبق شرایطی که داریم تعیین میکنیم!حتما برای شما هم پیش اومده وقتی وارد محیط های اجتماعی مثل دانشگاه یا کاری میشویم کسایی هستن که از شما خیلی جلو تر هستن!برای مثال وقتی وارد دانشگاه شدم اکثر دوستام زبان در سطح خوبی بودن چون در ابتدایی کلاس های زبان رفته بودن و این موضوع خیلی منو اذیت میکرد که چرا من نه!برای همین موضوع همیشه خودمو با دیگران مقایسه میکردم با اینکه خیلی اشتباه بود!ولی در کنار همه اینا من از دوستای دوران بچگیم موفق تر بودم چون پدرم دیپلم داشت و تقریبا از اوضاع جامعه باخبر بود با اینکه بقیه خانواده ها معتقد بودن باید بری خدمت برن و ....!زندگی تو شهرستان میتونه خیلی دید ادمو عوض کنه!
شما هر چقد پول تو جیبتون باشه به همون اندازه به نیازتون فکر میکنید! هرچقد هم شرایطتون باشه طبق اون شرایط رشد میکنید!
چند وقت پیش با یکی از دوستام داشتم صحبت میکردم گفت دارم زندگی دانشمندان رو میخونه و تقریبا بیشتر زندگی سخت و دشواری داشتن تا به اینجا رسیدن سوالی که سریع ازش پرسیدم این بود که با شرایط زندگی سختی که داریم چرا بییشتر دانشمندا تو اروپا و کشور های جهان اول متولد میشن!باز میتوان گفت شرایط جامعه میتونه تو این موضع بسیار دخیل باشه!ربطی نداره شما چقد تلاش کنید و چقد سختی بکیشید تیر اخر رو شرایط خواهد زد!البته باز میشه گفت شما از بدو بدتر - بد را انتخاب کرده اید و کار عاقلانه ای انجام داده اید و با کسایی که در رده شما هستن ادم موفقی هستید کما انکه باز نتوانسته اید به انچه میخوایید برسید.جدا از صحبت های گفته شده خیلی وقتا هم پیش میاد در همون اول کار یک مسیر اشتباه را انتخاب میکنیم!و تلاشی هم که میکنیم براش بی ثمر و بیهودس!
شرایط سخت برای ادما معنای مختلفی داره!ترم دو که بهمون خوابگا ندادن رفتم با مسئول خوابگا صحبت کردیم که چنتا از بچه ها شرایط سختی دارن و نمیتونن هزینه خوابگاه خودگردان روبدن!ایشون گفتن ما وقتی دانشجو بدیم غذا نون انگور میخوردیم و اصلا مارو درک نمیکرد !حتی یکی از بچه ها با اینکه دانشجو بود برای خونه هم پول میفرستاد وقشنگ میشد حس کرد به یک حالت پوچی و نا امیدی رسیده بود و صحبت مسئول
هیچ سنمی با شرایط ما نداشت!یا مثلا کسی شرایط بد رو خونه کوچیکش میدونه یکی خونه نداشتن و اجاره خونه دادن رو شرایط بد میدونه!پس خیلی کن پیش بیاد یکی بگه چون شرایطم خوب بود تونستم !

البته میشه به یک زاویه دیگه به داستان نگاه کرد که یک عده مذهب را باعث و بانی میدانند یک عده دیگه شانس و اتفاق را که وارد این حیطه نمیشیم.
قبل از اینکه ادامه بدید لازمه تاکید کنیم همه صحبت های گفته شده پیش نیازش تلاش و کوششه
حالا بزارید به سوالی که از ابتدایی از ما میپرسیدن رو یک بار دیگه از خودمون بپرسیم که
علم بهتر است یا ثروت

مسالما بیشتر ما با شرایط فعلی(شرایط فعلی منظور از شرایط اقتصادی جامعه یا ... نمیباشد منظور از شرایط سنی و پیشرفت) قیرب به اتفاق ما این بار میگیم ثروت!چون ین بار ادم پخته تر و منطقی تری شدیم!عکس بالا به زیبایی مفهوم جمله رو رسونده و نیاز به توضیح بیشتری نیست!ولی به صورت منطقی بخواییم حق انتخاب داشته باشیم به صورت 100درصدی افراد اولین نفر سمت چپ را انتخاب میکنند و شانس موفقیت نفر اول به مراتب بیشر است به قول یکی از دوستان دوست دارم تو ماشینم بیشینم و به مشکلاتم فکر کنم تا اینکه تو گوشه خونه کز کنم و به مشکلات فکر کنم!
پس با صحبت های گفته شده تکلیف چیه!
خودمون رو با دیگران مقایسه نکنیم : یکی از نقطه ضعف های من همین مورده!چرا دوستم زبانش اوکی شده!چرا x یک شرکت خوب کار میکنه!چرا y بدنش خوش فرمه!و... یادمه وقتی تهران اومدم چون پدرم کارگر ساده بود مجبور بودم خودم هزینه های خودم رو بدم اون وقت با وزن 54 کیلو کنار دانشگا کارگری میکردم بدترین دوران عمرم بود تازه داشت دستم میمود که شرایط خوانوادگی یک نفر چقد میتونه تاثیر داشته باشه!کسی که بچه شو تو ابتدایی کلاس زبان میزراه یا باشگا میفرسته یا ... ولی الان فکر میکنم سختی هم به اندازه لازم،تو زندگی لازمه و میتونه تاثیر مثبتی داشته باشه ولی فقط به اندازه کافی!
روابط اجتماعیمون رو قویی کنیم : بنظرم تاثیر گزارترین موضوع موفقیت یک نفر لینک های اجتماعیش هست!شما با هر چند نفری که در ارتباط باشید خواه ناخواه بسته به اطرافیان تاثیر مثبت یا منفی بدون اینکه متوجه بشید خواهد گذاشت!برای مثال ترم دو دانشگا مجبور شدم وارد خوابگاه خودگردان بشم و با یک محیط به ظاهر همه تایم شاد اوقاتمو سپری کنم!نمیدونم تجربه در خوابگاه های خودگردان رو دارید یا نه!ولی از همه قشر ادم اونجان و زمان با بازی و فیلم سپری میشه!بعد از یک ترم یکی از همکلاسی هام بهم پیشنهاد داد هم خونشون بشم وقتی وارد محیط خونه و با بچه ها اشنا شدم همه دنبال کار و پیشرفت بودن اونجا به خودم اومدم و کمکم کردن برم سرکار.نکته موضوع اینجاس که من تنها حداقل کاری که میتونستم کردم اینکه برای سرکار رفتن تلاش کنم!اگه محیط برای من فراهم نمیشد شاید الان خدمت بودم و ....
از شرایط بدی که داریم فرصت ایجاد کنیم : خیلی وقتا برای همه پیش میاد یک شرایط خیلی سخت رو دارن سپری میکنن تو این مواقع ادما دو دسته میشن یا کنار میشکن و فلسیفه هرچه اید خوش اید استفاده میکنن یک عده دیگه از شرایط سختشون فرصت میسازن!برای مثال یکی از دوستام خدمت که بود تدریس زبان میکرد چیزی که مطمنم بودم خودم تسلیم میشدم یک جمله معروف هست که میگه :
کسی که مبارزه میکند امکان دارد ببازد ولی کسی که مبارزه نمیکند بازنده است
برای خودمون شرایط ایجاد کنیم : منتظر نباشیم کسی یای اتفاقی بیفته تا موفق بشیم!ما باید یاد بگیریم توانایی ریسک داشته باشیم نباید وابسطه به مکان یا شخص خواستی باشیم باید یک الگو برای خودمون تعریف کنیم و طیق ان جلو بریم.شما وقتی با 4 نفر دوست بیکار و بی هدف خود باشید دیگر حسرت کسایی رو نمیخورید که پیشرفت کردن و در همان مرحله باقی خواهید ماند البته حسرت اینجا منظور از پشیمانی از شرایط فعلی و یک نوع شوک برای افتادن تو رقابته!

نا امید نشیم : شاید خود من هم به صحبت های خودم زیاد عمل نکنم و اینرو می پذیرم چون عمل کردن خیلی سختر از گفتنه!نا امیدی به قدری بده که خداوند متعال داخل قران هم ان را نهی کرده است!پس اگه نا امید میشید یا هستید بهش به دید منطقی نگاه کنید که همه طعم نا امیدی را چشیدن و فقط شما در این موضوع تنها نستید.چند وقت پیش در یکی از وبسایت هایای ایرانی مقاله برنامه نویسی مینوشتم بعد آخرین مقاله برای چندمین بار ادمین برای املا نگارشی به من گیر داد و آخر منو بلاک کرد!برام خیلی سخت بود رزومه خوبی جمع کرده بودم ولی الان به این نتیجه رسیدم برام خوب تموم شد چون بعدش تصمیم گرفتم یک بلاگ شخصی داشته باشم تا اینکه تو سایت کسی دیگه ای فعالیت کنم و برای اینکه تایم رو از دست ندم به ویرگول آمدم تا وبلاگم اماده بشه!میشه گفت از شرایط بدی که داشتم فرصت ایجاد کردم!
همین الان شرو کنیم : خیلی وقتا همه ما دنبال یک عدد روند برای شروع کردن هستیم!هفته بعد!اول ماه!بعد عید و ... و این حلقه تکراری مدام تکرار میشه!و فقط ماییم که ثابت ایستادیم!وقتی ترم دو بودم تصمیم گرفتم بعد از ماه مبارک رمضان شروع کنم شبی یک ساعت زبان بخونم !ولی بعد ماه رمضان برای من 2 سال تموم شدو همیشه افسوس میخورم!یا مثلا همیشه کلیپ های و جملات انگیزشی گوش میدادم که تو همون لحظه ارومم میکرد ولی هیچوقت کمکم نمیکرد!الان طوری شده از کلیپ ها و نوشته های انگیزشی(نه کتاب) متنفرم چون باعث میشه دچار انگیزه کاذب بشم.
تلاش و تکرار داشته باشیم : به این نتیجه رسیدم که هر کس هرچیو بخواد میتونه با تلاش و تکرار به دست بیاره !بدون شرط و شروط خواصی!از راه رفتن و صحبت کردن دوره کودکی بگیر تا رانندگی و روپایی زدن.اگه به ناچار IQ عالی نداریم ولی میتونیم EQ عالی داشته باشیم
هدفی که انتخاب میکنیم بهش علاقه داشته باشیم : برای خودمون یک هدفی که دوست داریم تعین کنیم خیلیا هستن با اینکه شغل دولتی دارن ولی باز از تایم کاریشون لذت نمیبرن یا روزا براشون تکراریه!یا مثلا رشته تحصیلیشون باب دلشون نیس و دانشگارو به چشم خدمت میبینن و سریع میخوان تموم بشه.
نمیدونم کسی که مقاله رو خونده چه نظری داره و یا شاید من اشتباه میکنم!ولی به این نتیجه رسیدم که ما توانایی تصمیم گیری نداریم بجز کارای روزمره مثل لباس خریدن، قدم زدن و .... و همه چی در شرایط برای ما شکل میده!تفاوت کوچر این بود که هدفش درست انتخاب کرد و ریسک انجام داد!دانشگاه تهران بهترین جا برای فکر کردن به خارج رفتن و پیشرفت کاریه.
ولی هرچقد هم منطقی فکر میکنم نمیتونم به کارهایی که خداوند در سرراهمون قرار میده چشم پوشی کنم شاید عقلا قابل قبول نباشه ولی قبلن بهش اعتقاد دارم.
اگه از مقاله راضی بودید میتونید از لینک زیر برام قهوه بخرید : )