تا حالا شده به این فکر کنین که وقتی براتون یه اتفاق تازه و خوب میفته ، یا که یه چیز بدیع و تازه و جدید بدست میارین ، چقدر خوشحال میشین و از فرط ذوق زدگی سر از پا نمیشناسین و بقولی روی پای خود بند نمیشین.
مطمئنا اگر قبلا بهش فکر هم نکرده باشین
ولی الان که من میگم ، داستان واره تو ذهنتون و فیلمواره به چشمتون می آد ..
پس بزارین درباره این فرایندِ جذاب صحبت کنیم..
چندتا از اولین بارها رو اول بگم براتون ؛
مثلا ؛ اولین بار که با کامپیوتر آشنا شدم ؛
چه حس فوق العاده ای داشت،
اینکه در سن مثلا ۷ سالگی با چیزی که الان یک امر خیلییی عادی هست و اون زمان مایع ذوق و شوق و خلسه روانی من بود ،
اینکه از فرط شوق تماماً گوش بودم و چشم و دست ،
اینکه صدای تیلیک تیلیک برخورد انگشت اشاره م به صفحه ی کلید کامپیوترِ قدیمی پدرم اونم سال ۸۳ روح منو تازه میکرد و تا الان که براتون از اون خاطره های لذت بخش مینویسم دارم در همان صدای روح نوازِ خاطره انگیز سیر میکنم.
از ۸ سالگی اولین بازی کامپیوتری
یادم میاد یه بازی بود به اسم هیتمن ؛
آخ که چه حس و حالی!!
از اولین گوشی که هدیه گرفتم.
از اولین باری که بازی فوتبال پی اس رو بازی کردم.
از اولین روز ورود به مدرسه ،
از پایان سال های با اعلان رتبه های کلاسی
از جایزه ها و هدیه ها
از لحظه اعلان رتبه کنکور سراسری
اولین روز و فرط ذوق و شوق ورود به دانشگاه.
از اولین روز ورود به مدرسه م اما اینبار در ورژنی دیگر
اولین آشنایی با دانش آموزانم
از ذوق اولین روز تدریسم
از شوق اولین روز مدیریت یک مدرسه
از ذوق و شوق خرید ماشین
از ذوق و لذت خرید دوربین عکاسی
از ذوق و لذت مطالعه اولین کتاب
لذت وصف ناپذیر مطالعه ، فهم و درک مطلبی نو
لذت وصف نشدنی نوشتن مطلبی نو
چه ذوق ها و چه شوق هایی
چه لذت های از بدست آوردن هایی..
چه لذت هایی که مسلماً قبلِ من روح نوازِ نوع دیگری از من بودند و بعد من هم اینگونه.
دقت کردین؟!
این لذت و شوق و ذوقِ ناشی از حصول در وجود من ، معمول در فردی دیگر است
یعنی چه ؟
یعنی ذوق و بی قراری یک فرد جهت ورودِ به دانشگاه ، معمولِ دانشجوی ترم چهار آن دانشگاه هست عادی و متداول.
از اونجایی که من عادت دارم هر اتفاق و فرایند و امر مهمی رو در یک نماد و نهاد خلاصه کنم و در قالب یک واژه معنا و مفهوم ببخشم ؛
این بر این پدیده مهم هم پوشیده نیست.
اصطلاحاً من به این پدیده یا شاید هم فرایند میگم "سایکِلکس"
#یونس رئیسی