ویرگول
ورودثبت نام
لقمان حاجی زاده
لقمان حاجی زادهیک نویسنده عادی معمولی امیدوار
لقمان حاجی زاده
لقمان حاجی زاده
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

تقدیم به کریم

_حیف شد نه؟

کیانا: نه...

_ ولی حیف شد... ضایع شدم...

کیانا: هه هه...

_ هنوز منتظر اخم دوبارتم زن... منتظر نه گفتنتم... میشه نجاتت داد؟

کیانا: آره...

_چقدر قدردان تو هستم... دختری که قدرش را نمیشناسم... با من هستی؟

کیانا: نه...

_ میشی...؟ آسوده با هم بمیریم...؟ هشت سال؟

کیانا: آری...

_وای خدایا باورم نمیشه... دروغ به این شیرینی؟ دروغه؟

کیانا: نه...

_چند مدت بعد بهم فکر کردی؟ یک دو سه

کیانا: سه...

_اشراق زدی باهام تا الان؟

کیانا: آره...

_زنده ای نفسم؟ در جواب همان گلمی که گفتی... بی منت... والله...

کیانا: نه...

_ دروغ میگی؟

کیانا: نه...

_کی کشتنت؟ یک دو سه...

کیانا: یک...

_ میدانی چند سالته؟

کیانا: نه...

_ همان موقع؟

کیانا: آری...

_ میدانی چقدر نغمه آن باران را دوست دارم؟ بنشینم... لب ساحلی روی شن های گرم... هوای آفتابی... پیش تو... تو از گذشته نحست بگی و من گریه کنم... بمیرم و زنده شوم... و دستانت را دزدکی دزدکی لمس کنم و پیش خودم بخندم... که چقدر میبخشی... و کریمی...

کیانا: بیخیال...

_ لب این ساحل چند قدم سمت من میای؟ از افق... وقتی به اندازه نقطه ای نیستی...؟

کیانا: خیلی...

_ من سه شبانه روز... ولی به خودم رحم میکنم... تو بیشتر؟

کیانا: آری...

_پس بیا به همدیگر رحم کنیم... در پاسخ به دنیایی که رحم نکرد...

کیانا: باشه...

_من دشمن میدارم... دنیایی که به تو رحم نکرد... و انتقام خونت را ذره ذره از تهران کثیف میگیرم... سرم را با این گرم نمیکنم... شش ساعت... خوبه؟ خانه خراب میشی؟

کیانا: نه...

_ دانه دانه موهایت را چطور بشمرم؟ و چه گلی تزئین میکند لبخند تو را؟ سفید تر از رز پر بو تر از شبنم!

کیانا: خنده...

_ هیچوقت شل مغز نبودی؟

کیانا: نه...

_ من راه رفتن سختم را از تو یاد گرفتم... طلسمی که آه میشکند همیشه وقتی راه میروم... مردی که عرضه ات را ندارد و سخت راحت به عالم عرضه ات کرد... به عنوان خاک... و چه بی رحمانه خاک تو را میخورد... ای کاش نبینمش... هیچوقت!

کیانا: آری...

۰
۰
لقمان حاجی زاده
لقمان حاجی زاده
یک نویسنده عادی معمولی امیدوار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید