امیر سلیمانی
امیر سلیمانی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

درباره ما، آنها و امید

نخست. داستانی اساطیری می‌گوید زئوس (خدایِ خداها) جعبه‌ای به پاندورا (اولین زن) داد، و از او خواست تا هیچ‌گاه در آن را نگشاید. اما روزی کنجکاوی بر پاندورا غالب شد و او جعبه را گشود. با باز شدنِ جعبه تمام شوربختی‌ها و رذالت‌ها بیرون جهیدند و جهان را فراگرفتند. اما چیزی در جعبه باقی ماند تا تسلی‌بخش بشر در برابرِ مصیبت‌ها باشد؛ آن ته‌مانده در جعبه «امید» بود.

بعد. حوالیِ بیست و چند سال پیش‌تر را به یاد می‌آورم که آدم‌هایی خسته از جنگ، فقر و استبداد به ایران امیدوار شدند. مردی که لبخند به لب داشت و نافذ حرف می‌زد، از «گفت و گوی تمدن‌ها»، «آزادی بیان» و آینده می‌گفت. لیبرال‌ها در خیالِ خود او را اسب تروایی می‌دیدند، که قرار است قلعه تئوکراسی را برایشان باز کند و مذهبی‌ها عاشق ایده «مدینه فاضله» او شده بودند. محمد خاتمی خودِ امید بود، جعبه پاندورایِ خالی از رذالت.

دیگر. نیچه در کتابِ «انسان زیاده انسانی» و تعبیرش از جعبه پاندورا گفته: «انسان همیشه این جعبه نیک‌بختی را در خانه‌ نگه‌داری می‌کرد و با خود فکر می‌کرد معجزه‌ای بس شگرف کنارِ خود دارد. این شد که جعبه هنوز در اختیار اوست و هر موقع حس غم یا شکست داشته باشد، از آن استفاده می‌کند. او هنوز نمی‌داند جعبه‌ای که پاندورا به همراه آورد، جعبه پلیدی‌ها بود و این‌چنین آن تک پلیدیِ مانده در جعبه را بزرگترین نیک‌بختیِ خود دانست (البته که این تک‌پلیدی چیزی جز امید نبود). زئوس در واقع می‌خواست انسان سرخورده از سایرِ پلیدی‌ها، دست از زندگی نشوید و پیوسته خویش را به رنج و عذاب گرفتار کند و به همین دلیل امید را به انسان داد. امید، در واقع، پلیدترینِ پلیدی‌هاست، چون باعث می‌شود عذاب ادامه یابد.».

آخر. در بیش از چهل سال پلیدی و شرارتِ جمهوری اسلامی مردمِ ایران هرگاه از پلیدی به تنگ آمد، سری به جعبه زد، التیامی پیدا کرد و آرام گرفت. خاتمی، جنبشِ سبز و اعتدال، صندوق رای، افتخار ملی به ورزش گرچه کم و ناکافی بودند، ولی در نهایت امید بودند. رذالت‌ها اما به پراکنده شدن ادامه دادند، و مصیبت در خانه همه ما را زد. امید ته جعبه مانده بود، اما کسی دیگر آن را جعبه خوشبختی نمی‌خواند. تسلی دیگر معنایی نداشت. درمان که هیچ، مُسکِن هم نبود. امروز جعبه پاندورا در چشمِ مردم همان است که نیچه پیش‌تر گفته بود: «پلیدترینِ پلیدی‌ها؛ چون غم را تداوم می‌دهد.». و این‌گونه شد که جامعه امید را برای همیشه دور انداخت. نیازِ امروزِ ما خشم و انزجار است، خالص و مفید؛ دشمن‌شکن.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید