واقعاً به مو میرسه و پاره هم نمیشه انگار
هربار که به استیصال میرسم با خودم میگم اینبار دیگه چیزی درست نمیشه و فقط عدمه که این رو حل میکنه
ولی باز فرداش لباسام رو میپوشم جلوی آینه خودم رو نگاه میکنم، بعضی وقتا عوضشون میکنم چون بنظرم اونجوری بهتره، خط چشمم رو میکشم و دقت میکنم که قرینه باشن و ساعتم رو میندازم و دوباره منم که سر پام
منم که سر کلاسا نشستم و جزوه مینویسم و برام مهمه که بفهمم درس رو
همون منی که شب قبلش دلش میخواست صبح پا نشه
منم که میرم سرکار و برام مهمه که مشکلات پروژه حل شن
منم که با دیدن چیزای قشنگ به وجد میام و برام مهمه عکس و فیلمای قشنگ تو گالریم داشته باشم
دقیقا همون منی که شب قبلش بنظرش دنیا جای خوبی براش نبود و میخواست هرچی که هست زودتر تموم شه
درسته
به مو میرسه و پاره هم نمیشه
دقیقاً زندگی همینه و نه چیز دیگهای