ویرگول
ورودثبت نام
صادق ستوده‌نیا
صادق ستوده‌نیاخودش را چکه چکه از نوک قلم می‌چکاند. ردی سرخ باقی می‌گذارد؛ مبادا صیاد راه گم کند...
صادق ستوده‌نیا
صادق ستوده‌نیا
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

هشت ماه حبس در آپارتمان

قرار شد در نظر بگیریم که در آپارتمانمون باید هشت ماه زندانی باشیم. هیچ چیزی نمیتونیم بخریم. باید با تمام چیزهایی که در خانه داریم سر کنیم. آب وگاز و برق هم قطع نمی‌شود. برنامتون چیست؟ درباره‌ش بنویسید.

همین دیشب داشتم درباره‌ی انزواطلبی این‌روزهایم با دوستی صحبت می‌کردم. درواقع او شروع کرد از خودش گفت و گفت و صحبت کردیم؛ و بعد رسید به گلایه کردن که چرا نباید از این بیشتر پای صحبت بنشینیم. من هم قدری از خودم و ای‌روزها گفتم و رسیدیم به آنچه که پیش از این گفتم.
باید اعتراف کنم در حال حاضر، موضوع این‌دفعه‌ی گروه تا حدی برایم خوشایند است که حتی با تصورش هیجان‌زده می‌شوم. هشت ماه، حبس در خانه، حتی به عنوان یک چالش یا مسابقه‌ی استقامتی اگر به آن نگاه کنم برایم دوست‌داشتنی است. همیشه از چالش‌های درمورد مقاومت و تاب‌آوری استقبال کرده‌ام. یک‌جور محک زدن استقامت است. و من استقامت را دوست دارم. بیشتر از سرعت و قدرت آن را دوست دارم. دیدن مسابقات تلویزیونی تاب‌آوری در شرایط سخت برایم عجیب لذت‌بخش است. در کودکی کتاب رابینسون کروزو را خوانده‌ام. کتاب موردعلاقه‌ام بود. البته بعد از دور دنیا در ۸۰روز. خواندن آن کتاب یکی از لذت‌های ناب دوران کودکی‌ام است. سطر به سطر آن را با رابینسون همراه بودم. حالا قرار است خودم بشوم یک رابینسون، آن هم در جزیره‌ی شخصی‌ام. چه چیزی از این بهتر؟
اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد این است که آیا این برنامه با اطلاع قبلی است یا غافلگیرانه؟ خب اگر با اطلاع قبلی باشد که کار راحت است. بعید می‌دانم. احتمالا غافلگیرانه باشد. خب، اولین و مهمترین دغدغه مربوط به تغذیه است. حتما در یخچال و فریزر چیزهایی پیدا می‌شود. اما هشت ماه هم مدت کمی نیست. اولین اقدام تهیه یک لیست از موجودیِ آذوقه است. و بعد تخمین اینکه آیا به هشت ماه می‌رسد؟ سهمیه روزانه چه مقدار باید باشد تا به هشت ماه برسد؟ بعد دید آیا با آن سهمیه می‌شود سر کرد یا نه؟ حتی اگر برسد هم بهتر است به فکر نقشه‌ی پشتیبان باشیم. ما که نمی‌دانیم چه اتفاق‌هایی ممکن است رخ بدهد. خوب است تا انرژی و ذهن روبراهی داریم برای احتیاط هم که شده فکری کنیم. خب گاز و آب و برق هم که هست. باید ببینیم چه چیزهایی داریم که می‌شود تکثیر کرد. از سبزیجات و صیفی‌جات چیزی هست که بشود کاشت و پرورش داد؟ مثلا چیزهایی مثل گوجه و بادمجان. هر چیزی که بذرش را در اختیار داشته باشیم. و البته پیاز و سیب‌زمینی‌ها را هم باید در پارچه مرطوبی گذاشت تا جوانه بزنند و بعد کرد زیر خاک برای تکثیر.
آپارتمان وقتی باشد به مرغ و خروس نمی‌شود فکر کرد. اما می‌شود برای گنجشک‌ها و فاخته‌ها و کبوتر‌ها و هر پرنده‌ای که بشود گیر آورد، تله گذاشت. به شرطی که به تراس دسترسی داشته باشیم و اگر هم پشت‌بام شد که دیگر نور علی نور. البته جیره‌ی روغن را نباید صرف پختن این پرنده‌ها کرد. اینها را می‌شود کباب کرد.
البته باید نگران بیماری‌ هم بود. نکند آن پرنده‌ها مریضی‌ای داشته باشند که قابل سرایت به انسان است. می‌شود چند روز گوشت‌شان را فریز کرد و بعد پخت. حداقل احتمالش خیلی کمتر می‌شود.
با احتساب این‌ها و با وجود اینکه آب آشامیدنی هم بدون محدودیت وجود دارد، به نظرم دغدغه‌ی تغذیه تا حدی که بشود جان سالم به در برد مرتفع شود. برای حفظ بقا دیگر چه نیاز‌های اصلی‌ایی وجود دارد؟
خوراک که تقریبا حل شد، پوشاک هم حل است. سقف هم که بالای سر داریم. یک مورد حائز اهمیت بهداشت است. تا جایی که سالم و قبراق باشم این برنامه برایم اوج لذت است؛ اما احتمال اینکه در این هشت ماه بیمار بشوم نیز هست. باید تا می‌توانم پیشگیری کنم. حتما مقداری قرص و دارو موجود است. احتمالا از داروهای سنتی هم چیزهایی پیدا شود. تهیه لیست اقلام بهداشتی و دارو‌ها هم ضروری و مهم است. در کل تهیه لیست درباره همه‌چیز کمک می‌کند. همچنین محل نگهداری هرچه‌ که داریم باید بررسی شود. در این شرایط، باید مراقب بود چیزی از دست نرود. مثلا مواد غذایی کپک نزند یا هر اتفاقی شبیه این. فکری هم برای گندزدایی کرد. هم تن و پوشاک و هم محل را باید تمیز نگه داشت. مواد شوینده و بهداشتی را هم جیره‌بندی می‌کنم و درباره اینکه چه چیزهایی می‌شود جایگزین کرد نقشه‌ای می‌ریزم.
چیز دیگری هم هست که نیاز به مراقبت دارد و نباید از آن غافل شوم. سلامت ذهن. هشت ماه تنها و محبوس ماندن شوخی‌بردار نیست. هرچقدر هم بگویم برایم لذت و هیجان دارد فرقی نمی‌کند. باید و باید و باید از این مسئله مراقبت کنم. یقینا اولین چیزی که از ذهنم می‌گذرد نوشتن است. از ثبت وقایع و گزارش روزانه گرفته تا ثبت و رصد افکار و امیال و هرچه که بگویید. چیزی که باید از آن پرهیز کنم بیکاری و هرز رفتن وقت است. نه برای من و نه برای هیچ کس دیگری قابل پیش‌بینی نیست که حال روحی‌اش در ماه هشتم چگونه است‌. باید مراقب بود. از بیکاری باید پرهیز کرد. خب تهیه خوراک و نظافت و اینجور کارها خودش وقت زیادی می‌گیرد. اما باز هم وقت اضافه می‌آید. نمی‌شود یک چیز تکراری هم در نظر گرفت که اگر اینطور بود می‌گفتم مطالعه و تمام. اما ذهن کم میاورد. آدم را تا حدی می‌شناسم. کار ممکن است به جایی برسد که کل کتابخانه را به آتش بکشی. اگر اینطور نبود، سلول انفرادی در زندان‌ها تنبیه نبود، تشویق بود.
خب نوشتن و مطالعه تنها دو مورد است. باید بازی‌های ذهنی طراحی کنم. نمی‌دانم می‌شود از تراس با مردم ارتباط گرفت یا نه. اگر بشود که کار راحت است. اما اگر نشود، همان تراس خودش یک محل خوب برای اوقات فراغت است. بلاخره نمایی، منظره‌ای، هرچه که نباشد، آسمانی چیزی هست. راستی تلویزیون هم هست. اما دوست دارم آن را خط بزنم. فرض میکنم نه تلویزیون هست نه گوشی موبایل. اصلا اگر این دوتا باشد که دیگر رابینسون نیستم. رابطه با دنیای بیرون تعطیل. یک دوست برای خودم پیدا می‌کنم یا می‌سازم. شاید یکی دوتا از پرنده‌ها را نخوردم. نگه‌ داشتم تا دوستانم باشند. هشت ماه بدون هم‌صحبت بازیچه نیست، حتی برای یک درونگرا. باید واقع‌بین بود. واقع‌بینی در این شرایط یک اصل مهم است. از اشیا هم می‌شود دوستی برگزید. مثلا عروسکی چیزی. این دیگر حداقلی‌ترین شکل ممکن است. راستی اگر قرار به نگهداری پرنده باشد، باید فکر خوراک آنها هم باشم. شاید صرف نکند. البته بعید می‌دانم؛ مگر چقدر می‌خورند.
خب، راستش را بخواهید دلم می‌خواهد تا صبح ادامه دهم. حتما چیزهای دیگری هم هست که می‌شود به آنها پرداخت. منتها فرصت محدود است و متن هم زیادی بلند می‌شود. تا همینجا هم خیلی شده. پس بهتر است تمام کنم.
تمام
آبان ۴۰۲

تمرین نویسندگیتمرین نوشتننویسندگی خلاق
۱۳
۱۵
صادق ستوده‌نیا
صادق ستوده‌نیا
خودش را چکه چکه از نوک قلم می‌چکاند. ردی سرخ باقی می‌گذارد؛ مبادا صیاد راه گم کند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید