
احساس، سرزمین است. میتوانی در آن زندگی کنی، قانون بسازی، آباد کنی، یا در جهنمش خو بگیری. میتوانی بپذیریشان و تغییرشان دهی — یا فقط بپذیری و هیچ نکنی.
همهی جغرافیاها یکسان نیستند؛
برخی پر از دشتهای سبزند و بعضی ها دشت های خشک و بی آب و علف
درون ما نیز چنین است؛
هر حس، کشوری با اقلیم و زبانِ خاص خود است .
و تو، انسانی هستی که باید نقشهی سرزمین درونت را بشناسی ، مرزهایش را نگه داری و برای رسیدن به جغرافیایی بهتر بکوشی.