همیشه به ژانر پلیسی ، معمایی ، رازآلود ، جنایی و یا هر عنوان دیگری که رویش بگذارند علاقمند بودهام! خواه فیلم باشد یا کتاب!
خاطرم هست که همیشه هنگام پخش سریال پوآرو از شبکه یک سیما، جلوی تلویزیون میخکوب میشدم و با علاقه این سریال و حتی تکرارش را تماشا میکردم.
چندی قبل دلم میخواست یک فیلم در همین ژانر را تماشا کنم اما هرچه گشتم چیزی که مرا به وجد بیاورد پیدا نکردم! ناخودآگاه یاد این سریال افتادم و از آنجا که خیلی هم آدم نوستالژیبازی هستم تصمیم گرفتم سریال پوآرو را تماشا کنم. ابتدا قصد داشتم فصلهای آخر را تماشا کنم که پیشتر از تلویزیون پخش نشده بود. اما بعد تصمیمم تغییر کرد و از اولین قسمت به تماشای آن نشستم! راستش خیلی از قسمتها را اصلا به یاد نمیآوردم! به هر حال تماشایشان خالی از لطف نبود و مرا به حال و هوای همان سالهای قبل میبرد و من از این موضوع راضی بودم! از طرفی در تماشای سریال و یا خواندن کتاب، از آن دسته افرادی هستم که تحت هر شرایطی کنجکاوی خودم را برای اینکه به یکباره به سراغ انتهای ماجرا بروم و «بالاخره ببینم تهش چه میشود!» سرکوب میکنم و سعی میکنم از همه لحظاتش لذت ببرم تا به پایان آن برسم!
امشب به پایانش رسیدم...
آخرین قسمت سریال پوآرو...
سریالی نوستالژیک با داستان و شخصیتهایی دوستداشتنی...
فصل آخر را هرگز ندیده بودم... به همین دلیل جذابیتش چندین برابر بود. اما اتفاقی را که دوست داشتم در آخرین قسمت رخ دهد، در قسمت دوم فصل آخر دیدم. دوست داشتم تمام آن شخصیتهای نوستالژیک و دوستداشتنی در آخرین قسمت یکبار دیگر به دور هم جمع شوند؛ سروان هیستینگز،سربازرس جپ و خانم لمون! اما این اتفاق زودتر رخ داد و البته تا قسمت آخر هم ماندگار نبودند. تنها این سروان هستینگز بود که در کنار پوآرو و در آخرین قسمت حضور داشت.
و اما پوآرو...
پوآرویی که دیوید ساچت برای ما به یادگار گذاشت! اقتباسها و فیلمهای متعددی از روی رمانهای پوآروی آگاتا کریستی ساخته شدهاند، اما راستش را بخواهید هیچکدامشان حداقل برای من به اندازه پوآرویی که دیوید ساچت به آن روح و شخصیت بخشید ، دلنشین و دوستداشتنی نبود! اصلا انگار آگاتا کریستی هم زمانی که رمانش را مینوشت چنین پوآرویی در ذهنش بود...
هر چه که بود پوآرو تمام شد..!
برای خیلیها همان سال ۲۰۱۳ تمام شد اما برای من تازه امشب به پایان رسید...
آنچه که جذابترش میکند عمر این سریال است. سریالی که در ژانویه ۱۹۸۹ آغاز شد-آن زمان من تنها یک سال داشتم!- و در سال ۲۰۱۳ آخرین قسمت آن ساخته و پخش شد.
خیلی وقتها زمانی که رمانی میخوانم ناخودآگاه شخصیتهایش را در ذهنم تجسم میکنم و گاهی که از روی آن رمانها فیلمی ساخته میشود و تماشایش میکنم از دیدنش پشیمان میشوم! چرا که همه تصورات مرا که هنگام خواندن کتاب در ذهنم پرورانده بودم خراب میکند! اما با اینکه رمانهای پوآروی آگاتا کریستی را نخواندهام، به نظرم نمیتوانستم به زیبایی پوآرویی که دیوید ساچت آن را بازی کرد در ذهنم تجسم کنم.
پوآرویی شیکپوش،منظم، با قدمهای کوچک و تند،وسواسی و بسیار مغرور و صدالبته باهوش که هوشش را مدیون سلولهای خاکستری مغزش بود...
پوآرویی دوست داشتنی...