داستان | گربهای که تمام فلافلهای شهر را خورد فلافل را که خورد، دیدم که پیکرش را روی زمین رها کرد و با زبان، کفِ پنجههایش را لیس میزد. فکر کردم شاید گرسنه باشد و امشب غذایی نخورده
جا ماندهایم؛ حوصلۀ شرح قصه نیست... از چند صد متری هیاهو و روشناییاش را میتوانی ببینی. برو و بیایی است. سه تا از حواسِ پنجگانه انسان را از دور، درگیر میکند. با چشمهایت نور…
نیمنگاهی به حال و روزِ «رپ فارس» با توجه به حال و روزِ این روزهای رپ فارس، میتوانیم از پدیدهای بهنام «رپ بورژوا» یاد کنیم.
داستان | غروبِ آخرین روز خیلی نباید از آنروز گذشته باشد. نشسته بودم روی نیمکت چوبیام. هر روز یک ساعت قبل از غروب میرفتم روی آن مینشستم تا ه…
مرور و بررسیِ فیلم «درخت گردو» | میوۀ سیاهِ مهدویان چند شب پیش فیلم درخت گردوی مهدویان را در سینما دیدم. خب؟
شبِ شراب، خرابم کند به بیداری... گفتم دوباره بنویسم. از آن شبنامهها و آشفتهنگاریها. از آن بیبرنامهنویسیها. که غیرمنتظره است. که میزنی زیر میز کارهایت و فقط میخواهی…
برتولت برشت و فاصلهگذاری برشت هنرمندی است که پرچمِ مخالفت و اعتراضِ خود را علیه ساختارهای رواییِ کلاسیک، مشخصا ساختار ارسطویی، بلند کرد و سعی در تغییر آن داشت.
تحلیل و بررسی فیلم مرد عوضی (The Wrong Man) | هیچکاک در اوج داستان مرد عوضی درباره مردِ خانوادهدوستی است که گرفتار یک «اشتباه» میشود. البته نه اشتباهی از سوی خودش؛ بلکه اشتباهی که از بیرون بر او تح…