تبلیغات، پروپاگاندا، دعوا و مظلومنمایی بخش بزرگی از اقدامات دولت اوکراین را تشکیل میدهد و به نظر میرسد از روزی که ولودیمیر زلنسکی که یک دلقک و بازیگر فیلمهای طنز در اوکراین بود توسط غربیها برای این شغل درنظر گرفته شد و او را به مردم اوکراین قالب کردند، با همین فکر و آیندهنگری بود. یعنی آنها کسی را میخواستند که بتوانند نه تنها از او بهرهکشی سیاسی و اقتصادی کنند، بلکه در شیادی رسانهای و تبلیغاتی هم هنرمند باشد. تنها و تنها دلیل برآمدن یک دلقک به جایگاه ریاستجمهوری فقط همین میتواند باشد.
در طول حدود هشت ماهی که از جنگ میگذرد، زلنسکی این نقش را به خوبی بازی کرده و با کمک بوقهای تبلیغاتی و رسانهای غرب و یهودیها روزی نیست که در یک شبکه تلویزیونی حضور نداشته باشد. مصاحبه و گفتوگو با این رسانهها بخشی از کار روزانه او را تشکیل میدهد. با توجه به اینکه او نه سیاست میداند و نه دانش دیپلماتیک دارد، همواره هم حرفهای عجیب و غریبی میزند که خود غربیها برای ماستمالی کردن حرفهایش ناچار هستند به شکلها و روشهای مختلف وارد شده و تاکید کنند که او در این زمینه مزخرف گفته است.
تقریباً در هر گفتوگویی او چیزی دارد و به او یاد دادهاند که دروغ را آن اندازه بزرگ و حجیم بگوید که همه باورشان شود و کسی نتواند این دروغ به این بزرگی را تکذیب کند. در حالی که فقط اعضای ناتو و چند کشور وابسته به امریکا (مانند ژاپن، استرالیا و کرهجنوبی) به صورت رسمی و قطعی علیه روسیه موضعگیری کرده و اینها روی هم 31 کشور دنیا را تشکیل میدهند و بیش از 170 کشور دیگر عضو سازمان ملل حاضر نشدهاند در بازی و راهبرد امریکا و انگلیس خود را تعریف کنند، زلنسکی در همه این گفتوگوها «جهان» را مخاطب قرار میدهد!
آنچه او میگوید و آنچه او طرح میکند هیچ پشتوانه عملی و اجرایی ندارد و صرفاً میخواهد برای خودش به عنوان رئیسجمهور یک کشور مظلوم معرفی کند و در حالی که میداند دو ماه آینده در این نبرد بسیار سرنوشتساز است سعی میکند بیشترین فشار روانی و رسانهای (تنها کاری که بلد است و تنها هنری که دارد) را وارد کرده و حتی اگر بتواند یک کشور خارج از ناتو را به جمع مخالفان روسیه درآورد؛ خود را پیروز ماجرا میداند. این تلاشها در حالی صورت میگیرد که به نظر میرسد او واقعاً فکر میکند که کشورها باید بر اساس منافع اوکراین تصمیم بگیرند، نه برای آینده خود!
این موضوع را میتوان در گفتوگوی او با شبکههای خبری سیبیسی و سیتیوی دید، مواردی که او مطرح میکند و میگوید دستکم برای یک مخاطب عام که سیاست را در همان فهم رسانهایش هم میداند خندهدارد. در واقع، سطح فهم و بهره زلنسکی از عالم «منافع، مصالح و دیپلماسی» چیزی بیش از این نیست. او در این گفتوگو روسیه را به استفاده از تاکتیکهای باجگیری «تروریستی» متهم کرد و مدعی شد که «مسکو فقط زبان زور میفهمد» و در ادامه مسکو را به تهدید در مورد حمله به مراکز مهم سیاسی در اوکراین با استفاده از تسلیحات هستهای متهم کرد و در عین حال خاطرنشان کرد که اگر چنین حملهای رخ دهد، «جهان» باید پاسخ آن را بدهد!
اما این جهانی که زلنسکی از آن صحبت میکند دقیقاً کدام جهان است؟ نه همان «جامعه جهانی» که امریکا در طول سه دهه گذشته با آن کشورهای دیگر را مخاطب قرار میدهد و منظورش از این واژه در ابتدا خود امریکا و در مجموع همان غرب است؟ حتی بازی زلنسکی با واژهها هم مسخره است، به عنوان مثال او گفته است: «مهم نیست که آیا اوکراین عضوی از ائتلاف نظامی ناتو است یا خیر. هیچکس نباید همچون تروریست اجازه باجگیری از سایر کشورها را داشته باشد. جهان باید به روسها بگوید که اگر به دفتر ریاستجمهوری اوکراین حمله کنند، حملهای به محل سکونت آنها خواهد شد.»
هر چه در مورد این گفتوگو و مسائل و مواردی که زلنسکی در قامت رئیس یک دولت جنگزده که کشورش را عملاً سفارت انگلیس و امریکا و ارتش! آن را هم افسران غربی مدیریت میکنند گفته، بنویسم از طنز داستان چیزی کم نمیکند؛ این جمله را بخوانید: «اگر مسکو به کییف حمله کند، یک ثانیه بعد و البته صرفنظر از نتایج حمله روسیه، حملهای به مراکز مهم سیاسی در روسیه خواهد شد. چنین موضعی باجگیری نیست، بلکه نوعی دفاع از خود است و همچنین باعث توقف افرادی میشود که تهدیداتی را ایجاد میکنند.»
این توهمات بیپایان که ناشی از دلهرههای جنگ و شکستی است که با تصمیمات پر از اشتباه زلنسکی به اوکراین تحمیل شده و او میداند که فردای شکست نقشه این کشور چگونه خواهد بود و آیندگان به چه تفسیر در مورد او قضاوت خواهند کرد و جامعه یهودی – صهیونیستی به دلیل این شکست چه تاوانی باید بدهند، صورت میگیرد، او را وادار کرده تا مدام از «جهان» صحبت کند، جهانی که تا به امروز فقط مقامات کشورهای عضو ناتو در آن تصمیم گرفتهاند با سفر به کییف با او دیدار کنند. مقامات همین «جهان» مورد اشاره او اما در طول هشت ماه گذشته به صورت مکرر از مسکو دیدار داشتهاند.
به نظرم سطح انتظاری که غربیها برای زلنسکی در پیش از شروع جنگ ایجاد کرده بودند و به شکلی که او را توجیه کرده بودند باعث شده تا او همچنان در این فضا سیر کند، فضایی که هیچ سنخیتی با واقعیت موجود ندارد و نشان میدهد فردی که دارد اوکراین را به ورطه نابودی میکشاند، چیزی از روابط بینالمللی و تعاریف حاکم بر «جهان» واقعی (نه جهان شکل گرفته در خیال او که متشکل از اعضای ناتو است) نمیداند و دیگر مجالی هم برای دانستن نیست. امروز غرب هر چه در زرادخانهاش داشته راهی اوکراین کرده، اما هیچ پیروزی قاطعی برای زلنسکی که بتواند از خلال آن برای خود ژست «قهرمان» بگیرد، ایجاد نکرده است.
همانگونه که گفتم، تاکید عجیب رئیس جمهور یهودی اوکراین بر «جهان» ذهنیاش به شدت او را درگیر کرده و این نکته نشان میدهد که او از اینکه با به کار گرفتن همه حربههایش توفیقی در جذب سایر کشورهای جهان نداشته، گیج شده است. او در این گفتوگو با مقصر دانستن مردم روسیه میگوید: «اگر روسها فشاری را علیه ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه اعمال نکنند، جهان این کشور را منزوی خواهد کرد. از آنجایی که این کشور صرفا با زبان تهدید سخن میگوید، هیچکسی حاضر به گفتوگو با این کشور نیست. جهان خودش باید تصمیم بگیرد که چه کسی با روسیه – که همه آنها تروریست هستند – گفتوگو کند.»
به واژههای «جهان»، «زور»، «تروریست» و «انزوا و گفتوگو» دقت کنید؛ این همه گفتمانی است که عامل غرب در مقام رئیس جمهور اوکرین آن را درک میکند و میفهمد. تبلیغ این نکته که «هیچ کسی حاضر به گفتوگو با این کشور نیست» حکایت کلاه گذاشتن سر خود است و در جهانی که همه دنبال منافع خود هستند، انتظار رئیسجمهور اوکراین از کشورهای جهان برای حرکت در مسیر منافع این کشور نشان از سردرگمی عمیقی میدهد که به این سادگی قابل درمان نیست. در جهانی که بیشتر مردم اروپا هم از زلنسکی و دولت او متنفر هستند و عامل بدبختی خود را اوکراین میدانند، انتظار از بقیه کشورها بیهوده است.