چقدر در زندگی مجبور یا گمراه در چرخه تکرار شدید؟
هر چقدر تلاش بکنید تا در زمینه ای عرفانی یا دنیایی به نتیجه ای برسید و حس بکنید دوباره برگشتید اول ماجرا ؟!
به عنوان کسی که به خوبی این چرخه رو گذرونده و یا شاید در زمینه های دیگه هنوز درحال تکرار این چرخه هست ،میگم خیلی سخت مبهم میگذره
دردناک ،وحشت آوره روز های زندگیت داره میگذره تو داری دائم سر هر مسئله به یک نتیجه مشخص میرسی اینکه نمیرسی!؛
از جهاتی شاید خوب باشه که تو این غلطک گیر افتادی و شاید بهتر که تو این چرخه تکرار باشی .
ولی نوشتن و خواندن در موردش راحته ، انقدر راحت آسون نمیگذره برای بعضی باعث فشار های زیادی به روح روانشون میشه (مثل خودم) اینکه این چرخه رو درک بکنید و بفهمید در چه زمینه های شما در حال تجربه این چرخه هستید نیاز به صبر و تامل زیادی داره .
اگر تا الان به این فکر کرده باشید چه چیزی شما رو ناراحت میکنه و شما دائم باهاش آزمایش میشد بهت تبریک میگم شما انسانی با درک هستید .
اینکه متوجه رَنج خودتون بشید بسیار باارزش و مقدس هست میشه از این زاویه بهش نگاه کرد که شما برای شناخت و پیدا کردن دلیل ناراحتی، ناآرامی تلاش کردین و این یه قدم بزرگه.
گاهی چرخه تکرار قراره شمارو روشن بکنه که چه چیز هایا آدم هایی رو باارزش برای خودتون میدونید که انقدرا هم براتون ارزشمند نیست
عشق هایی که برای آدم هایی خرج کردین و انتظار بازگشت محبت رو داشتین
انقدر رو غلتک بدویی تا عشقی که خرج کردی بهت به عنوان محبت برگردد اما نشد
حالا که قدرت عشقی که در خودت داری رودرک کردی حالا متوجه محبت خودت هستی این چرخه تکرار برات تموم میشه
در آخر این نویسنده امیدواره که شما از چرخه تکرار زندگیتون درس و اهمیتی که لازمه رو برداشت بکنید